قالیباف چگونه شهردار ماند
گمان میرفت راه کاخ ریاست جمهوری از «بهشت» بگذرد، جایی که عمارت شهرداری تهران واقع شده است. صعود محمود احمدینژاد از مقام شهردار تهران به رئیس جمهوری ایران الگویی بود برای جانشین او در ساختمان «بهشت» که بتواند دومین مقام جمهوری اسلامی و اولین مقام اجرایی کشور را از آن خود کند، اما محمدباقر قالیباف نتوانست و در رقابت با حسن روحانی شکست خورد، چهره میانهرویی که از حمایت سیدمحمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، دو رئیس جمهور پیشین، برخوردار بود. انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ پایانی بود بر آرزوهای دور و دراز قالیباف که از ۸ سال قبل آن سودای ریاست دولت داشت، چنانچه در انتخابات ۱۳۸۴ هم نامزد شد، اما باز شکست خورد و این بار از محمود احمدینژاد، پدیده جوان آن انتخابات که شعار سادهزیستی و مردمگرایی میداد.
در این شرایط امید قالیباف به شورای شهر تهران و آرای نمایندگان آن بود که دستکم تسلط او بر شهرداری تهران را بار دیگر تایید کنند، اما ترکیب نمایندگان و حوادثی که در این میان رخ داد، باعث شد قالیباف تا مرز شکست و جهنم شکست برود و پس از آن بار دیگر به ساختمان «بهشت» بازگردد. به این ترتیب مدیریت شهری تهران همچنان در اختیار این سردار قدیم سپاه و نیروی انتظامی ماند تا پایتخت همچنان شاهد اجرای ایدههای او باشد.
شورای چهارم با سه سال تاخیر
شورای چهارم شهر تهران از یک نظر استثناست. این که حدود سه سال از موعد اولیه خود دیرتر برگزار شد. انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و اعتراضات گسترده سبزها و حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به نتیجه انتخابات و در نهایت سرکوب اعتراضات باعث شد که حاکمیت تغییری در روال انتخابات شوراهای شهر و روستا بدهد و به جای برگزاری آن در زمستان ۱۳۸۹ ماجرا را به سه سال بعد موکول کند، چرا که دامنه اعتراضات تا آن زمان ادامه یافته بود و حکومت محافظهکار از سرانجام انتخاباتی که در میانه ناآرامیها برگزار میشد، بیم داشت. اما این تعلیق و تعویق انتخابات شاید در نهایت به سود اصلاحطلبان و ضرر محافظهکارانی شد که اصلاحطلبان را از قدرت حذف کرده بودند. در حقیقت، دور از انتظار نبود اصلاحطلبانی که دو دوره پیشین انتخابات شوراها را به حریف واگذار کرده بودند، این بار هم جایی در شوراها و بهویژه شورای شهر تهران نداشته باشند، چرا که همچنان آتش اعتراضات سال ۱۳۸۸ شعلهور بود و پیشبینی میشد مردمی که هنوز داغ انتخابات ۱۳۸۸ و «تقلب» در آن را تازه میبینند، حاضر نشوند بار دیگر پای صندوقها بروند، امری که تدوام سیطره محافظهکاران بر شوراهای شهر را رقم میزد.
به این ترتیب، انتخابات چهارم شوراهای شهر روستا سه سال دیرتر و همراه با انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برگزار شد که حاصل آن دور از انتظار بود، همانطور که خوشبینترین آدمها هم تا یک هفته قبل از انتخابات باور نمیکرد رئیس جمهور آینده ایران چهرهای جز از میان محافظهکاران تندرو و نزدیک به اصلاحطلبان یا جریانات میانهرو باشد.
اصلاحطلبان این بار توانستند شوراهای برخی از شهرهای بزرگ را یکسره از آن خود کنند و در بسیاری از دیگر شهرهای بزرگ نیز نسبتی تقریبا برابر با محافظهکاران داشته باشند، همانطور که در پایتخت اتفاق افتاد و دو رقیب توانستند تعداد کرسیهایی کم و بیش یکسان را به تملک خود دربیاورند.
پنجاه، پنجاه به نفع و ضرر دو طرف
باز شورای چهارم شهر تهران یک تفاوت با دورههای قبل داشت و آن افزایش تعداد نمایندگان آن از ۱۵ به ۳۱ نفر بود. گفته میشد که از میان نمایندگان ۱۶ نفر آنان در طیف محافظهکاران قرار میگیرند، ۱۳ نفر در طیف اصلاحطلبان و دو نفر هم مستقل از احزاب و جریانات عمده توانستهاند جایی در شورا پیدا کنند.
این تقسیمبندی اما در رسانههای مختلف اصلاحطلبان و محافظهکاران تفاوت میکرد بهطوری که گاه مستقلها هم در شمار یکی از این دو جریان عمده محسوب میشدند. مثلا هادی ساعی، چهره طلایی تکواندوی ایران در المپیک که دوره قبل از حمایت اصلاحطلبان برخوردار بود این بار به صورت مستقل در انتخابات شرکت کرد و رای هم آورد اما رسانههای اصلاحطلب به عادت گذشته همچنان او را در شمار خود حساب میکردند. یا چهره دیگر، عباس جدیدی، کشتیگیر نامآشنای سالهای نه چندان دور است که محافظهکاران بهطور قطعی او را جزو خود میدانستند.
در هر حال قدر مسلم این است که از فهرست ائتلاف اصلاحطلبان همان ۱۳ نفر و از مجموع فهرستهای اصوگرایان نیز همان ۱۶ نفر در ابتدا توانستند به شورای شهر تهران راه پیدا کنند، اما حوادث آینده این ترکیب را تغییر داد تا توازن نسبتا کاملی میان نیروهای اصلاحطلب و محافظهکار ایجاد شود، چیزی در حدود پنجاه، پنجاه.
رفت و آمد در شورای تهران
خروج یک اصلاحطلب و یک محافظهکار از شورای شهر تهران به معنای ورود دو اصلاحطلبی بود که در صف اعضای علیالبدل نمایندگان شورا دنبال چنین فرصتی میگشتند. مهدی حجت از طیف اصلاحطلبان، شورای تهران را ترک کرد تا به دولت حسن روحانی و سازمان میراث فرهنگی بپیوندد و محمدمهدی مفتح نیز به حکم قانون کرسی نمایندگی شورای شهر تهران را رها ساخت چرا که با رای مردم تویسرکان در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی به مجلس قانونگذاری راه یافته بود و در جلسات آن یکی مجلس حاضر میشد.
جای این دو نفر را اما ولیالله شجاعپوریان و مسعود سلطانیفر، دو چهره اصلاحطلب، تصاحب کردند تا برتری محافظهکاران در شورای شهر تهران کمرنگتر شود. حالا ۱۴ اصلاحطلب در برابر ۱۵ اصولگرا قرار دارند به همراه دو چهره مستقل که گفته میشود یکی از آنان به اصلاحطلبان نزدیک است و دیگری به محافظهکاران.
اما این ترکیب باز هم در آینده تغییر میکند.
دور از انتظار: قسمت اول
عباس جدیدی که به جمع اصلاحطلبان اضافه شد، معادله تغییر یافت تا احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت محمد خاتمی، در رقابت با مهدی چمران بر سر ریاست چهارمین شورای شهر تهران پیروز شود و به حدود ۱۰ سال سیطره محافظهکاران بر شوراها خاتمه دهد.
مسجدجامعی با اختلاف تنها یک رای به این پیروزی دست یافت در حالی که عباس جدیدی تا فاصله اندکی به انتخاب رئیس شورا رای خود را مهدی چمران اعلام کرده بود، محافظهکاری که ریاست این شورا را در طول دو دوره قبل بر عهده داشت.
از این ماجرا میشد نتیجه گرفت که فرد منتخب شورای شهر تهران برای مدیریت پایتخت یکی از میان اصلاحطلبان و ضرورتا محسن هاشمی باشد تا به این ترتیب محمدباقر قالیباف بازنده بزرگ سال ۱۳۹۲ لقب بگیرد، چهرهای که تا یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری بخت اول انتخابات به شمار میرفت، اما نه تنها به کاخ ریاست جمهوری نرسید، بلکه اکنون عمارت شهرداری را هم باید رها کند.
اما باز آینده غیرقابل پیشبینی است.
دور از انتظار: قسمت دوم
اصلاحطلبان این بار باختند. محمدباقر قالیباف توانست محسن هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی و مدیرعامل پیشین متروی تهران، را شکست دهد در حالی که هم عباس جدیدی به گزینه اصلاحطلبان رای داده بود و هم هادی ساعی. این میان یکی از خودیها «دو دوزه» بازی کرده و با رای به محمدباقر قالیباف اسباب شکست اصلاحطبان را فراهم آورده بود. ۱۶ رای به محمدباقر قالیباف در برابر ۱۴ رای به محسن هاشمی و یک رای سفید این نتیجه ساده را به ذهن متبادر میکرد که حداقل یکی از اصلاحطلبان بر خلاف «قول و قسم» خود عمل کرده است چرا که از همان اول پیشبینی میشد رای احمد دنیامالی کسی به جز محمدباقر قالیباف نباشد. به یک معنا، آقای دنیامالی گرچه به خاطر آرای تهرانیها به فهرست اصلاحطلبان وارد شورای شهر تهران شده بود، اما سابقه همکاری پیشین او با آقای قالیباف امید اصلاحطلبان را برای همسو کردن او با خود در انتخاب شهردار از بین میبرد. مسئله احمد دنیامالی نبود، در حقیقت، چهرهای که با گل به خودی باعث شکست اصلاحطلبان شد، الهه راستگو بود، عضو حزب اسلامی کار که از طریق این حزب وارد فهرست اصلاحطلبان در انتخابات شوراها شده بود.
قابل پیشبینی: اخراج یک «راستگو»
اما رای تعیینکننده الهه راستگو واکنش شدید اصلاحطلبانی را به دنبال داشت که او را به «نقض پیمان»، «ریا» و «عدم پایبندی به سوگند» خود متهم میکنند. منتقدان میگویند که خانم راستگو قبل و پس از انتخابات شوراها سوگند خورده بود در راستای اهداف جمعی اصلاحطلبان گام بردارد ضمن آن که رای مردم به فهرست اصلاحطلبان بود که باعث راهیابی او به شورای شهر تهران شد.
اما خانم راستگو میگوید که خود را مدیون هیچ گروه و دستهای نمیداند، بلکه وامدار مردم است و برخورد اصلاحطلبان با او بر خلاف اصول دموکراسی است که از آن دفاع میکنند.
ما نیز قضاوت را در اینباره بر عهده خوانندگان میگذاریم، گرچه دراینباره شایعاتی شنیده میشود که حاکی از نقش نیروهای سپاه در پشت پرده دارد، اما هر چه بود خانم راستگو باعث استمرار مدیریت ۸ ساله محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران و اخراج خود از حزب اسلامی کار شد چنانچه این حزب اصلاحطلب در بیانیهای با اشاره به مرامنامه و اساسنامه حزب درباره «راستی و صداقت در گفتار و رفتار» نوشت: «رای خانم راستگو درجریان انتخاب شهردار تهران هر چند که برخلاف عرف و رویه کار تشکیلاتی و حزبی بود، ولی جزو موارد اتهامی او در شورای داوری حزب قرار نگرفت، بلکه تخطی وی از ارزشهای اسلامی و اخلاقی منجر به صدور چنین رایی درباره ایشان شد، گرچه در هر حزبی اعم از اصلاحطلب یا اصولگرا، نیز رعایت روشهای اخلاقی و تشکیلاتی جزو الزامات اولیه است.»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید