شعری از آفاق شوهانی
«زوزه»
لیز میخورم از حرفها زیر زبان زن
بوی زیره و رازیانه در هوا میماسد
شکل بستر و سکانسی از خوابهای من
چه چیزی فاش میشود از مرزهایم
پس ماندهی رازها را در هاون میکوبم
از بخور فکرها مرزه و بابونه در هوا میپیچد
خمیازهکشان از غلت و واغلت
لبهایم بر قطعات پیچ در پیچات
زوزه میکشد.
#آفاق_شوهانی