سوگنامه جهان مدرن
ترجمهی شعر و تفسیر«تدفین مردگان»
بخش نخست منظومه ویسلند «زمین بی حاصل» از تی اس الیوت
نوشته: سعید جهانپولاد
تدفین مردگان
‘Nam Sibyllam quidem Cumis ego ipse oculis meis vidi in ampulla pendere, et cum illi pueri dicerent: Σίβυλλα τί θέλεις; respondebat illa: άποθανεîν θέλω.’
و من با چشمان خویش سیبیلا اهل کومیس را دیدم که در قفسی آویزان شده بود و زمانیکه کودکان بازیگوش از او پرسیدند:
«سیبیلا چه آرزویی داری؟»
پاسخ داد: «تنها میخواهم که بمیرم»۱
برای ازرا پوند
بهترین استاد
تدفین مردگان
تی اس الیوت از ویسلند
زمین بی حاصل
آوریل۲ بیدادگرترین ماه است
میرویاند
یاسهای بنفش را از زمین مرده
میآمیزد
یاد و هوس را
برمیانگیزاند
با باران بهاری
ریشههای خسبیده را
زمستان گرممان نگه میداشت
میپوشاند
زمین را از برف فراموشکار
و شیرهی حیاتی ناچیزک را
مینوشاند
از خردک ریشههای بیحال
تابستان ناغافل
از گرد راه رسید
بر بالای تپهی «اشتارن برگرز»۳
رگباری زد
در میان ستونها پناه گرفتیم و
زیر آفتاب به راه افتادیم
در «هوف گارتن»۴
قهوه نوشیدیم و
ساعتی گفتگو کردیم
«من روسی نیستم،
مال لیتوانیاییم،
یه آلمانی اصیل…»۵
و زمانی که خردسال بودم و
در ویلای پسر عمویم.
دوک آرچ، میهمان بودیم
او مرا به سورتمه سواری برد
و من چه سخت هراسان بودم
بهم گفت: ماری… ماری…
محکم بچسب،
و بادسان شتافتیم به قعر دره
در کوهستانهاست،
که حس میکنی آزادی،
و اغلب اوقات، شبها را
کتاب میخوانم و
زمستانها به جنوب سفر میکنم
چیستند این ریشهها که دارند
پنجه میکشند این شاخهها را
که می رویند از درون زبالهدانی این صخرهزارها…؟؟
ای نوالهی انسان
تو پاسخی نتوانیم داد
گمانم تو
صخره سنگهای تندیسوار درهم شکستهیی را میشناسی،
آنجا، درست آنجا
که خورشید طالع میشود و
عبور میکند و درخت خشکیده
سایه نمیگستراند کسی را
و زنجره، نمیخواند آواز
بر آرام دلی
در سایهی سرخ صخرهی تیره
و تو آنجا درآی
به زیر سایهی سرخ صخرههای تیره
که من آنجا
نشانت خواهم داد
در سایهسار سپیده دمان
که خیسی شبنموار را شلنگ انداز
بر تو بپاشد
دیدار سایهی شبانگاهیت را
که با تو یکی نیست
و وحشتی را
بر تو خواهم نشاند
در مشتی خاک و خاکستر
«باد چه سرد میوزد
به موطنت
فرزند ایرلندیم
خانهات کجاست؟»۶
«گذشته سالی
به نخستین باری
که سُنبل بدستم دادی
و مرا گلدختر سنبله نامیدند
و با اینحال و همه
وقتی برمیگشتیم از باغ سُنبل
پُر بود دستهایت و
فراخ بود بازوانت
خیس بود موهایت
و من بند آمده زبانم
میرفت هی سیاهی چشمانم
نه زنده بودم
نه مرده بودم
هیچ و هیچ نمیفهمیدم
تنها آرام آرام
در دل سکوت
در آن ته تاریکی
به قلب روشنایی مینگریستم.
————-
شاعر: تی اس الیوت
از منظومهی «ویسلند»
زمین بیحاصل
ترجمه: سعید جهانپولاد
- تفسیر و ارجاعات از زمین بیحاصل
«تدفین مردگان» اولین بخش از پنج بخشی است که زمین بیحاصل را که در سال ۱۹۲۲ سروده شده تشکیل میدهد. منظومه ویسلند، شعر بلند مدرنیستی الیوت یکی از برجستهترین منظومههای مدرن جهان و یکی از تاثیرگذارترین اشعار دوران ادبی مدرن محسوب میشود. منظومه ویسلند، سوگنامهاییست بر زمین و زیستار بشری در افق پیشاروی جهان مدرن، جهانی که انسان و اقتدار و مدیریتش بر سیاره و زیست محیط با سرعتی سرسام آور رو به نابودی و ویرانی زمین و زیستگاه او بر سیاره را رقم زده و خواهد زد. این منظومه ناقوس مرگ زمین و زندگی و ارزشهایی انسانی را به صدا درآورده است. از ویژگیهای تکنیکی این منظومه میتوان از پلی فونی «چند صدایی»، بینامتنی، روایت در روایت، پارودی، حضور اساطیر بینافرهنگی، چند زبانه بودن و ارجاعات درون متنی و تصویرگرایی بسیار متنوع و متکثر است.
در پیشانی نوشت این منظومه بلند، متن کتیبهای از ساتریاکون اثر گایوس پترونیوس ذکر شده است، حکایت سرگذشت پیشگو و پیامآور نابینا تحت نام سیبیل یا سیبیلا. البته الیوت در پاورقیهای خود میگوید که «همه زنان یک زن هستند و به صورت دو جنسی (ترانس) در تیرازیاس به هم می رسند.» بنابراین سیبیلا پیامآور نابینا، ممکن است تیرازیاس، پیامبر کور نیز باشد.
بخش نخست، شعر الیوت، (آوریل بیدادگرترین ماههاست) احتمالاً با یادآوری خطوط ابتدایی « پرولوگ کلی» چاسر و از داستانهای کانتربری آغاز میشود و ما را با چیزهای غیرمنتظره غافلگیر میکند. سطرهای آغازین داستانهای کانتربری چاسر، فراوانی شادیبخش باروری و زندگی جدید در فصل بهار را به تصویر میکشد، جایی که به نظر میرسد الیوت دیدگاه مخالفی نسبت به این موضوع دارد.
در این شعر که یکی از چند زبانهترین منظومههای مدرن است، ما با چندین مرجع آلمانی روبرو میشویم، همانطور که در خود شعر و رجوع به ارجاعات ذکر آن رفته است. در سطرهای بعدی «تدفین مردگان»، با زنی اشرافی که احتمالا در حال نوشیدن قهوه خاطرات دوران جوانی درخشان خود را با پسرعموی خود یک شازده دوک به یاد میآورد. او به زبان آلمانی در مورد روسیه صحبت میکند، بنابراین خود را با دو امپراتوری بزرگ و رو به زوال، هاپسبورگها و رومانوفها مرتبط میکند. نام او نشان میدهد که او نیز مدونا است. ماری نماینده نظم جهانی قدیمی اروپاست. در جوانی اشرافش از او محافظت میکردند. اکنون زندگی او بیهوده و پوچ بهنظر میرسد. ارجاعات از دریاچه و تپههای اشتانبرگر و بعد هوفگارتن (به معنای واقعی کلمه، «باغ دادگاه»)، باغی در مرکز مونیخ و سپس یک راوی و گوینده که به زبان و لهجه آلمانی اعلام میکند: «نه، من روسی نیستم، من یه لیتوانیایی هستم، یک آلمانی اصیل.» و سپس در یک حالت بینامتنی میتوان مدونا یا ماری را از نوادگان ملکه سی سی ملکه الیزابت اتریش مقایسه کرد که بهخاطر مرگ دختر اولش سوفیا، سالها به جزیره رز واقع در دریاچه اشتارنبرگ میرفت و سالها در زمستان به این منطقه مسافرت میکرده. این کنتس ماری یا مدونا نظم جهان نام دارد و او در مرور خاطراتش بهیاد میآورد که چگونه در خانه شاه دوک آرچ، پسر عمویش میماند و آنها با هم سورتمه سواری میکردند. زمستان بار دیگر در این سطر و سطرهای بعد ذکر میشود. این تاکیدها را می توان به صورت استعاری به عنوان اشارهای به ویرانیهای ناشی از جنگ جهانی اول در نظر گرفت: با کشته شدن تعداد زیادی از مردم در تنها چند سال (نه فقط میلیونها تلفات در خود جنگ، بلکه میلیونها نفر که تسلیم و یا آواره شدند و همینطور به بیماریهایی از قبیل آنفولانزای اسپانیایی در تاریخ ۱۹۱۸-۱۹۱۹ و .. دچار شدند، ممکن است این اشارات به وحشت و اضطرابی باشد در روزگار مدرن و از پس صنعتی شدن و جنگها و تخریب محیط زیست و دخالتهای انسانی در طبیعت، که «ترس در مشتی غبار» را توضیح دهد. عنوان این بخش از شعر الیوت، «تدفین مردگان» نیز اشاره باستانی به مراسم تدفین مردگان در میان فرهنگها و ملل از فنیقیها و رومیان و مصریان و .. دارد و این سطر اشارهای به کتاب دعای انگلیکن و دعای آن برای دفن مردگان دارد در این دعا میخوانیم: «خاکستر به خاکستر / گرد و غبار به غبار/ در نهایت همه از خاکیم و به خاک بازگردانده میشویم.»
سپس با اپرای تریستان و ایزولد اثر ریچارد واگنر آلمانی آشنا میشویم که ما را از نظر غنایی و اسطوره و تاریخی به دریافت عمیقتر شعر ترغیب میکند «باد چه سرد میوزد / به موطنت / فرزند ایرلندی من / اکنون خانهات کجاست و یا کنون کجایی؟»
تریستان و ایزولد یک زوج عاشق که محکوم به فنا بودند عاشق یکدیگر شدند، اگرچه ایزولد نامزد پادشاه بود. ارتباط این موضوع با بقیه «تدفین مردگان» بسیار مخاطرهآمیز و تکاندهنده است. مفسران با چند و چون و گمانهزنی میتوانند ارتباط آنها را بیابند البته با دست نویسها و تغییراتی که در نسخههای دستی ازراپوند به آنها داده، شاید بشود گفت در بسیاری از بخشها متوجه تغییرات و بازنویسی بسیاری از قسمتهای «زمین بی حاصل» میشویم. تغییرات، حذفها، جایگزینی و بازنویسی که در نقد و مطالعات ژنتیک متنی در چند برنامه مجازی دانشگاهی و مؤسسات ادبی در داخل و خارج کشور به صورت موردی و با اتکا به این نسخهها و پیشنویسهای اشعار و تفاسیر مفسران بنیاد الیوت، توانستم بخشهای مهمی از تغییرات و تبدیل متنی و ژنتیک متنی را بررسی نمایم.۷
کلید واژه ها
۱- حکایت سیبیل یا سیبیلا، پیشگو و پیام آور، از ساتیریکون اثر گایوس پترونیوس این کتیبه به زبان لاتین و یونانی و رومی توسط الیوت بر پیش از عنوان به شکل یک پیشانی نوشت بر کل منظومه ویسلند حک شده است.
۲- آوریل… یا آپریل؛ زمانی است از نیمهی دوم فرودین تا نیمهی اول اردیبهشت… ﺭﯾﺸﻪﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﻨﺘﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﻭﺭﯾﻞ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﻩٔ aperire ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ «ﮔﺸﻮﺩﻥ» ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻓﺼﻞ ﺑﻬﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭﺍﮊﻩٔ ﺑﻬﺎﺭ،ἁνοιξις ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ . ἁνοιξις (ﺍﻧﮑﺴﯿﺲ) ﺩﺭﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻩﻫﺎﯼ ﺭﻭﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ ﻣﯽﺷﺪ، ﺁﻭﺭﯾﻞ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺰﺩﺑﺎﻧﻮ ﻭﻧﻮﺱ ﻣﻘﺪﺱ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ… گمانم خواننده شعر خوان و فهیم با این تفسیر جزی و به دریافت این شاهکار شعر مدرن جهان رسیده.
۳- اشتارن برگر… نام منطقهایی و دریاچهیی بسیار بزرگ و باستانی و جزو دومین دریاچه بزرگ جهان هست. در چشمانداز این دریاچه تپههایی وجود دارد به شکل گنبدمانند و با چشماندازی خیرهکننده. مکانی بسیار رویایی و پر از تاریخ بیقراری چنانکه پادشاه لودویگ دوم نیز به جزیره رز واقع در وسط دریاچه اشتان برگر بسیار علاقه داشت: پادشاه افسانهایی، مهمانان مشهوری از جمله ملکه الیزابت و ریچارد واگنر را در اینجا پذیرایی کرد. یکی از اشارات مهم تاریخی نیز درباره این مکان به ملکه الیزابت اتریش (سی سی ) برمیگردد. بخش زیادی از دوران کودکی خود را در قلعه پوسن هوفن گذراند. دریاچه اشتارنبرگ همچنین به خاطر مرگ غمانگیز پادشاه لودویگ دوم که در سال ۱۸۸۶ در شرایطی مرموز در نزدیکی روستای برگ غرق شد، قابل توجه هست. هر کدام از این اشارات در اشعار و سطرهای بعدی و کل منظومه ویسلند ارجاعات درون متنی و پیوسته دارد و زنجیره مرتبطی را شامل میشود که قابل تفسیر چند لایه هست. بی سبب نبوده که الیوت در سطرهای بعد هم به اپرای واگنر از این مکان در ماه آوریل یاد میکند.
۴-هوف گارتن؛ نام میهمانخانه و کافهیست در حاشیهی راهی که در مسیر این چشماندازهاست.
۵- Bin gar keine Russin, stamm’ aus Litauen, echt deutsch.
این سطر به آلمانی است و دیالوگیست که به فارسی چنین برگردان می شود؛ «نه من اصالتا روسی نیستم، اهل لیتوانیام، یه آلمانی اصیل…»
۶- Frisch weht der Wind
Der Heimat zu
Mein Irisch Kind
Wo weilest du?
این سطر به آلمانی و ترجمه فارسی آن اینست؛ «باد به موطنت چه سرد میوزد / فرزند ایرلندیام / خانهات کجاست؟» بخشی از اپرای تریستان و ایزولد اثر ریچارد واگنر.
۷- این برنامه دانشگاهی از طرف آکادمی شعر و نقد ادبی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی شعبه دانشگاه فردوسی مشهد با اجرای دکتر فرخ لطیف نژاد و تدریس سعید جهانپولاد به صورت کارگاهی برگزار شد.
برنامه مطالعات و نقد ژنتیک متنی درباره اشعار تی اس الیوت در کانادا، برنامه جوایز پارسی با اجرای مسروره بنیهاشمی و تدریس سعید جهانپولاد برگزار شد و در یوتوپ و فیس بوک و سایت جوایز پارسی قابل مشاهد هست.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سعید جهانپولاد؛ متولد ۱۳۴۷ – تهران، کارشناس ارشد زبان و ادبیات تطبیقی ملل، شاعر، مترجم و پژوهشگر. او فعالیتهای ادبیاش را از اواسط دهۀ ۱۳۶۰ با نشریات و روزنامههای اطلاعات (صفحۀ بشنو از نی)، سلام، ادبستان فرهنگ و ادب، آدینه، گردون، دنیای سخن، کارنامه، کلک و… و فصلنامههای فلسفه و هنر در زمینه نقد ادبی آثار ادبیات داستانی ایران و جهان آغاز کرده.
جهانپولاد در دهه ۱۳۷۰ با همکاری دفتر ماهنامۀ معیار و اعضای تحریریه، کارگاه شعر و نقد شعر دهه هفتاد را، با گروهی از فعالان عرصۀ شعر و ادبیات آن زمان کلید زد که منجر به شکلگیری جریان شعر دهۀ هفتاد شد.
گزیدۀ آثار منتشر شده:
در کوچههای اول حرکت؛ (مجموعه شعر- ۱۳۷۷)
آوای جنینی؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۵)
گزینه شاهکارهای هایکو معاصر جهان؛ (ترجمه و بازسرایی- ۱۳۹۶)
منظومۀ چهار کوارتت؛ (تی اس الیوت، ترجمه همراه نقد و تفسیر- ۱۳۹۶)
شاهکارهای شعر جهان؛ (ترجمه با فیروزه محمدزاده- ۱۳۹۸)
شعر به وقت گرینویچ؛ مجموعه برگزیده شعر و شاعران معاصر جهان (۱۳۹۷)
زره کرگدن به تن دارم؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۷)
فصل گلهای سفید داوودی؛ (ناتسومه سوسه کی- ترجمۀ هایکو، ۱۳۹۸)