Advertisement

Select Page

شعری از محمدعلی شکیبایی

شعری از محمدعلی شکیبایی

 

 

این نیمکت و

این درخت

دیگر جای خالی ما را پر نمی‌کند

دیگر دستی برای خداحافظی

                     تکان نمی‌خورد

و سلامی

که به تعریفی از ما برسد.

 

من می‌مانم

کنار همین ریل و

                            سنگریزه‌ها

تا اواخر این پائیز

که روز میلاد من ورق می‌خورد.

و آنوقت

با قطار عصر می‌روم

اما

شانه‌های‌ام را

برای اشک‌های تو

                         جا می‌گذارم

کنار همین ریل و

                             سنگ‌ریزه‌ها

تا دوستت دارم‌ها را

برای خودت معنا کنی.

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights