عاطفهی “دیلم” و “گیل”، برای فریدون پوررضا
… شور شفافترین عاطفهی “دیلم” و “گیل”! / تا گُهر از صدف حرف تو برگیرم / همچنان شیفتهی دریایم. / آی… ای حنجره آبی! / این چنینست “غزلخوان و صراحی در دست” / سوی آواز تو میآیم
فریدون پوررضا از استادان برجستهی موسیقی آوازی ایران، ناگهان ما را در میان اینهمه تنهایی، تنها گذاشت. حنجرهی شورانگیزش بیش از نیم قرن در شادیهای شورآفرین وُ زیبا و لحظههای غمگین وُ جانفرسا با دل وُ جان مردمِ “گیل” وُ “دیلم”، پیوندی عاشقانه داشت.
شادا او که آوازِ زلالِ زیبای جانش را در زمان وُ زمانه، به یادگار گذاشت.
دریغا ما که سوگوارِ پوررضای دلِ خویشیم.
به قول “سایه”
ما سپس ماندگانِ قافلهایم
او به منزل رسید وُ بار گذاشت
“نام وُ یادش” زمزمهی نیمهشبِ مستان باد.