تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شعری از ثریا خلیق خیاوی

شعری از ثریا خلیق خیاوی

 

یک ستون در وسطِ خانه کم است

کلاهِ ایمنیِ‌ زردش را به دست می‌گیرد:

برگ‌ریزان است

اتفاق یک‌باره با باد و باران می‌آید خانم!

پیراهنِ خونی و سوراخ را 

به تیر/آهنی می‌پوشانم

که درمیان خانه نیست

صندلیِ خالی را صدا می‌زنم

آدم‌ریزان است

اتفاق گاهی باگلوله می‌آید

رو به شعر می‌نشینم

دیر شده است

باد می‌آید

باید تو را وسطِ خانه بنا کنم

 

تبلیغات

نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights