مسالهی حجاب …
به صورت کلی پوشش انسانی امری طبیعی در تاریخ تکامل بشری بوده است چه به صورت حمایت از ضعف انسان در مقابل طبیعت چه به صورت تمایزی برای زیبایی از دیگر موجودات. اسکیموها نیاز به پوستهایی از حیوانات داشتند تا خود را در مقابل یخ بندان محافظت کنند، در جاهای گرمسیری کمتر نیازی به پوشش بوده است.
پوشش چه در مورد مرد و چه زن و ابعاد آن به صورت نظری و عقیدتی بر خیلی از ادیان وارد شده است. از جمله در اسلام آداب و نه فرم برای پوشش مرد و زن بیان شده است که به نسبتهای مختلفی در جوامع اسلامی با تأثیر از محیط جغرافیایی و فرهنگ کار و آب و هوا تغییر یافته و رعایت می شود.
آنچه که به صورت عمومی در مورد زن مسلمان گفته شده و اکثر علمای اسلام به آن اذعان دارند، پوشاندن تمام بدن به جز گردی صورت و دستها و پاهاست. مسالهای که حجاب را در ایران به صورت معضلی در آورده است، صرفاً منشا دینی ندارد و آغشته به مسألهی سیاسی حکومت اسلامی در ایران شده است که انگار به سرنوشت این حکومت گره خورده است. آنچه که در بدو امر دیده میشود موضوعی مذهبی است ولی از دیدگاه جامعه شناسی فراتر از این است .
یکی از خصوصیات رژیمهای توتالیتر و دیکتاتوری “یکسان سازی” می باشد که در عرصههای مختلف به صورت محسوس و نامحسوس قانونی یا غیرقانونی اعمال میشود. مفهوم یکسان سازی ندیدن ِتنوع عقیدتی و رفتاری انسانها و سعی در یک شکل کردن جامعه از طریق اعمال زور و قدرت است که اگر جامعهی انسانی در مقابل آن مقاومت بکنند، متقابلا حکومت به خشونت دست میزند. حجاب در ایران از طریق یکسان سازی پوشش زنانه شروع شده و هنوز کماکان ادامه دارد. بعد از حاکمیت جمهوری اسلامی بیشترین فشار را برای تحمیل چادر به عنوان تنها پوشش ممکن در ادارات، محل کار، آموزش و پرورش و … آوردند، به طوری که حتی اوایل از پذیرش مانتو و شلوار هم ابا داشتند ولی جامعهی زنان ایران با عدم پذیرش چادر راهگشای تنوع پوشش شدند.
چرا حجاب به نماد اسلامیت جمهوری اسلامی بدل شده است؟
چرا از پوشش آزاد زنان در هراسند؟
تحمیل حجاب اجباری و پررنگ کردن مسالهی حجاب حتی برای معتقدین ادیان دیگر و توریستهای خارجی به مسالهایی حیثیتی تبدیل شده است چرا که جمهوری اسلامی در تاریخ خود نشان داده است که از نظر عقیدتی تحمل هیج نگرش مخالف خود حتی در چارچوبهای دین اسلام را نیز ندارند و با تبدیل مسالهی حجاب به ایدئولوژی خود عملا نصفی از جمعیت ایران را در فشار اجحاف مضاعف نگه داشته است. این دیدگاهِ یکسان ساز، با توجیه و با تبلیغات گسترده و پافشاری و رعایت حجاب، انرژی و منابع زیادی از جامعه را تلف میکنند بهطوری که هر بحرانی را به صورت مصنوعی با نسبت دادن به حجاب سعی در انحراف دارند. اگر زلزله بیاید، اگر خشکسالی ثبت شود، اگر منابع طبیعی به نادرستی مدیریت شود، همگی به رعایت نکردن حجاب منتسب میشود. بی درایتی، غارت و چپاول مردم را از طریق حجاب منحرف می کنند. جمهوری اسلامی، جمهوری رانتخواران و اختلاسگران شده است ولی باز هم هیچ حساسیتی برای حل معضلاتی به این شدت از خود نشان نمیدهد. چرا که حجاب به دلمشغولی تمام و کمال حضرات تبدیل شده است. این دیگر نه پوششی برای زنان به صورت عقیدتی بلکه نمادی برای منکوب جامعه مصرف میشود.
حجابْ، زن را صرفاً به جنسیت تقلیل میدهد و از نگاه مردسالارانه، هویت انسانی زن را در قالب سکس و شهوت مردانه محدود میکند.
به طوری که اگر تجاوزی به زن صورت میگیرد نگاه مجرمانه نه به مرد مجرم، که به زن بدحجاب نسبت داده میشود. این توجیههای نابهنجار عملا در جامعه دست متجاوزین را برای تعدی به نوامیس زنان باز کرده است، بهطوری که مماشات قوهی قضائیهی جمهوری اسلامی با متجاوزین به عنف محرک و مشوق تجاوز به دختران کم سن و سال در اقصی نقاط کشور شده است که ماجراهایش شهرهی عام و خاص است.
نیروی انتظامی و ظاهراً ارشادی با تشکیلات گستردهای در تمام شهرها مرتب در حال دستگیرکردن و تذکردادن و درگیری با زنان و دختران جوان است. در همان زمان میلیاردها اختلاس و رانت هیچ گونه حساسیتی برای نیروی انتظامی بر نمی انگیزد. گویا حیات جمهوری اسلامی در گرو حجاب است و آزادی زنان پایان این کابوس خواهد بود.