شعر تازهای از سیدمهدی موسوی
سید مهدی موسوی (زاده ۱۳۵۵ در تهران) دکتر داروساز، شاعر ایرانی و پژوهشگر ادبیات است. بسیاری از منتقدین او را پدر غزل پست مدرن میدانند. از فعالیتهای مهم او ایجاد کارگاههای شعر و داستان در شهرهای مختلف ایران نظیر کرج، تهران،شاهرود، مشهد و… در طی سالهای ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۸ بودهاست. از شاگردان او میتوان به فاطمه اختصاری، حامد داراب، محسن عاصی، محمد حسینی مقدم، الهام میزبان، مونا زنده دل و آناهیتا اوستایی اشاره نمود. کارگاههای او پس از دستگیری اش در سال ۱۳۸۹ تعطیل شد. همچنین او در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ سردبیری نشریهٔ «همین فردا بود» (نشریهٔ تخصصی غزل پست مدرن) را به عهده داشت که پس از انتخابات لغو مجوز شد.
آثار او عبارتند از:
- پر از ستارهام اما… – ۱۳۷۶
- فرشتهها خودکشی کردند – ۱۳۸۱ (چاپ زیرزمینی)
- اینها را فقط به خاطر شما چاپ میکنم – ۱۳۸۴
- پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود نه کوچولو – ۱۳۸۹
- آموزش مقدماتی وزن به زبان ساده – ۱۳۹۰ (چاپ الکترونیک)
- حتی پلاک خانه را – ۱۳۹۱ (شعر جنگ)
- مردی که نرفتهاست بر میگردد (رباعیهای سید مهدی موسوی به روایت عکسهای محمد صادق یارحمیدی) – ۱۳۹۱
- غذاش بادمجان است – نشر ناکجا (پاریس)
- غرق شدن در آکواریوم – ۱۳۹۲
- با موشها – ۱۳۹۲
- بعد از باران، قبل از تبعید – ۱۳۹۳
- انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی رویهٔ تعداد گوسفندان – نشر نیماژ – ۱۳۹۳
- گفتگو در تهران (رمان)- ۱۳۹۵
—————————————-
در من بیا برقصا
با وزن این ترانه
این شعر عاشقانه
این آخرین بهانه
که موسم بهار است
در من بیا برقصا
این فصل، گریهدار است
یک دوست توی زندان
یک دوست روی دار است
یک دوست زیر بار است
از هر طرف فشار است
گوریل روی کار است!
که موسم بهار است!!
در من بیا برقصا
تا شعر، شاد باشد
در خانههای مردم
شادی زیاد باشد
با من برقص در خون
با نالههای مجنون
با تودهها و افیون
با سطرهای قانون
با ضربهی درِ کون
با نارگیلِ میمون
با یونجههای قاطر
با گریههای شاعر
که موسم بهار است
در من بیا برقصا
«کشتی شکستگانیم»
بدجور خستگانیم!
از هم گسستگانیم
با من برقص یکسر
در جنگ نابرابر
«آسایش دو گیتی!!
تفسیر این دو حرف است:»
از دشمنان گلوله
از دست دوست، خنجر
که موسم بهار است
در من بیا برقصا
با نغمهی هَزاران
با نالههای یاران
با اشک سوگواران
با خون سربداران!
یعنی به ما چه جنگ است!
باید که شاد باشیم
که زندگی قشنگ است!!
دنیا امیدوار است
هر حرف بد، شعار است
که موسم بهار است
آرام باش جانم
«ای یار مهربانم!
دارم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم»
از روزهای تبعید
از روزهای زندان
از روزهای اوّل
از روزهای پایان
باید که شاد باشم
این روزها بهاری ست
روز درختکاری ست
لبخندهای زوری ست
نارنجک و ترقّه
باتوم یا گلوله
یا چارشنبهسوری ست
مامور در کمین است
یا بحث عقل و دین است
یا طول آستین است
یا «سیلی» برادر
که کلّ «هفتسین» است
در من بیا برقصا
تاریخ سرزمینم
چیزی به غیر غم نیست
جز پوچی و عدم نیست
جز اشک متّهم نیست
امّا سکوت کردیم
با اینکه حرف، کم نیست
از من نخواه شادی
من تا ابد همینم!
«می جویمت چنان آب»
در چشمهای بیخواب
در دستهای قصّاب
در شعرهای حافظ
در شعرهای سعدی
ای اسم خارج از وزن:
آزادی…
از من نخواه شادی
لعنت به سال قبلی
لعنت به سال بعدی
لعنت به روز تعطیل
لعنت به سال تحویل
ای بین هیچ و هرگز
ای تا به صبح در تب
ای از جنون، لبالب
با چشمهای قرمز
با من برقص امشب…
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
رنجی که روشنفکران میکشند از حد کلام خارج است… بی نظیر هستید استاد عزیز و مهربان☀♥