عرایض یک سایه
سلام، حالتون چطوره؟
خبر اون خونوادهای رو که تو فرانکفورت به اتهام جنگیری و قتل محاکمه میشن دیدین؟ فکر میکردم ندیده باشین. جریان از این قرار بود که اعضای یک خونوادۀ اهل کره جنوبی که رفته بودن آلمان کسب و کاری راه بندازن، یکهو از خونه ای که کرایه کرده بودن میرن هتل. چرا؟ چون میگفتن خونهه جن داره! کلا پنج نفر بودن.توی هتل، یکی از اونا که زن چهل و یکسالهای بوده شروع میکنه با خودش به حرف زدن و نشون دادن حرکاتای عصبی و خشن. پسرش و پسر عمۀ پسرش و بقیه فک و فامیلاش میگن که از همون خونهه یک جن با ما اومده و حالا توی این حلول کرده و این جنی شده!
دوتا پسرا، یکی پونزده ساله و اون یکی شونزده ساله، دستو پای زنه رو میگیرن، اونو رو زمین میخوابونن و مینشینن رو شکم و پاهاش و شروع میکنن رو سینهاش فشار دادن تا جن بیاد بیرون! یکی دیگه از قوم و خویشا، گلوی زنه رو میگیره که جن نتونه از اون تو دادبزنه. یکی هم سرش رو محکم میچسبه. جنه لامصب انگار خیلی فس فسو بوده. معطل میکنه. نمیاد بیرون. در نتیجه عزراییلِ فرصت طلب، زنِ بی پناه رو قبض روح میکنه… خلاصهاش اینه که حالا دارن اون چهارنفر دیگه رو به جرم قتل محاکمه میکنن.
وقتی من این خبرو خوندم. خرم رو صدا زدم. بهش گفتم: تورو به مرگ همۀ عزیزات قسم اگه به هر دلیلی یه زمانی من شروع کردم با خودم حرف زدن. یا شکلک در آوردن، مبادا فکر کنی جنی شدم. تنهام بذار برو دنبال کار خودت.خیلی خواستی کاری بکنی زنگ بزن اورژانس.
خره یه خورده فکر کرد. بعد از من پرسید: مگه اینجا اورژانسش بخش جن گیری هم داره؟
واقعا آدم میمونه از دست خر جماعت چه خاکی تو سرش بکنه.