مصاحبه با استاد فرهاد فخرالدینی پیرامون بازگشت به ارکستر ملی
اگر نگرش موسیقی و امکاناتی که موسیقی و ارکستر نیاز دارد فراهم شود، چرا برنگردم؟
مصاحبه با استاد فرهاد فخرالدینی درخصوص کتاب تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران، مستر کلاس و بازگشت به ارکستر ملی
از سریال بوعلی سینا و سربداران تا امام علی این تنها دهه های عمر ما نبود که با ملودیهای فرهاد فخرالدینی آهنگساز آغشته میشد بلکه نوستالژی این روزگاران ما را میساخت. هنگامیکه ی ارکستر ملی را در سال ۷۸ پایه نهاد و رهبریان را بر عهده گرفت دوران خوشی برای موسیقی بود که در سال ۸۸ پایان یافت و ای بسا بر حسرتهایمان افزود. فخرالدینی که همیشه در قامت رهبر ارکستر و آهنگساز دیده شده بود سکوت اختیار نمود و دیگر از روزگار گذشته و یا آنچه بر وی تحمیل شد حرفی نزد و در جواب پرسشها به این جواب بسنده میکرد که در حال کار بر روی کتابش است. تا اینکه امسال دوبار در رونمایی کتاب خاطرات زندگی خود” شرح بی نهایت” و کتاب شرح پژوهشهای او در موسیقی به نام “تجزیه تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایرانی” را رونمایی نمود که نشاندهنده علاقه وی به جنبه های آموزشی و پژوهشی موسیقی نیز هست. چرا که هر چه میگذرد و برتعداد فارغ التحصیلان موسیقی افزونتر میشود چهره فقر و کمبود مکتوبات بر قامت موسیقی ایرانی و تاریخ موسیقی ما آشکارتر میشود. در سالهای گذشته اساتیدی که دستی بر تدریس در دانشگاهها نیز دارند هر کدام به سهم و توانایی خود تلاشهایی در جهت مرتفع ساختن این مهم انجام دادهاند اما با این حال بخش تئوری و یا مکتوبات در موسیقی ما چنته پری ندارد و از این رو هر کتابی که به فربه سازی این بخش کمک نماید گامی رو به جلو محسوب شده و قابل تقدیر است. حال اگر نویسنده استادی صاحب نام در عرصه موسیقی چون فرهاد فخرالدینی آهنگساز سریال بوعلی سینا و امام علی باشد که روزگاری ارکستر ملی به نام او شناخته میشد ای بسا نگاهها و توجهات زیادی را به خود جلب مینماید. با استاد فخرالدینی به مناسبت رونمایی این کتاب صحبت کردهایم و در خلال آن جویای بازگشت وی به ارکستر ملی شدهایم.
اتفاق فرخندهای برای موسیقی اصیل ایرانی در ماه گذشته روی داد. با توجه به اینکه در رونمایی کتاب “تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایرانی” عنوان کردید بخشهای شور و متعلقاتش بعلاوه همایون و اصفهان را در سالهای دور از کارهای اجرایی نوشتید، بفرمایید ضررورت نوشتن این کتاب چه بود که به بخش آموزشی-پژوهشی در موسیقی پرداختید؟
برای اینکه ریشه های واقعی موسیقی ایران را بشناسیم همیشه لازم است که به گذشته های دور برویم و ببینیم که این موسیقی در ابتدا به چه شکلی بوده است. و چگونه پا به تکامل و تحول گذاشته است. برای اینکار لازم بود که کتابهای قدیم موسیقی ایران را مورد مطالعه قراردهم منتها کتابهای قدیمی که بهدست موسیقیدانان قدیم نوشته شده اکثر آنها به زبان عربی است. مثلا ابونصر فارابی کتاب موسیقی کبیر را به زبان عربی نوشته است یعنی به زبان فارسی ننوشته و آنچه را هم من در رونمایی اشاره کردم که در گذشته تنبور خراسان را به روایت فارابی پرده بندی کردم در حقیقت مطالبی که در زمینه پرده بندی سازهای فارابی نوشته شده بود را قبلا دکتر برکشلی از فرانسه به فارسی ترجمه کرده بودند. یعنی ابتدا کتاب فارابی از عربی به فرانسه بهدست کسانیکه به زبان عربی آشنا بودند ترجمه شده بود و سپس دکتر برکشلی از فرانسه با فارسی برگرداند. میدانید که هر چه ترجمهها کمتر در سر راه محقق قرار بگیرد کار اصیلتر در میآید. در نتیجه تحقیقات من متکی بود بر کتابهایی که عبدالقادر مراغی نوشته بود که به زبان پارسی نوشته. کتابهای او جامع الحان، مقاصد الحان و شرح ادوار است که منظور او از ادوار کتاب الادوار صفی الدین ارموی است که عبدالقادر مراغی آنرا در حقیقت هم ترجمه و هم شرح میدهد و بنام کتاب شرح ادوار به اهتمام تقی بینش به چاپ رسیده است. هر سه این کتابها به همت این مرد بزرگ چاپ شده است. من هم علاقه وافری به اینکه موسیقی قدیم ایران را بشناسم و درک کنم در من مساله بود
توسط کدام استاد علاقه شما به موسیقی قدیم ایران ایجاد شد؟
ابتدا با خواندن کتابهای استاد خالقی و بعد با استادم دکتر مهدی برکشلی که در دوره عالی یکی از استادان من بود و او هم فهمید که من علاقه زیادی به شناخت موسیقی قدیم ایران دارم و بسیار مرا تشویق کرد که در این باره مطلب بنویسم. همان پرده بندی تنبور خراسان به تشویق ایشان نوشتم. و همانطور بعد از آن هم ریتم در موسیقی ایران را به عنوان پایانهام به پیشنهاد دکتر برکشلی انتخاب کردم ایشان گفتند حیف است که شما صداهای قدیم موسیقی ایران را با پرده بندی تنبور خراسان به صدا در آوردید و فهمیدیم این صدا چه بود. حالا بهتر است که ریتمهای موسیقی قدیم ایران را به عنوان پایان نامه کار کنید و در این زمینه تحقیق کنید که به هر حال راهنمایی درستی بود. این کار هم با موفیقیت انجام شد. البته بخشی از تحقیقاتم قبل از انقلاب در مجله موسیقی چاپ شده است اما کل کتاب چاپ نشده. امیدوارم با بازبینی و تجدید نظری که خواهم کرد بعدها این کتاب را در حقیقت که به عنوان ریتم در موسیقی ایران خواهد بود را به چاپ برسانم.
به هر حال کتابهایی که به زبان فارسی در قدیم ایران نوشته شده است بسیار اندکاند. مطالعه این کتابهای قدیمی باعث شد که من قدیمیترین آهنگ موسیقی ایرانی را هم کشف کنم. و آن آهنگی آهنگی است منسوب به عبدالقادر مراغی که در سریال موسیقی امام علی هم از آناستفاده کردم و اهنگی است صددرصد اصیل و ایرانی. و کسانیکه میگویند آهنگهای عبدالقادر مراغی را کشف کردهایم اینها مستندات قوی ندارد به دلیل اینکه من این آهنگ را از درون کتابهای عبدالقادر در آوردم اما آنچه آنها ادعا دارند یکسری آهنگهایی هست که منسوب به عبدالقادر مراغی است که حدود چهل پنجاه سال پیش هم این نتها به نام عبدالقادر مراغی چاپ شده و در اختیار علاقمندان موسیقی هم هست و موسیقی شناسان دنیا هم در آثار خودشان این آهنگها را هم که منسوب به عبدالقادر هست نوشتهاند اما صحت و سقماش معلوم نیست که مربوط به عبدالقادرمراغی هست یا نیست اما آنچه من به عنوان آهنگ عبدالقادر مراغی ارائه دادم مستند هست به روایت خود عبدالقادر مراغه ای در کتاب های جامع الحان و مقاصدالحان که نت به نت و هجا به هجا و با توجه به ریتم آهنگ بهوسیله من کشف شده و یکی از مهمترین کشفیات موسیقی است نه تنها برای من برای اینکه این آهنگها بهوسیله حروف ابجد نوشته شدهاند یعنی یک نت نویسی خاص در زمان صفی الدین ارموی و عبدالقادر وجود داشته که خودشان میدانستند چه هست. اما برای موسیقی شناسان غربی این فرهنگ آشنا نبوده یعنی این آهنگ را نزدیک سیصد سال موسیقی شناسان دنیا بر رویش کار کرده بودند. موسیقی شناسان ورزیدهی دنیا، موزیکولوگهای معتبر در فرانسه و بلژیک و حتی ترکیه و چند کشور دیگر؛ و در این اواخر هم یک موسیقی شناس امریکایی سعی کردند که این آهنگ را کشف کنند که هیچکدام نتوانستند.
به هر حال شانس من بود که و شوق و علاقه اثرش را در من گذاشت که موفق شدم با عشق فراوان و با سعی و تحقیق بسیار توانستم آن آهنگ قدیمی را کشف کنم که میتواند یکی از افتخارات بزرگ موسیقی مملکت ما باشد. متاسفانه کسی اینرا درک نکرد که نسبت به ثبت این آهنگ که در حدود ۲۰ سال پیش صورت گرفته به عنوان اثر مهمی از عبدالقادر مراغی اقدام نماییم. اصلا کسی دلسوزی در این راه نکرد. این گله ایست که من از مراکز آموزشی و مراکزی که جنبه تحقیقی دارند از خود دانشگاه تهران که مدرسش بودم یا هنرکده موسیقی ملی که بنام دانشگاه هنر فعال است و استاد فول تایم آن بودم اصلا قدمی در این راه برنداشتند و دوستان دیگر هم ترجیح دادند سکوت کنند و در این مورد چیزی نگویند. این مورد ضمن موفقیت بسیار بزرگی که بهدست آورده بودم یک تلخکامی از ناحیه دوستانم برایم بوجود آورد که فکر میکردم خوشحالی را از جانب دوستان خواهم دید متوجه شدم کمی هم حالشان گرفته شده است .
شب رونمایی بسیار خوشحال شدم دیدم که چنین جمعی و دوستان من همهشان با نظر خوب و درست و منطقی نسبت به زحمات چندین ساله من توجه کردند و حرفهای ارزشمندی زدند و برای من بسیار شب زیبایی بود. من در این کتاب که با آن بیشتر آشنا خواهید شد زوایای پنهان موسیقی قدیم ایران را سعی کردهام روشن کنم و توضیحاتی بدهم و خوشحالم که دوستان من عنایت و توجه نشان دادند و من در انتظار آن هستم که ببینم تاثیر این کتاب در آینده چگونه خواهد بود و چطور دوستان دیگر که حتی ممکن است آنها را نشناسم هنرجویان عزیز این راه را ادامه بدهند و برای آنها آرزوی موفقیت میکنم و میدانم که این کتاب به هر حال بخشی از موفقیتهای من را جبران خواهد کرد و میدانیم برخی از آن تلخکامیهایی که بعضی از دوستان برای من بوجود آوردند را به خوش کامی تبدیل خواهد شد و با یمن خوب به این قضیه نگاه میکنم. و امیدوارم که کارهای دیگری که انشاله به زودی به چاپ خواهم رساند نیز به آنها توفیق پیدا کنم.
ما هم امیدواریم. ملاک عمل در کتاب تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران را کدام از ردیفهای معروفی و برومند و یا … قرار دادهاید؟
چند ردیف هست. ردیف آقای معروفی و ردیف آقای برومند که ژان دورینگ آنرا نت نویسی کردهاند و ردیف ابوالحسن صبا و آقای تجویدی هم هست. البته ردیفهای دیگر هم مد نظرم بوده مثل ردیف آقای کریمی و ردیفهایی که بنام آوازشناسی آقای کلنل علینقی وزیری نوشتهاند. در واقع هر ردیفی که وجود داشته را بررسی کردهام و با توجه به این ردیفها و نگاهی که کدام میتواند مفیدتر باشد. در حقیقت کمی هم اصلاح شده و راه اصلاحش بیان شده و اینکه کدام میتواند مستند باشد و به چه دلیل. در این بین معتبرترین آنها را بیپرده بگویم استاد تجویدی انجام داده است. که کمتر دربارهاش صحبت کردهاند. اما به این نتیجه رسیدم که معتبرترین ردیف موسیقی ایران ردیفی هست که اقای علی تجویدی نوشته و از همه دقیق تر هست.
چقدر این کتاب میتواند به دانش هنرجویان و دانشجویان کمک کند؟ چه زوایایی را برای آنها باز میکند و چه شناختی بدانها میدهد؟ و با توجه به شرایط فعلی موسیقی چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
این پایه و اساس موسیقی ما ردیف موسیقی است ما اگر حرفی برای گفتن میخواهیم داشته باشیم باید موسیقی خودمان را بشناسیم آنرا بدانیم تکنیک همه چیز نیست. بعضیها فکر میکنند اگر تکنیک را یاد بگیرند دیگه همه راه را رفتهاند. که من اینگونه فکر نمیکنم. اگر ما هر دو را بلد باشیم میتوانیم درباره آنها صحبت کنیم ولی اگر بلد نباشیم میگردیم ببینیم چه میتوانیم خلق کنیم و بوجود بیاوریم.
در بیان موسیقی ایرانی ظرایف و ریزه کاریهای خاص این موسیقی وجود دارد و اگر یکنفر در حقیقت دانش کافی را داشته باشد اما موسیقی ایرانی را درست نشناسد و آن نیروی خلاقه و آفرینش در او نباشد هرکاری کند نمیتواند یک اهنگساز خوب باشد. لازمه آهنگساز و یک نوازنده و تکنواز خوب بودن داشتن اطلاعاتی از سرزمین و موسیقی خودش است که با زبان و فرهنگ و خلق و خویش متناسب است که اگر اینها نباشد نمیتوانیم موسیقی با هویت بسازیم. هویت در هنر بسیار مهم است. هنر بی هویت آنقدر ارزشمند نیست ممکن است زیبا و قشنگ باشد اما نمیتواند یک اثر عمیق باشد. در زمینه ادبیات ما مثلا حافظ، سعدی، فردوسی نظامی گنجوی این حالت را دارند که ابدی هستند و تا ابد این آثار جاودان خواهد بود. خیلی چیزهای دیگر هم ممکن است در هنر وجود داشته باشد که به ظاهر بگویند:” به به ! خیلی زیباست!” ولی عمر کوتاهی داشته باشد. شاهد بودیم که خیلی اتفاقات در هنر بوجود آمده اما دوام نداشته.به هر حال اعتقاد دارم هرچه ریشه کهنتر باشد تنه عظیمتر و فرازتر است و تنه عظیم احتیاج به ریشه عمیق دارد.
نکته ناگفته دیگری راجع به این کتاب دارید؟
باید میزگردهای متعددی تشکیل شود و خودم هم کلاسهایی بگذارم که سوالها مطرح شود و تک تک به آنها جواب بدهم و یا درکتاب ممکن است مطالبی باشد که برای بعضی از دوستان ممکن است هنوز کمی سنگین و ثقیل باشد که توضیحی بخواهند و توضیح بدهم. اطمینان دارم که راههای شناخت بهتری از موسیقی ما بوجود با این کتاب خواهد آمد.
اگر قصد برگزار کردن مسترکلاسی را دارید، فکر میکنید به زودی امکان پذیر باشد؟
آقای مرادخانی، مدیرموزه موسیقی پیشنهاد کردهاند که در مکان موزه چنین کلاسهایی را ترتیب دهیم و علاقمندان را به صورت چند ترم تقسیم و پذیرش کنیم؛ در عین حال فکر میکنم کلاسها فیلمبرداری هم خواهد شدکه مجموعه خوبی از کتابی که تدریس میشود و هم پرسش و پاسخهایی که بوجود خواهد آمد و میتواند بسیار موثر باشد، بشود. در نظر دارم تمام مثالهای این کتاب را به همراه یکی دونفر از نوازندگانی که در این کلاس خواهند بود اجرا کنم تا کلاس از حالت خشک نظری و تئوریک نیز بیرون بیاید و عملا آنچه گفته شده را بشنویم و صدای نتهایی که نوشته شده است را بشنویم . چنین نیتی دارم اما ببینیم چگونه میشود.فکر میکنم حالا که کتاب چاپ شده و با هماهنگیهای که با آقای مرادخانی شده فکر میکند بشود کاری کرد.
و اینکه باتوجه به حاشیه مطرح شده پس از رهبری ارکستر در شب رونمایی کتاب، آیا به جایگاه رهبری ارکستر ملی بازمیگردید؟
آن شب هم چند بار مطرح شد و هم بارها گفته شده دوستان هم علاقمندند برگردم همینطور آقای مرادخانی و علاقمندان، همیشه هم خواستهاند که برگردم و این خواسته تازهای نیست. اما در انتظار آن هستم که حالت مناسبی پیدا شود و نگرش موسیقی و امکاناتی که موسیقی و ارکستر نیاز دارد فراهم شود. اگر این امکانات و انتظارات هنرمندان و انتظارات من و دوستانم برآورده شود چرا برنگردم؟
چه انتظاراتی؟ مثلا پرداخت به موقع حقوق اعضای ارکستر ؟
همه آنها همه انتظارات، هر روز دولت اعلام میکند که پول و بودجه ندارد و آهی در بساط نیست. برگردم که چه کنم؟ دوباره همه کارها میشود به خاطر آقای فخرالدینی ! آخر تا کی به خاطر آقای فخرالدینی ؟ خسته شدم عزیزدلم . من بچه های ارکستر ار خیلی دوست دارم انها هم مرا خیلی دوست دارند. نشانه این امر هم همین اجرا در رونمایی بود که بدون هیچ چشمداشتی آمدند و برنامه اجرا کردند. یکبار میشود چنینی کرد اما اگر همیشه بخواهیم کنیم نمیشود با تنگناهای موجود بسازیم و بگوییم درست میشود والا به خدا عزیزدلم نیم شود. وقتی با ۴۰-۵۰ نفر کار میکنم به هر حال هر کدام یک گرفتاری دارند اگر هرکدام در ۵۰روز یکبار به من بگویند من باید هر روز مشکلاتشان را بشنوم، اینها روی من اثر میگذارد . چون دوستشان دارم نمیخواهم ببینیم که در مضیغه هستند و زندگیشان به سختی میگذرد. باید توجه کنند وقتی توجهی به ارکستر نمیشود من نمیتوانم کاری بکنم. مسئولین آقای مرادخانی مرد نازنینی است و بسیار هنردوست است باید به ایشان امکانات بدهند تا به هنرهای مملکت توجه کند. میدانم که الان دست ایشان هم بسته است. اگر امکانات مالی را میداشتند من هم میگفتم که ارکستر را راه بیندازیم اما میدانم که مشکلات مالی هست و نمیشود. با این وجود او تلاش میکند راهی پیدا کند من هم علاقمندم این راه پیدا شود تا به گونهای مجددا ارکستر ملی و همچنین ارکستر سمفونیک و همه گروهها را مجددا بتوانیم راهاندازی کنیم و شاهد هنرنمایی همه گروهها در همه عرصهها باشیم.
حتما خبردارید در اواخر عمر دولت پیشین با آقای شهبازیان برسر رهبری ارکستر ملی به توافق رسیدند این را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای شهبازیان از دوستان قدیمی من هست و ایشان هم زحمات زیادی در موسیقی کشیدهاند. چه من کار کنم چه اقای شهبازیان ، آرزویم این است که موسیقی ما در راهی که وجود داشت مجددا بتواند به راه خودش ادامه بدهد. راه درست موسیقی ایران را همان راهی تشخیص میدهم که اقای روح الله خالقی و قبل از ایشان اقای کلنل وزیری این راه را انتخاب کردهاند و ادامه دادند. و بعد از اقای خالقی آقای معروفی و آقای دهلوی، من و دوستان دیگر ادامه دادیم . به هر حال این راه نباید قطع شود و باید تدوام پیدا کند. گروههای سنتی، گروههای بسیار خوبی هستند و باید باشند و کار کنند اما مملکت به انواع متعدد موسیقی احتیاج دارد تنها موسیقی سنتی جوابگوی کل مملکت نیست. بلکه مملکت نیازمند موسیقی کودک، سنتی و ملی است که مهمترین آن همان موسیقی ملی است که در برنامه گلها شنیدهاید و مهمترین موسیقی این مملکت است. که در آن خلاقیت و اصلت فراوان وجود دارد و ابداعات و ابتکارات زیادی دران هست یعنی راه را بر روی آهنگساز و موسیقیدان نبسته.
ضمن اینکه موسیقی ایرانی را بلد هستند ابداعات و ابتکارات فراوانی رادرکنارش بکار میبرند. موسیقی یک علم است. من با نظر برخی که میگویند چرا اقای خالقی از هارمونی استفاده کرده مخالفم ! ایشان تشخیص داده و استفاده کرده و کار خوبی کرده. این چراها را بگذاریم کنار و بگذاریم به تشخیص مرد بزرگی مثل او و کسان دیگری که در این راه قدم برداشتند . در چیزیکه تخصصی ندارند دربارهاش اظهار نظر نکنند. کار خودشان را انجام دهند و کاری به کار بزرگانی مثل وزیری، خالقی، دهلوی و دیگران نداشته باشند. هر کسی به راه خودش برود و اینقدر مزاحم دیگران نشوند.
[فرهیختگان]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید