کودکان و نوجوانان کار و خیابانی در ایران – بخش سوم
تعریف «فقر کودک» توسط صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف)
این ارگان بین المللی «فقر کودک» را به صورتی کوتاه اما نسبتا جامع، اینگونه تعریف میکند که: «کودکان فقیر، بچههایی هستند که در محیطی زندگی میکنند که در آن به توسعه ذهن، فیزیک، عواطف و معنویاتشان لطمه وارد میشود.»
ابعاد فقر در میان کودکان بنا به نظر یونیسف
ابعاد فقر در میان کودکان شامل موارد زیر می باشد:
یک- دسترسی به غذای سالم و کافی؛
دو- دسترسی به آب سالم؛
سه- برخورداری از بهداشت و درمان؛
چهار- برخورداری از امکانات بهداشتی محیط؛
پنج- داشتن سر پناه؛
شش- برخورداری از آموزش؛
هفت- برخورداری از اطلاعات روز دنیا.
سازمان یونیسف بر این اعتقاد است اگر فردی از دو یا چند عامل فوق بی بهره باشد در شمار فقرای جهان قرار می گیرد. بنابر این بسیاری از کودکان کار و خیابانی و نیز کودکانی که در کارگاه های زیرزمینی به کار گمارده می شوند از تغذیه، بهداشت، آموزش، خانه، تفریح و اطلاعات لازم و کافی بهره مند نیستند بنابر این آنها بخش مهمی از فقرای کشورمان را تشکیل می دهند. در ضمن بانک جهانی خط فقر را درآمد زیر دو دلار می داند و با این حساب فقیر کسی است که درآمدش زیر دو دلار باشد.
وضعیت فقر و تغذیه کودکان در ایران:
معمولاً کارشناسان و متخصین برای اطلاع یافتن از سلامتی یک جامعه به بررسی وضعیت تغذیه ای کودکان زیر پنج سال می پردازند و این امر را بعنوان شاخصی مناسب برای سلامتی یک جامعه در نظر می گیرند. مطالعات و تحقیقاتی که در این عرصه وجود دارد نشان می دهد که شیوع سوء تغذیه در کودکان زیر ۵ سال در مناطق مختلف کشور متفاوت است و میزان آن از ۶/۸ تا ۳۸ درصد می باشد. کمترین میزان سوء تغذیه در میان کودکان استان گیلان (۶/۸ درصد ) و بالاترین میزان سوء تغذیه در کودکان استان سیستان و بلوچستان مشاهده شده است. عوامل خطر در ایجاد سوء تغذیه شامل وزن کم هنگام تولد، فاصله کوتاه بین موالید عدم استفاده از غذای کمکی و عدم آگاهی مادر از زمان مناسب شروع تغذیه تکمیلی و تحصیلات پائین مادر ذکر شده است. سوءتغذیه در سال های اولیه زندگی باعث کندی رشد بدن، کوتاهی قد و عقب ماندگی تکامل ذهنی کودکان می شود. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۰۸ میلادی، سوء تغذیه بیش از یک سوم مرگ ها با سوءتغذیه پروتئین انرژی و بیش از ۵۳ درصد از موارد مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال بطور غیر مستقیم با سوءتغذیه همراه بوده است. کودکانی که با سوءتغذیه مواجه بوده اند در دوره های بعدی زندگی خود دیگر نمی توانند براحتی به توانایی های بدنی و ذهنی مناسب سن خود برسند. در بررسی های که در سال ۱۳۷۷ توسط وزارت بهداشت از وضعیت تغذیه کودکان در ایران انجام شده نشان می دهد:
یک- حدود ۱۵ درصد از کودکان زیر ۵ سال در ایران دچار کوتاه قدی متوسط و شدید هستند؛
دو- حدود ۱۰ درصد دچار کم وزنی متوسط و شدید هستند؛
سه- حدود ۵ درصد از کودکان زیر ۵ سال هم مبتلا به لاغری متوسط و شدید هستند.
دومین برسی کشوری در سال ۸۳ نشان داد درصد کم وزنی، کوتاه قدی و لاغری و وضعیت سوء تغذیه کودکان ایرانی همچنان بعنوان یک مشکل عمده باقی مانده است و این مشکل در مناطق محروم کشور نیازمند توجه جدی است. بررسی شاخص های تن سنجی کودکان زیر پنج سال به تفکیک شهرستانهای کشور طی سالهای ۸۶-۸۷ نیز نشان می دهد که شیوع خام کم وزنی کودکان زیر پنج سال کشورمان ۸/۸ درصد می باشد. هنوز در مناطق محروم کشور کم وزنی و کوتاه قدی کودکان زیر ۵ سال از مشکلات عمده تغذیه ای به شمار میرود به طوری که به عنوان مثال در استان سیستان و بلوچستان، ۲۷/۷ درصد کودکان دچار کم وزنی و ۲۳ درصد مبتلا به کوتاه قدی تغذیه ای هستند.
کم وزنی بر اساس شاخص وزن برای سن، در ۸/۸ درصد کودکان زیر ۵ سال کشور وجود دارد. بالاترین میزان شیوع کم وزنی در استان سیستان و بلوچستان (۲۷/۷ %) و پایین ترین میزان شیوع مربوط به استان گیلان (۳/۳%) می باشد. کم وزنی می تواند به علت کمبود دسترسی به غذا، ابتلاء مکرر به بیماریها و انجام نشدن مراقبت های بهداشتی ایجاد شود. سوءتغذیه در کودکان موجب افزایش خطر مرگ و میر در اثر بیماریها، کاهش توانمندی های ذهنی و جسمی شده و به این دلیل، روند توسعه کشور را به مخاطره میاندازد، ضرر و زیان ناشی از سوءتغذیه کودکان کشور، سالیانه در حدود ۵/۵ میلیارد دلار برآورد شده است. به طور کلی طبق آمار ماهنامه داخلی یونیسف ۱۱ درصد کودکان ایرانی کم وزن اند و دچار سوء تغذیه هستند که اکثریت آنان را کودکان کار و خیابان تشکیل می دهند.
مشکلات متعدد تغذیه ای که در حال حاضر در کشور وجود دارد این نگرانی را ایجاد می کند که چنانچه روند فعلی از ناامنی غذایی و سوءتغذیه ادامه یابند و مداخله موثر برای تغییر و اصلاح آنها صورت نگیرد، پیامدهای زیانبار و نامطلوب اقتصادی و بهداشتی ناشی از آنها در سال های آینده آشکار خواهد شد.
وضعیت کودکان و نوجوانان کارگر روستایی
در جمهوری اسلامی بسیاری از کودکان در بخش کشاورزی به عنوان کارگر روستایی به کار اشتغال دارند. در روستاهای ایران هر ساله صدها هزار کودک از سنین ۴ الی ۵ سالگی در کنار پدران و مادران محروم و زحمتکش خود به کار چوپانی، علف چینی، گردآوری هیزم، مراقبت از دام و طیور، آبیاری، کار در مزرعه، کار در قنات ها و لایروبی چاه ها، کار در امور سمپاشی باغات و اشجار و ضد عفونی کردن اماکن و طویله ها و آشیانه های مرغداری، … و یا در دخمه های تاریک و پررنج قالی بافی ها با سرانگشتان کوچک و کودکانه خود به گل انداختن بر قالی ها می پردازند. کارهای کشاورزی در روستاها، طوری سازمان یافته اند که همه روستانشینان مرد، زن، میان سال و کودک می بایست برای بقای خانواده به سختی تمام روز را کار کنند.
بر طبق سالنامه آماری کشور در سال ۱۳۸۵، ایران دارای ۳۰ استان، ۳۳۶ شهرستان، ۸۸۹ بخش، ۱۰۱۶ شهر و ۲۴۰۰ دهستان می باشد. در این سال جمعیت ایران برابر با ۷۰.۴۹۵.۷۸۲ نفر بوده است که از این تعداد ۹/۵۰ درصد مرد و ۱/۴۹ درصد زن بوده اند که در مقایسه با آمار سال ۱۳۷۵، متوسط رشد جمعیت معادل ۶۲/۱ درصد بوده است. نتایج سرشماری ۱۳۸۵ نشان میدهد که در دهه اخیر متوسط رشد جمعیت شهری کشور برابر ۲.۷۴ و متوسط رشد جمعیت نقاط روستایی برابر ۰.۴۴، بوده است. در آمار این سالنامه تعداد ۵/۱۷ میلیون خانوار در کشور وجود داشته که از این تعداد ۷۱ درصد در نقاط شهری و ۲۹ درصد در نقاط روستائی ساکن بوده اند.
آمارهای جمعیتی در ایران
در حال حاضر مساله مهمی که در رابطه با آمارهای جمعیتی وجود دارد این است که از تعداد کودکان کارگر در روستاها و شهرها و ترکیب جنسی آنها آمار و اطلاعات دقیق و روشنی از طرف مسئولین و ارگان های رسمی حکومت اسلامی ایران ارائه نشده است و مانند بسیارى از نقطه ضعفهاى آمار و اطلاعات در ایران، درخصوص این گروه، آمار متمرکزى وجود ندارد و در این زمینه ما فقـط به آمار سرشماری عمومی که درسال ۱۳۸۵ انتشار یافته، مراجعه می کنیم:
بررسی حجم جمعیت در گروههای سنی وسیع نشان میدهد که جمعیت بین صفر تا ۱۸ سال در آبان ۸۵، به ۲۴.۶۸۰.۶۲۲ نفر بوده است. و اگر بخواهیم کودکان زیر ۱۵ سال یعنی سنین ۱۴-۰ ساله را در نظر بگیریم این رقم از ۲۳.۷ میلیون نفر در سال ۱۳۷۵ تقربیاً به ۱۷.۷ میلیون نفر در سال ۱۳۸۵ کاهش یافته است. در واقع با مهار رشد بالای جمعیت و اعمال سیاستهای کنترل موالید از اواخر دهه ۱۳۶۰، نسبت جوانی جمعیت (نسبت جمعیت کمتر از ۱۵ ساله به کل جمعیت) کاهش قابل توجهی یافته و از ۳۹.۵ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۲۵.۱ درصد در سال ۱۳۸۵ رسیده است. میزان باروری کل کشور در سال ۱۳۸۵ حدود ۱.۸ برآورد میشود. این نرخ در سال ۱۳۷۵ برابر ۲.۹۶ فرزند برای هر زن بوده است. میزان باروری ویژه سنی در ایران در ۱۰ سال اخیر تغییرات قابل ملاحظهای را نشان میدهد. این میزانها از سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ برای همه گروههای سنی کاهش یافته است. از جمله عوامل تأثیرگذار در کاهش سطح باروری کشور در دهههای اخیر اجرای سیاستهای تنظیم خانواده، افزایش سطح سواد و تحصیلات در کشور بویژه برای زنان، گسترش شهرنشینی، تغییر نگرش و تمایل خانوادهها بویژه زوجهای جوان در کاهش تعداد فرزندان و در مقابل اهمیت یافتن بعد کیفی آموزش و تربیت، بالارفتن سن ازدواج، تمایل بیشتر زنان برای مشارکت در فعالیتهای اقتصادی و کار خارج از منزل، کاهش سطح مرگ ومیر (بهویژه مرگ و میر نوزادان) و در نتیجه بالا رفتن امید به زندگی و گسترش برنامههای تنظیم خانواده و … نیز در کاهش باروری تاثیر داشته است. تعداد مرگ و میرهای جاری و معوقه ثبت شده در سال ۱۳۸۶ برابر ۴۱۲.۷۳۶ نفر بوده است. با استفاده از تعداد مرگ و میر ثبت شده و جمعیت کشور در سال ۱۳۸۶ میزان خام مرگ و میر حدود ۶ درهزار برآورد می شود. براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵، جمعیت شهرنشین کشور ۴۸.۲ میلیون نفر و جمعیت روستانشین و غیر ساکن ۲۲.۲ میلیون نفر بوده که به این ترتیب میزان شهرنشینی در کشور در این سال برابر ۶۸.۵ درصد بوده است. یکی از عمدهترین دلایل افزایش جمعیت شهرنشین و نسبت شهرنشینی در کشور، تبدیل شدن روستاها به شهر و پیدایش شهرهای جدید است. بگونهای که طی دهه گذشته تعداد شهرهای کشور از ۶۱۲ نقطه به ۱۰۱۲ نقطه افزایش یافته است. آمارهای موجود نشان می دهد که نرخ فقر کودکان روستایی از نرخ فقر کودکان شهری بیشتر بوده است. پیشتر متذکر شدیم که بانک جهانی خط فقر را زیر دو دلار می داند و فقیر کسی است که درآمدش زیر دو دلار است. فقیر کسی است که از فرصت های مناسب و برابر در زندگی برخوردار نیست.
درصد جمعیت زیر ۱۵ سال در ایران
بر اساس آمار انتشار یافته در سال ۸۵، جمعیت زیر ۱۵ ساله کشور، رقمی در حدود ۷/۲۳ میلیون نفر است که از این رقم ۶/۱۱ میلیون دختر و ۱/۱۲ میلیون پسر می باشند. بیش از ۶۰% جمعیت کمتر از ۱۵ سال در شهرها و بقیه در روستاها زندگی می کنند. یعنی اینکه در حدود ۱۱.۴۴۱۹۶۹ میلیون نفر از کودکان زیر ۱۵ سال در شهرها و ۶.۲۰۵۶۰۷ میلیون نفر در روستاها و در حدود ۳۴۰۵۳ هزار نفر هم بصورت غیر ساکن در کشور بسر می برند.
از کل جمعیت ۱۴ـ ۶ ساله کشور طبق آمار سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۷۵، که در خارج از مدرسه به سر می بردند (یعنی ۷۵۳۹۷۹/۱ نفر کودک) رقمی در حدود ۳/۳۱ درصد در مناطق شهری و ۹۶/۶۶ درصد در مناطق روستایی ساکن هستند و نیز محل سکونت تعدادی از جمعیت فوق نامشخص است.
تاثیر تحریم های بین المللی در افزایش فقر، کودکان کار و خیابانی
شورای امنیت سازمان ملل تاکنون چهار قطعنامه تحریم سنگین علیه ایران تصویب کرده است. آمریکا و اتحادیه اروپا با تحریمهای یکجانبه و “هوشمند”، اقتصاد ایران را فلج کرده و می خواهند جمهوری اسلامی را وادار به تغییر رویه در برابر جامعه جهانی سازند. همه گزارشات و آمارهای موجود گویای این واقعیت تلخ است که این تحریم ها موجب افزایش فقر، گرانی افسارگسیخته، رکود و تورم بیشتر، افت تولید و ورشکستگی بسیاری صنایع کوچک و متوسط، بیکاری گسترده و … در جامعه شده است. انجام تحریم های بین المللی در میزان درآمد، قدرت و توان اقتصادی خانوارها تاثیر شدیدی داشته است و با بالا رفتن هزینه مصرف سرانه کشور وضعیت مردم رو به وخامت رفته است. روشن است که این عوامل زمینههای افزایش کار کودکان را در جامعه افزایش داده است.
این تحریم ها به هر بهانه و توجیهی که صورت می گیرد، فشار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی زیادی را برعلیه توده های میلیونی مردم از طبقه متوسطه و محروم جامعه وارد می کنند. در واقع تحریم های انجام گرفته، با هر نام و با هر توجیهی که اجرا می شوند، همان بلایی را به سر مردم ایران می آورد، که بر سر مردم عراق در سال های قبل از حمله نظامی به این کشور، وارد کرد! بازتاب واقعی تحریم ها در کار و زندگی توده های مردم غیر قابل انکار است!
گسترش تحریم های بینالمللی و فقدان یک سیاست واقعی و همه جانبه حکومت برای مقابله با نابسامانی ها، سبب نابرابری و بی عدالتی در توزیع امکانات موجود، تعطیلی واحد های تولیدی، تشدید فقر و محرومیت بیشتر میلیونها نفر از شهروندان کشور شده است. انجام تحریم های بین المللی موجب فقر بیشتر و فشار گسترده تر بر کودکان کار و خیابانی شده است و تعداد بیشتری از کودکان کشورمان را روانه کار در خیابان ها و مراکز دیگر ساخته است. با افزایش تحریم ها میزان نابرابری در جامعه گسترش یافته و بر تعداد خانوادههای فقیر افزوده شده است. سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حاصل از این تحریم ها و سیاست های سرکوبگرانه و غلط دولت جمهوری اسلامی موجب افزایش هر چه بیشتر فقر، نابرابری و بی عدالتی در جامعه شده است.
استثمار و بهره کشی از کودکان در روستاها
بسیاری از اسناد، مدارک و واقعیت های موجود کشور نشان می دهد که استثمار و بهره کشی از کودکان در ایران سابقه دیرینه دارد و فقـط مختص حکومت اسلامی ایران نیست. صنعت قالی بافی ایران، قرن هاست که به ویژه با سرانگشتان ظریف و کوچک کودکان زیر ۱۰ سال چرخیده است. در بسیاری از مناطق کشورمان، کودکان مجبورند ساعت ها در این کارگاه های نمور و تاریک قالی بافی در مقابل دار قالی نشسته و گره بر گره زنند. آنها در این کارگاه های قالی بافی، بینایی و شادابی خود را از دست می دهند و پشت و کمرشان آسیب می بیند.
در اکثر کارگاه های قالی بافی (طبق آمار رسمی در حدود دو میلیون کارگاه در ایران وجود دارد) حداقل یک یا چند کارگر بین ۶ تا ۱۵ سال به کار اشتغال دارند. در واقع اکثر کسانی که در کارگاه های قالی بافی به کار اشتغال دارند، کودکان زیر ۱۴ سال هستند. در قانون کار جمهوری اسلامی به کار گماردن کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است و کارفرمایانی که این قانون را رعایت نکنند طبق قانون کار تنبیه و مجازات خواهند شد. هر چند که تشدید مجازات در کاهش استفاده از کودکان کارگر در کارگاهای قالی بافی می تواند مفید واقع شود. اما این برخورد به تنهایی کافی نیست زیرا در حال حاضر فـقر در میان روستائیان چنان شدید است که باعث می شود بیش از گذشته کودکان به این قبیل کارها بپردازند.
در ضمن علاوه بر این موضوع باید این را هم طرح کرد که آیا در شرایط بد اقتصادی، قانون کار می تواند مانع کار کودکی شود که در واقع تنها نان آور خانواده است؟ کودک می داند که اگر روزی به کار مشغول نشود، خانواده اش چیزی برای خوردن نخواهند داشت؟ کودکان در این جور کارگاه های قالی بافی در بدترین شرایط بهداشتی و جسمی روزی بین ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می کنند. در این کارگاه ها هیچ امنیت و قانونی حکم فرما نیست و همه این کارگاه ها، به دور از چشم بازرسان وزارت کار وجود دارند. در ضمن ارگان های مجری قانون کار، غالباً قادر به اجرای تعهدات خود در روستاها و شهرهای ایران نیستند. متأسفانه به دلیل عدم وجود اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل کارگری، امکان کنترل و تحت فشار قرار دادن حاکمیت و ارگان های وابسته به آن در سطح وسیع وجود ندارد و حتی سازمان های خیریه و نهادهای مدافع حقـوق کودکان در کشور از محدودیت های بسیاری در فعالیت های خود مواجه هستند.
کارفرمایان این گونه مراکز، بــا دایر نمودن کارگاه های قالی بــافی در منازل و دهـات توانسته اند خود را از کنترل بازرسین وزارت کار خلاص کنند و بدین طریق با خیال آسوده به استثمار کودکان و زنان کارگر می پردازند. بعضی از کارفرمایان در روستاهای ایران کار را به جایی رسانده اند که گاهی حتی قبل از متولد شدن کودکان، هم چون دوره برده داری آنها را از والدین شان پیش خرید می کنند تا بلکه از این طریق از سنین بسیار پایین و در شرایط بسیار غیر انسانی بتوانند از نیروی کار این خردسالان نهایت استفاده را کنند. متأسفانه والدین این کودکان اغلب به دلیل عدم توانایی در فراهم آوردن نیازهای اولیه خانواده، مجبور به فروش ارزان و گاه رایگان نیروی کار فرزندان خود می شوند. و این معضل حل نخواهد شد مگر اینکه شرایط کاهش فقر اقتصادی برای اقشار محروم جامعه فراهم شود.
چنانکه می بینیم، کودکان به وسیله کارفرمایان در روستاها و شهرهای کوچک به طرز وحشتناکی استثمار می شوند و کسی هم نیست به رنج و غم آنان برسد. این افراد در دوران کودکی مهربانی، نوازش، عشق، امنیت و حمایت را هرگز تجربه نکرده اند. در گوشه و کنار روستاهای ایران بسیار کودکانی هستند که در دوران کودکی شان هرگز بازی نکرده اند. آنها فقـط و فقـط کار کرده اند. جای این خردسالان در مدرسه و پشت میزهای درس است و نه در پشت دستگاه و دار قالی!
نسبت کودکان شاغل در مناطق روستائی و شهری
در آمار سرشماری عمومی نفوس مسکن در سال ۱۳۷۵، از مجموع ۲۶۴۵۵۷ نفر کودک ۱۴- ۱۰ سال شاغل، در حدود ۹۰% پسر و ۱۰% دختر می باشند. نسبت دختران و پسران شاغل در نقاط شهری به ترتیب برابر با ۲۲% و ۷۸% و در مناطق روستایی برابر ۴۲% و ۵۸% می باشد. به این تربیب در حالی که نسبت بیشتری از پسران ۱۴ـ ۱۰ ساله در مقایسه با دختران همین گروه سنی کار می کنند. تفاوت نسبت دختر و پسر شاغل در مناطق روستایی در مقایسه با شهرها و کل کشور کاهش یافته است. این یافته ها حاکی از آن است که در روستاها بیش از شهرها دختران در معرض ترک تحصیل و اشتغال به کــار هستند. دختـــران بسیاری در روستاهای دور از مرکز شهرها در ایـــران زندگی می کنند که با داشتن مشکلات زیاد علاقمند به ادامه تحصیل هستند ولی تنها به دلیل نبود معلم زن در روستای خود از ادامه تحصیل باز می مانند. در ضمن در مورد کار دختران و پسران باید به این موضوع توجه کرد که در روستاها و نیز شهرها، بخش بزرگی از کار دختران به کارهای خانگی اختصاص دارد. البته در روستاها دختران علاوه بر کار خانگی، در کارهای کشاورزی وغیره به شدت به کار گرفته می شوند و نسبت به پسران و نیز دختران شهری از شرایط بسیار بدتری برخوردارند. در کارهای خانگی برای دختران هیچ گونه دستمزدی عاید او و یا خانواده اش نمی شود ولی چون پسر، به دلیل اینکه در بیرون از خانه به کار مشغول می شود و می تواند صاحب منبع درآمد شود ارزش بیشتری قایل می شوند و بدین طریق اهمیت و ارزش کار پسر نسبت به دختر در خانواده، افزایش زیادی می یابد.
ادامه دارد