سیاست خارجی دولت هارپر در قبال خاور میانه و ایران
سیاست خارجی دولت هارپر در قبال خاور میانه و ایران؛ در گفتگو با نویسنده و فعال سیاسی ایو انگلر
گفتوگو: سیاوش صفاری*
ایو انگلر (Yves Engler)، متولد سال ۱۹۷۹ در ونکوور، از نویسندگان شناخته شده در زمینه سیاست خارجی کانادا است. از او تا کنون چندین کتاب در این رابطه چاپ شده که از میان آنها میتوان به کانادا در هائیتی: جنگافروزی علیه اکثریت فقیر (۲۰۰۵، به همراه آنتونی فنتون)، کتاب سیاه سیاست خارجی کانادا (۲۰۰۹)، کانادا و اسرائیل: بناسازی آپارتاید (۲۰۱۰)، و کانادایی کریه: سیاست خارجی استیفن هارپر (۲۰۱۲) اشاره کرد. مقالات انگلر در نشریات مختلف کانادایی شامل Embassy و Briarpath و وبسایتهای Guardian و Huffington Post منتشر میشوند. آثار انگلر و تحلیل موشکافانه او از تاریخ و تحولات سیاست خارجی کانادا مورد ستایش نویسندگان برجستهای همچون نوام چامسکی، نیومی کلاین، ویلیام بلوم، و ریک سالوتین قرار گرفتهاند. مطلبی که در پی میآید برگردان فارسی یک گفتگوی تلفنی با انگلر برای نشریه شهروند بیسی است که روز ۳۱ جولای انجام گرفت.
س. ص
* اجازه بدهید گفتگو را با بررسی اجمالی سیاست خارجی کانادا در منطقه خاورمیانه شروع کنیم. به نظر شما ارکان و اولویتهای اصلی سیاست خارجی دولت هارپر در خاورمیانه چه بوده؟ در این زمینه چه تفاوتهایی میان سیاست دولت هارپر و سیاستهای دولتهای پیشین وجود دارد؟
– ارکان سیاست کانادا در خاورمیانه حمایت از شرایط سلطه آمریکا در منطقه، پشتیبانی از موقعیت و مواضع اسرائیل، و حمایت از منافع سرمایه گذاران و کمپانیهای بزرگ کانادایی منجمله کمپانیهای تولید جنگ افزار بوده است. البته دولتهای پیشین کانادا هم در رابطه با مسائل منطقه و خصوصأ مساله اسرائیل و فلسطین هرگز فقط ناظرانی بی طرف نبودند و همواره مواضعی نزدیک به اسرائیل اتخاذ میکردند. اما در زمان هارپر حمایت کانادا از اسرائیل بسیار شدیدتر و روابط دیپلماتیک، اقتصادی، و نظامی میان دو کشور عمیقتر شدهاست. یا در رابطه با عربستان سعودی دولتهای پیشین سعی میکردند که مسائلی از قبیل فروش اسلحه به این کشور را عمدتاً مسکوت نگه دارند.
شما میدانید که عربستان از اوایل دهه ۹۰ تا امروز همواره دومین خریدار عمده تجهیزات نظامی ساخت کانادا شامل خودروهای زرهپوش جنگی بوده است. بنابراین روابط نزدیک با عربستان موضوع جدیدی نیست. اما باز میبینیم که دولت هارپر به شکل فعالتری و به خصوص در چارچوب حمایت از شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس با عربستان وارد تعامل شده. میتوان گفت که کانادا در مواجه با خیزشهای مردمی در منطقه عربستان و هم پیمانانش را به عنوان قطبهایی با ثبات میبیند و در عین حال چشم به امکان جذب سرمایههای هنگفت این کشورها دارد. یا در رابطه با مصر، به عنوان مثال، دولتهای لیبرال پیشین هم روابط غیر دوستانهای با حکومت حسنی مبارک نداشتند. اما دیدیم که در جریان انقلاب ۲۰۱۱ مصر، دولت هارپر تا لحظه آخر از مبارک قویاً حمایت کرد و اکنون نیز میبینیم که در واکنش به کودتای نظامی مصر عملا کانادا موضعی مشابه با موضع آمریکا اتخاذ کردهاست.
* شما از منتقدین روابط نزدیک دولت محافظه کار با اسرائیل هستید. کمی در باره این رابطه توضیح بدهید و تاثیر آن بر سیاست خارجی کانادا در خاورمیانه.
– به نظر من حمایت تمام عیار هارپر از حسنی مبارک تا لحظه آخر تا حد زیادی برمیگردد به دیدگاه تل آویو-محور دولت او نسبت به مسائل خاورمیانه. رابطه کانادا چه با دولت خودگردان و تشکیلات محمود عباس در کرانه غربی و چه با دولت حماس در غزه کاملا بر اساس روابط نزدیک دولت هارپر و اسرائیل تنظیم شدهاست. شما بخاطر دارید که کانادا اولین کشور غربی بود که پس از انتخاب حماس در جریان انتخابات پارلمانی ۲۰۰۶ در فلسطین اشغالی، کمک سالیانه خود را به فلسطین به حالت تعلیق درآورد. همین تازگی مدرکی که از آژانس توسعه بین المللی کانادا به بیرون درز کرد نشان میدهد که در نوامبر ۲۰۱۲، پس از آنکه دولت هارپر تهدید کرد که در صورت پیگیری خواسته برسمیت شناخته شدن در سازمان ملل توسط فلسطین کمک خود را به فلسطین به طور کامل قطع میکند، دولت اسرائیل از کانادا میخواهد که به کمک مالی خود به نیروهای انتظامی و امنیتی حکومت خودگردان فلسطین ادامه دهد به این دلیل که اسرائیل برای کنترل اعتراضات مردمی علیه رشد مستعمره نشینان اسرائیلی به کمک این نیروی انتظامی نیاز دارد. بنابراین میبینیم که در چنین مواردی تصمیمات بر اساس منافع اسرائیل گرفته میشود. از طرف دیگر شما میبینید که نزدیک شدن بیشتر کانادا به عربستان و اعضای شورای همکاری خلیج فارس در زمانی صورت میگیرد که اسرائیل هم با پادشاهیهای منطقه روابط نزدیکتری ایجاد کردهاست. و در مورد سوریه نیز میتوان گفت که مواضع دولت هارپر تا حد زیادی منعکس کننده دیدگاه اسرائیل در منطقه بودهاست. از همین جهت است که در مقایسه با دولتهای فرانسه یا آلمان دولت کانادا در مقابل سوریه لحن محتاطانهتر و کمتر تهاجمی داشته است. در حالی که در مورد لیبی چنین نبود و کانادا فعالانه خواستار مداخله نظامی بود و در عملیات نظامی هم شرکت داشت. اما در مورد سوریه با وجود آنکه دولت هارپر اسد را محکوم میکند در عین حال همواره در مورد ترکیب گروههای اپوزیسون و خطر اسلامگرایی هشدار میدهد و به نظر من این موضع تا حد زیادی منعکسکنندهی دغدغههای اسرائیل است که با سوریه مرز مشترک دارد و با اسد هم مجموعاً رابطه بدی نداشته. حمایتهای اخیر کانادا از پادشاهی اردن هم بیربط به روابط نزدیک حکومت اردن و اسرائیل نیست.
* آیا شما در واکنش کانادا به بهار عرب و خیزشهای مردمی در منطقه نشانهای از تغییر در سیاست خارجی کانادا در این حوزه مشاهده میکنید؟ آقای جان بیرد، وزیر امور خارجه کانادا، در اظهار نظرهای رسمی معمولاً بر مسائلی مثل احترام به دموکراسی، رعایت حقوق بشر و خصوصأ حقوق اقلیتها تاکید میکند.
– قدر مسلّم این است که وقتی پای عربستان و اقلیتهای آن کشور به میان میآید، آقای بیرد نگران حقوق اقلیتها نیست. یا حقوق اقلیتها در اسرائیل. در روابط کانادا با کشورهایی که حکومتهای آنها در جریان تحولات اخیر دچار تغییر شده، ممکن است تغییراتی ایجاد شود. اما چارچوب و ارکان سیاست خارجی کانادا در منطقه، حداقل در مقطع زمانی کنونی، کم و بیش ثابت میماند. این را هم میتوان گفت که تحولات اخیر و موج حرکتهای مردمی در کوتاه مدت احتمالاً به تعمیق روابط کانادا و اسرائیل میانجامد از آن رو که کانادا بیش از پیش اسرائیل را به عنوان یک اهرم ثبات در یک منطقه بی ثبات میبیند که به حفظ ساختار کنونی نظام جهانی سرمایه داری و تامین منافع کشورهای قدرتمند غربی در منطقه خاورمیانه کمک میکند.
* در سپتامبر ۲۰۱۲ زمانی که کانادا سفارت خود را در تهران تعطیل و دیپلماتهای ایرانی را از اتاوا اخراج کرد، ابهامات و سوالات فراوانی در باره دلایل این تصمیمگیری و عواقب آن وجود داشت. اگر ممکن است در رابطه با زمینه سیاسی این تصمیم گیری و مسائلی که منجر به آن شد توضیح بدهید. چگونه این تصمیم در چارچوب کلی سیاست خارجی کانادا در خاورمیانه میگنجد؟
– اعلام این تصمیم در حقیقت نقطه اوج سیاست تهاجمی دولت هارپر در قبال ایران بود که از چند سال پیش آغاز شده بود. دلیل اینکه دولت محافظهکار این زمان را برای اعلام تصمیم بستن سفارت انتخاب کرد، تا حدی مربوط میشد به برگزاری شانزدهمین نشست غیرمتعهدها به میزبانی تهران در آگوست سال ۲۰۱۲. قطع روابط دیپلماتیک از طرف کانادا تلاشی بود برای بیاعتبار کردن ایران در عرصه بینالمللی. اما یکی از مسائل مهمی که شاید در جریان تعطیلی سفارتخانهها در تهران و اتاوا توجه زیادی به آن نشد این است که کار اصلی یک سفارتخانه نه صدور ویزا و خدمات مشابه، بلکه تسهیل روابط اقتصادی و تجاری است. یعنی یکی از اولویتهای سفارتخانههای کانادا در کشورهای مختلف جهان ایجاد شرایط و تسهیلاتی است که به واسطه آن کمپانیها و سرمایه گذارهای کانادایی بتوانند در کشور میزبان فعالیت کنند. بنابراین وقتی که دولت محافظهکار تمام تلاش خود را جهت منصرف کردن کمپانیهای کانادایی از برقراری روابط تجاری با ایران بکار میگیرد، دیگر باز نگاه داشتن سفارتخانه به چه کاری میآید.
* در یکی-دو سال گذشته شما در مقالات و مصاحبههای مختلف گفتهاید که کانادا مدتی است که وارد یک جنگ سطح پایین با ایران شده است. منظورتان دقیقا چیست؟
– بستن سفارت و اخراج دیپلماتها بخشی از همین سیاست جنگ سطح پایینی است که دولت محافظهکار علیه ایران در پیش گرفته است و معمولاً در عرف دیپلماتیک این اقدام مقدمهای است برای اعلان رسمی جنگ. از آن گذشته، دولت هارپر در چند سال اخیر به شکل علنی از لزوم ایجاد و تقویت یک نیروی اوپوزیسیون بر علیه رژیم حاکم بر ایران صحبت کردهاست. حضور کشتیهای جنگی کانادا در دریای مدیترانه و نیز در نزدیکی محدوده آبهای ایران را میتوان به عنوان یکی دیگر از نشانههای این جنگ تلقی کرد. شما میدانید که در یک سال گذشته چندین بار گزارشهایی از این حضور در رسانههای کانادایی منجمله روزنامههای اتاوا سیتیزن و نشنال پست منتشر شد. و همینطور گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه نیروهای کانادایی در افغانستان در مقاطع مختلف تلاش کردهاند که از موقعیت خود در این کشور در جهت جمع آوری اطلاعات در مورد ایران استفاده کنند.
در کتاب جنگ غیر منتظره: کانادا در قندهار (جنیس استاین و یوجین لنگ، ۲۰۰۷) میخوانیم که مقامات کانادایی در افغانستان مدتی در پی این بودند که سفارت کانادا در این کشور را در نقطهای نزدیک مرز ایران قرار دهند تا با سهولت بیشتری بتوانند فعالیتهای ایران را تحت نظر داشته باشند. در عین حال میدانیم که سفارت کانادا در ایران مدتها به جمع آوری اطلاعات برای آمریکاییها مشغول بود. بنابراین در سیاست خارجی هارپر در قبال ایران ما با یک سری از تصمیمگیریها مواجه هستیم که به شدت تهاجمی بودهاند و هدفشان چیزی نبوده جز تضعیف و بی ثبات کردن ایران. برنامه هستهای ایران و گمانه زنی در باره نیت این کشور برای تولید سلاح اتمی همواره دستاویزی بوده برای توجیه این تصمیم گیریها. از طرف دیگر موضع کانادا در قبال اسرائیل، به عنوان یکی از تنها کشورهای دنیا که هم سلاح هستهای دارد و هم از امضای پیمان نامه منع گسترش سلاحهای هستهای سر باز میزند، کاملاً متفاوت است و از همین رو دولت هارپر یکی از مخالفان طرح خاورمیانه عاری از سلاحهای اتمی بوده است. طرحی که اسرائیل را مجبور میکند که به نظارت بینالمللی بر تجهیزات و تسلیحات اتمی خود تن در دهد.
* در دسامبر ۲۰۱۲ آقای ویک تیوز، وزیر امنیت عمومی، اعلام کرد که کانادا سازمان مجاهدین خلق را که سابقاً در لیست سازمانهای تروریستی این کشور قرار داشت از این لیست خارج میکند. آیا این قسمتی از همان جنگ سطح پایین مورد نظر شماست؟
– دقیقا. این هم بخشی از همان سیاست کلی است. سیاستی که بر اساس آن دولت هارپر با هر کسی که علیه رژیم ایران فعالیت میکند حاضر به همکاریست. فرقی هم نمیکند که طرف معامله اهل براندازی به شیوه عدم خشونت باشد یا به طریق شیوههای خشونت آمیز. البته من با ایرانیانی که اعتراضات بر حق فراوانی نسبت به شرایط کنونی کشورشان دارند همدلم. مانند بسیاری از شهروندان ایران و کانادا من هم با یک حکومت مذهبی که اتحادیههای کارگری و نهادهای مدنی را سرکوب میکند و انتخابات را در چارچوبی بسیار محدود برگزار میکند مخالفم. اما باید توجه داشت که انگیزههای دولت محافظهکار به هیچ وجه انساندوستانه و از سر اهمیت دادن به سرنوشت ایرانیان یا حقوق بشر و حقوق اقلیتها در ایران نیستند. وگرنه از لحاظ حقوق زنان، آزادی بیان، و حقوق اقلیتها کارنامه عربستان و بعضی دیگر از متحدین دولت هارپر در خاور میانه از ایران سیاهتر است. اگر دولت هارپر به ایران اهمیت میدهد از آن روست که ایران را به عنوان چالشی در مقابل کنترل آمریکا و متحدانش در منطقه و در مقابل قدرت منطقهای اسرائیل میبیند. در عین حال نزدیکی روز افزون ایران و عراق در سالهای پس از حمله نظامی آمریکا عملا منجر به استحکام موقعیت ایران در منطقه شده و نگرانیهایی را ایجاد کرده است.
* و تحریمها؟
– طبیعتا تحریمها هم بخشی از همان جنگ سطح پایین هستند که منجر به بالا رفتن قیمت مواد اولیه محصولات غذایی و نیازهای اولیه زندگی میشوند. هدف از تحریمها ایجاد بی ثباتی است و تحلیل بردن دولتی که در مسیر مورد نظر ما حرکت نمیکند. همانطور که اطلاع دارید در ماههای گذشته چندین گزارش منتشر شده که به طور مفصل به تحلیل افزایش قیمت اقلام مختلف غذایی و تاثیر آن بر زندگی مردم عادی و خصوصأ طبقات پاییندست و فقیر پرداختهاند. و یا در همین کانادا در قضیه بسته شدن حسابهای برخی مشتریان ایرانی-کانادایی بانک تورنتو دومینیون دیدیم که عواقب تحریمها به حدی جدی است که در زندگی روزمره شهروندان ایرانی-کانادایی هم خلل وارد میکند.
* در ایران اخیراً انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و کاندید اعتدالگرا پیروز شد. واکنش کانادا به این انتخابات تا حدی به نظر عجیب آمد. ابتدا در روز ۱۶ جون وزیر خارجه آقای بیرد گفت که انتخابات ایران “اساساً بیمعنا است” و چند روز بعد ایشان در “نامهای سرگشاده خطاب به مردم ایران” نتیجه انتخابات را به ملت ایران تبریک گفت. به نظر شما آیا میتوان انتظار داشت که روابط میان ایران و کانادا در آینده نزدیک دچار تحول شود؟
– من گمان نمیکنم. به نظر من نتیجه این انتخابات لزوماً باب میل دولت هارپر نبود. فردی مانند احمدینژاد دقیقا نماینده همان تصویری بود که محافظه کاران مایلند از ایران ارائه دهند و خیلی راحت میشد او را به عنوان سمبل شرّ مطلق جا زد. احتمالاً با سر کار آمدن رئیس جمهور جدید اینکار دشوارتر خواهد شد و بنابرین حدس من این است که در کوتاه مدت اتاوا حداقل از لحن بسیار تهاجمی خود در قبال ایران کمی فاصله بگیرد.
اما من گمان نمیکنم که در روابط میان کانادا و ایران تغییر جدی و معنی داری اتفاق بیافتد، مگر در دو حالت. یا آنکه در کانادا شهروندان مساله تحریم و جنگ را جدی گرفته و به گونهای منسجم و سازماندهی شده وارد عمل شوند، و یا آنکه ایران به دلیلی تصمیم بگیرد که به خواستههای واشینگتن تن در دهد. حدس من این است که در کوتاه مدت و میان مدت هیچ کدام از این دو اتفاق نخواهد افتاد و بنابرین ما شاهد تغییری اساسی در روابط دو کشور نخواهیم بود. البته باید خاطر نشان شد که شهروندان ایرانی-کانادایی میتوانند نقش مهمی در سازماندهی جامعه مدنی کانادا در رابطه با مساله تحریم ایفا کنند و با اینکه جامعه ایرانی-کانادایی به هیچ وجه جامعه یکدستی نیست، اما این پتانسیل مهم را نباید نادیده گرفت.
—————
* سیاوش صفاری – نامزد دکتری علوم سیاسی از دانشگاه آلبرتا – کانادا
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیاوش صفاری دانشیار مطالعات غرب آسیا در دانشگاه ملی سئول – کره جنوبی است.