قصه درمانی
ذهن بشر به طور طبیعی دارای این خاصیت شگفت انگیز است که میتواند مفاهیم انتزاعی بسازد. یعنی این که می تواند چیزهایی را بسازد که به طور عینی و اوبژکتیو در این جهان وجود ندارند. مفاهیمی مثل عدالت ، شقاوت ، زیبایی و زشتی معادل مادی و عینی ندارند بلکه ساخته های ذهن ما هستند. ذهن با استفاده از همین قدرت خود می تواند روایت و قصه بسازد. به خاطر ماهیت قصه ساز ذهن ما است که همه ما به نوعی به قصه علاقه مند هستیم. راه دوری نرفتهایم اگر انسان را حیوانی قصه ساز و قصه دوست بخوانیم. هیچ تمدن انسانی نیست که قصه و روایتی از خود نداشته باشد. قصه ها هستند که انسان ها ، شهر ها و کشور ها را به هم پیوند دادهاند یا از هم گسستهاند. صلح آفریدهاند یا جنگ افروختهاند.
در واقع معنایی که به جهان ، زندگی و چگونگی زیست خود می دهیم از همین مفاهیم انتزاعی میآیند بنابراین میتوان گفت که این قصه ها هستند که هویت ما و معنای جهان را برای ما میسازند. اسطوره ها یکی از انواع قصه سازی هایی هستند که انسان ها از روزگار کهن به کار گرفتهاند تا به دنیای بی معنای اطراف خود معنی بدهند. برای انسان های قدیم اسطوره ها واقعیت هایی به شمار می آمدند که به زیست انسان در جهان مفهوم می دادند. با اسطوره ها انسان میدانست که چرا در این جهان است ، جهان از کجا آمده و نقش و اهمیت او در دنیا چیست.
رولو می Rollo May ،روان درمان گر سرشناس امریکایی در نیمه اول قرن بیستم، معتقد است که حتی در دنیای امروز هم انسان ها در جستجوی اسطوره ها و قصه های خویش هستند. رولو می میگوید «به عنوان یک روانکاو چنین می بینم که ، وقتی خوب جستجو کنیم ، مشکلات فرد در یافتن اسطوره خود تمام دغدغه درمان امروزی است.» هر کس تلاش میکند آن چه را در زندگی بر او گذشته یا میگذرد در یک قصه یا روایت مناسب و با معنی بگنجاند تا برایش سیر زندگی معنی دار شود. شکل و محتوای این روایت بر رشد ، سازگاری ، خوشنودی و شادمانی ما تاثیر قطعی دارد. وقایع زندگی به خودی خود اهمیتی ندارند، این قصه های ما است که اهمیت و نقش آنها را تعیین میکند. اگر این روایت ها نامناسب ، ناتوان کننده و سردرگم باشند ، حال ما خوب نخواهد بود اما اگر مفید و توان بخش و دل پذیر باشند ما خشنود و راضی خواهیم بود.
ما با طبع خاصی ،که بیشتر زمینه ژنتیک دارد، به دنیا میآییم، تربیت و وقایع سالهای اولیه کودکی و نوجوانی منش ما را تعیین میکند، آن طبع و این منش در مجموع شخصیت ما را میسازد. بر این مبنا، با تجارب و وقایع مختلف زندگی روبرو میشویم. از مجموعه اینها قصههایی از زندگی خود میسازیم و این قصهها ، به نوبه خود ، هویت ، عواطف و برداشت های ما را شکل میدهند. ما مثل هر قصه پردازی ، به قصه خود علاقمند میشویم و از این هم فراتر میرویم و آن را عین واقعیت میشماریم. معتقدیم تفسیر دیگری از واقعیت مقدور و یا صحیح نیست. این قصه تبدیل به قالبی می شود تا تمام زندگی را با آن بسنجیم. عینکی بر چشم ما میشود تا همه چیز را با آن ببینیم. همه ما در دنیای قصه خود زندگی میکنیم بدون آن که خودمان بدانیم ؛ مثل ماهی که نمیداند در آب زندگی میکند.
قصه درمانی Narrative therapy یک روش درمانی است که بر مبنای اهمیت روایت در زندگی ما بنا شده است. این روش اولین بار در دهه ۹۰ توسط مایکل وایت Michael White خانواده درمان گر و مددکار اجتماعی استرالیایی به همراه دیوید اپستن David Epston درمان گر نیوزیلندی معرفی شد. در این رویکرد ، قصه اهمیت اساسی دارد و قصه درمانی در واقع گفت و گویی در جهت باز نویسی قصه ها است. هر قصه که ما میسازیم از چهار قسمت تشکیل میشود: وقایع ، توالی آنها ، زمان قصه و طرح قصه plot. ما همیشه سعی داریم وقایع معینی از زندگی را که تجربه کردهایم، با توالی مشخصی، در محدوده معینی از زمان، به دنبال هم بیاوریم و معنایی به این مجموعه بدهیم که این معنی همان طرح قصه است. طرح داستان تعیین می کند که کدام وقایع چگونه باید به هم بپیوندند. پس در واقع طرحی از قصه که در ذهن داریم با به هم پیوستن وقایع خاص ، با توالی خاص، روایت را میآفریند. طرح است که وقایع را گرد میاورد و توالی آنها را سامان میدهد.
مثلا اگر کسی این طرح قصه را در ذهن داشته باشد که آدم قدرتمندی نیست ، آن گاه ذهن او بر مبنای این طرح همه وقایعی را که به زعم او بروز ضعف بودهاند به دنبال هم ردیف میکند تا روایتی درست کند مبنی بر این که «من ضعیف هستم». هر چه وقایعی که طرح قصه را تایید میکنند بیشتر و بیشتر جمع میکنیم قصه غنی تر و قدرتمند تر می شود لذا احتمال بیشتری هست که وقایع و تجربیاتی را که خلاف این طرح هستند حذف یا دگرگون کنیم تا تم اصلی داستان دست نخورد. بنابراین ما در واقع ابتدا طرحهایی را انتخاب میکنیم و بعد متناسب با آن طرحها وقایع را به صورت گزینشی ضبط میکنیم. حال چه چیز باعث میشود که طرح خاصی انتخاب شود؟ طرح ها حاصل تاثیر هایی هستند که ما از محیط اطراف میگیریم. هیچ طرح داستانی در تنهایی و انزوا ساخته نمیشود . قصه ها همیشه در زمینهای از ارتباط با دیگران ساخته میشوند.
ما در زندگی با مقدار زیادی قصه زندگی میکنیم. همه آن چه میکنیم، میاندیشیم یا احساس میکنیم، همه عواطف و افکار و عقاید ما تحت تاثیر یک یا چندین قصه است. با همین قصه ها است که تجربیات زندگی خود را تفسیر میکنیم و به همین ترتیب به حجم یک یا چند قصه میافزاییم. هر یک از ما در دنیای خیالی داستانهای خود سیر میکنیم. برای همین است که از یک واقعه، افراد مختلف، تصویرهای مختلف میدهند چون قصههای هر فرد مثل یک فیلتر حوادث را گزینشی ثبت میکنند. ما حتی وقایع گذشته را هم ممکن است، بر طبق طرح قصههای خود، مخدوش به یاد آوریم. قصه های غمگین ما را غمگین میکنند و قصه های نیروبخش به ما احساسهای خوب میدهند. قصههای مشترک ما را به هم میپیوندند . بسیاری از قصههای مشترک تبدیل به فرهنگ میشوند.
مقصود به هیچ روی آن نیست که در جهان حقیقت عینی وجود ندارد و می توان با نادیده گرفتن حقایق به یک زندگی تخیلی ادامه داد. مقصود آن است که هر آن چه ذهن ما حقیقت میپندارد لزوما یک حقیقت عینی نیست. لازم است هر از گاهی از هر آن چه حقیقت قطعی می پنداریم اندکی فاصله بگیریم و ببینیم که چه میزان آن عینی است و چقدر برداشتهای ذهن یا قضاوتهای ما است که به حقیقت افزوده شده و به آن شکل دیگری داده است؛ به سخن دیگر، ذهن ما چه میزان بخشی از حقایق را حذف یا مخدوش کرده است.
کار درمان در واقع آن است که وقتی با مشکلی روبرو هستیم به ما کمک کند که بفهمیم پشت این مشکل کدام روایت یا روایت ها نهفته است؟ این روایت ها از کجا آمدهاند؟ گاهی آن قدر روایت بر ما مسلط است و آنقدر با هیجان و احساس آمیخته است که پذیرش این که این تنها یک روایت از چندین روایت ممکن است کار سادهای نیست. آنگاه میتوانیم ساختار این روایت ها را بشکنیم تا فهم روشنی از چگونگی کارکرد آنها به دست آوریم. بعد از این مرحله میتوانیم ببینم که با تکیه بر سرمایه های روانی و عاطفی که داریم، و ای بسا خود از آنها بی خبر هستیم، چگونه میتوان روایت دیگری ساخت که، این بار، نیرو بخش باشد نه ناتوان کننده. درمان چیز نیست جز همین تغییر روایت.
به این ترتیب درمیابیم که بسیاری از آن چه که ما واقعیتهای قطعی میپنداریم چیزی نیستند جز تعدادی قصه. پذیرش این که بسیاری از آن چه ما مسلم میپنداریم لزوما واقعیت عینی نیست در نگاه اول تکان دهنده است. اما اگر بیشتر با این وضع خو کنیم آن گاه خواهیم دید که میتواند بسیار یاری رسان هم باشد. قصه درمانی چیزی نیست جز تلاش برای یافتن آن قصه یا قصه های اصلی که باعث درد و رنج ما شدهاند و فهم این که این قصه ها چگونه ساخته شدهاند و تلاش برای جایگزینی آنها با قصه های مفید تر . به هر حال اگر همه در دنیای قصه زندگی میکنیم چرا قصههای مثبت تر و نیروبخش تر را برای زندگی انتخاب نکنیم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
دکتر صبا هدا پزشک و متخصص پاتولوژی در ایران و هیپنوتراپیست در کانادا است که در نورت ونکوور مشغول فعالیت است. برای آشنایی بیشتر میتوانید به وبسایت او www.hodawellness.com یا وبلاگ www.cherishbeing.com و یا کانال تلگرامی https://t.me/hypnosisandhealth مراجعه بفرمایید.