شعری از اُرا (شهین خسروینژاد)
اُرا (شهین خسروینژاد) سال ۱۳۳۸ در کرمان متولد شده و تحصیلات خود در دوران متوسطه را با اخذ مدرک دیپلم ریاضی به پایان رسانده است. سابق بر این، دانشجوی رشته فیزیک بوده و دارای مدرک کارشناسی رشته مترجمی است و کارشناسی ارشد رشته زبانشناسی. اُرا مثل اغلب شاعرها از کودکی شعر میسروده، اما از سال ۱۳۶۷ شعر به دغدغه اصلی زندگیاش تبدیل شده است.
سالهای آغازین دهه ۱۳۸۰ سرآغازی برای انتشار آثاری از او به شمار میآید. از جمله کتابهای اوست:
«و ربط دارد هر چیزی به همه چیز»، «برگها در وای» (نامزد دریافت جایزه شعر امروز ایران | کارنامه)، «رامش» (برگزیده چهارمین دوره جایزه شعر کارنامه)، «در اعماق این شعر» (گزیدهای از سه اثر ذکر شده)، «پستههای کوهی»، «در راه»، «آفتاب پیش از الف»، «همین که است»، «با موریانهها در راه» (برگزیده جشنواره آن و برگزیده چهارمین دوره جایزه شعر زنان ایران | خورشید) و «امپرسیون بیرون غار».
هزار پرده نمایش
در این لحظه از کدام صورتکم
شاخم که نیست
حتی شاخههای همیشگی با پرندهها وُ کِرمهای روش
نقشم امروز تعامل بود
جدی با لبخندی متین
در معرض کلمات اتوکشیده، تمیز حسابی مثل بلور
بحث تاسیس مرکز تحقیقاتی کنسر (وَ ارزیابی علل سونامیش)
با کمکهای مردمیو شماره حسابو غیر
رأی انتظار بیشاز همه
دوستان!
( و این هوشمندی من است که میتوانم لهجۀ بومیام را
بجا وَ بموقع ظاهر کنم)
!
همان لحظه به انزوای سوسکیام برگشتم
اُ شاخکهام به نقش دیگری برگشت
نبود اصلن حساس
فقط شوکهام میکند تشعشعاتو درجات
میلرزانَدَم موقعیت شلختۀ جغرافیو تاریخ با نظامیو غیر
همینکه فرزندانم به لمس درآیندو مادریام غلیظ آنقدر غلیظ
که رو به سمت مادربزرگی ـ به قالب عمیقن انسانی
عود از عضلات دلم چهرم دهانم چشمم
مهربان حسابی مهربان
حتی خیس
که به شوق بچینم وعدۀ میز
بوی عشق بگیرد غذام
همسرم همین چهر دخترانهام را خواسته همیشه میگوید پرنسس بشین رو پام
حیف که دیگر نقش کوردلیا را نمیشوم بازی* (هیچی در این دنیا غیرممکن نیست)
و پدر از نژاد شاهیاش تنها یکی کُمیک:
“خسروینژاد”
اینهمه که صدایم زدند شه شه شه این
نشد چیزی عایدم جز عوارض واج
سپس میان جوجهاردکها، چهچه
(و این اولین حرف من است برای اعلام ورود)
به نامگذاری درآمدهام
سه نام مختلف وَ خیلی بیشتراز این
مرسی جهان که در نظام مطابقهات منطبقِ خودت مرا کردی
تا شاعریام دق مرگِ بیسروپاییام
بیپاوُسریام دقمرگ کلهخریام
میان خاکهای سفید
با هجوم حروف سیاهِ
نشود که شد
گفتم بیا کلماتمان را بودجه بندی کنیم
نشستیمو پساز احتساب هزینهها وُ مالیاتو عوارضو غیره
با یک حساب سرانگشتی
نه بلکه دقیق
بستگی به این دارم که کجا چه وقت باکی به چه مناسبت
و البته وز وز هم سهمی دارد مثل واق واق
سکوت، اقتصادیترین، اما
دانشِ گفتنش/ شنیدنش را کسی یاد نگرفته هنوز
سوسکتر میکند از همینرو آدم را
حتی بدون نمایش صورتکهای کنار دار و
بالای دار
پراز دیالوگ تماشاچیانی که با رضایت خاطر
به خانه دارند برمیگردند
بعضی خانهدارندو بعضی کودکو باقی مردهشور
و نقشهای مشابه دیگر
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید