Advertisement

Select Page

شعری از کریم مبشری برای بکتاش آبتین

 

 

نفست را نشانه رفته اند شاعر

یاد زندگی بخیر

که دیگر کسی

به فریادش نمی رسد

مراقب زبانت باش بکتاش

اما تو که دیگر زبانی نداری

دور تا دورت را حلقه زده اند

گرگهایی که

خمار خونت هستند

هنوز هم تو را مراقبت می کنند

تا مبادا باز هم زبان درازی کنی

نه مثل اینکه زبانی ندارد

این شاعر

وقتش رسیده است

باید از شرش خلاص شویم

خفه می کنیم تمام…

اما این بازی شاعر

تازه شروع شده است

با کلمه کلمه شعرهایش

چه می توانید بکنید

من با یک واژه ی تشنه ی خون مختاری را که نوشت

زبان هایی که لال مانی می گیرند

اما تو که بجای این همه شاعر ترسو شعر نوشتی و تمام

حکم

اجرا

شد

بکتاش را

آزاد

کردند!!!

و پرنده ی معصومی

که به خانه ی ما آمده است

وشاعری که

شعرهایش را روی سیگنال های مغزش نوشته است

آزادی….!


((قتل معصومیت برابر با سقوط است))

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights