Advertisement

Select Page

شعری از جواد شجاعی فرد

شعری از جواد شجاعی فرد

جواد شجاعی فرد

ای مرده شورمان ببَرَد با قبورمان
این رفت وآمد عبثِ بی عــبورمان

پختیم آشِ نذری وافروختیم شـــمع
روشن نشد جهنم جشن وسرورمان

کربودوکوربودسراپای چشم وگوش
وامانده درصرافت طبع صبورمان

هی بیل می زدیم که قبری بنا کنیم
تا وانهند کالبدی توی گـــــــورمان

اصلک نماندوسوف نماندواوزن برون
شد جانشینِ هرقزل آلا کـــــپورمان

پاشید خاک مرده براین غارغربتی
خوابید لای هفت کفن تا غرورمان

تک ماندگی کفایت فرزانگی نکرد
ای مرده شورمان ببَرَد با کرورمان

حاضریراقِ هرچه پلشتی وزشتی اند
بربادمی دهند غیاب وحضــــورمان

این موش مُردگی نه سزاوارگُربگی ست
جان می کـَند کنار زمستان سمورمان

ای روزگار دربدری هــای بی ثمر
کی می رسد زمان خوشِ جمعِ جورمان

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights