Advertisement

Select Page

شعری تازه از زهرا جلالی

شعری تازه از زهرا جلالی

 

غروب را در کویر تنم
بغل کرده بودم که دستانت
نارنجِ خورشید را فشرد

رودِ سراب
خشکیده بود
و سایه ی سبز شاخه بر 
لانه‌ی خالی

و عطر لیموهای آویخته بر 
درخت‌های باغ سنگی
واژه ها گنگ تر از آن بودند
که لالایی مرگ را
در گوش زندگی زمزمه کنند

از خاکستر غروب‌
ققنوس در آغوشم
گر گرفت
و من برای هزارمین بار شاید
به دنیا آمدم  که عاشقت باشم .

#زهرارمضان‌نژادجلالی

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights