مقاومت در شعر، تعهد در زبان
نگاهی به مجموعه اشعار «صدایم کن خضرا» سرودهی علیرضا بهنام
شهرگان: ادبیات، به عنوان ابزاری برای نقد و شرکت در گفتمان های سیاسی و اجتماعی همواره مورد توجه بسیاری از نویسندگان در سراسر جهان بوده است، این مسئله به ویژه زمانی اهمیت پیدا می کند که آثار نویسنده و یا شاعر در کشورش فضای کافی برای به چالش کشیدن بافت اجتماعی و سیاسی را نداشته باشد و کارهای نویسنده سانسور شود، در این چنین بافتی نقش ادبیات پر رنگتر می شود چرا که با استفاده از استراتژیهای گوناگون، ظرفیت این را می یابد که در گفتمانهای سیاسی و اجتماعی کشورش، شرکت کند و به عضوی فعال از جامعهی خود تبدیل شود. گرچه که ممکن است منتقدانی، به خصوص آنهایی که بیشتر ساز و کار با شرایط حاکم را می پسندند، این چنین ادبیاتی را تقلیل دادن متن به شعار سیاسی قلمداد کنند، اما در کشورهایی با چالشهای سیاسی مثل ایران که سیاست تنیده در تاروپود مردمان این کشور است نمی توان سیاست را از بافت ادبی جدا کرد. شاعری که در این چنین بافتی زندگی می کند به طور ناخودآگاه تحت تاثیر این بافت قرار می گیرد و تمام تلاش خود را برای تبدیل کردن اثرش به نمودی از حقایق جامعهی خود خواهد کرد. ادبیات ایران در طول سالهای گذشته به ویژه با تنگتر شدن فضای سیاسی و اجتماعی شاهد حضور جمع کثیری از شاعران و نویسندگانی بوده است که در برابر بیعدالتی حکومت و در عین حال فشار بر نویسندگان و شاعران سکوت نکردهاند، این چنین آثاری به ویژه آن جا اهمیت پیدا می کنند که بخشی از تاریخ مبارزاتی کشور خود می شوند و با به چالش کشیدن قدرت، بنیانهای نوینی را در پیشبرد تئوریهای نوین ادبی در بافت سیاسی و اجتماعی بر پا میکنند.
مجموعهی جدید علیرضا بهنام باعنوان «خضرا صدایم کن» نیز در زمرهی همین نوع از ادبیات است که با نگاهی متفاوت به جنبشهای اجتماعی در ایران کنونی، قدرت به تصویر کشیدن بخشی از تاریخ کشورش را دارد. این مجموعه که از سوی نشر ناکجا و در پاریس منتشر شده است، مشتمل بر شعرهایی است که اجازهی نشر در داخل ایران را نیافتهاند.
اشارهی شاعر به رویدادهای سیاسی و اجتماعی یکی از ویژگیهای است که شاعر در این دفتر تجربه کرده است و به نوعی شعر بازتاب همین تجربههاست، اما در عین حال شاعر در این مجموعه نشان میدهد که از کنار اتفاقات حساس تاریخی بیتفاوت نگذشته است، شعر او به جزیی از ادبیاتی تبدیل شدهاست که با ثبت لحظهها به مبارزه برخاسته است. حساسیت شاعر به رویدادهای اجتماعی در عین حال نقد آنها به عنوان کسی که در این شرایط زیسته است، حائز اهمیت است.
حکم تیر از روی مناره که می آید
چشم های تو همراه من است
حکم تیر از روی بام که می آید
چشم های تو همراه من است
( صفحهی ۱۱)
تصویر سازی های شاعر از روایت های مستند تاریخی، عمیق و در عین حال رئال است . این تصویر سازیها می توانند به راحتی با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند . نقد صریح شاعر از اجتماع در عین بیان رمز گونه ی و بازیهای زبانی در شعر ، نیز از دیگر تکنیک های این . مجموعه است
دوزخ به جا مانده از آن همه زیبایی
و می بینم
با پهلوی شکسته یک گل
با صورتی شکسته یک گل
با ابرویی شکسته یک گل
(صفحهی ۱۲)
در بسسیار از کشورهایی که بافت سیاسی همانند ایران دارند، با وجود سانسور و اختناق شدید که نویسندگان با آن روبه رو هستند، زبان استعاری می تواند یک تکنیک موثر در به ثمر رساندن اعتراض شاعر باشد، این چنین شعری در عین حال که نقش خود را در توسعه ی فضای نقد و در عین حال مشارکت در بافت سیاسی ایفا می کند، می تواند متعهد به هنر اصلی ادبیات که همان بیتفاوت نماندن به رویدادهای کشورش است، باشد و خود را از بطن سیاستهای یک جامعه رها نکند. شاعر در این سطرها نشان می دهد که به عمق رویداد های سیاسی در جامعه اش بی تفاوت نیست، اما در عین حال زبان رمز گونه را انتخاب می کند، استعارات مذهبی که برای مخاطب خود آشنا است و می تواند بر پارهای از مخاطبان تاثیر گذارترباشد.
درد می کند جای گلوله بر پیشانی خضر
خضر سال
خیره به توهمی از آب
و این تماشاچیان همیشه
(صفحهی ۱۵)
شعر شاعر تنها نیست، گاهی برای محکم تر کردن بیان خود از اشعار شاعران گذشته هم استفاده می کند، تا با ارجاع اشعار آنها در شعر با هدف عجین شدن با تاریخ و روایتهای آن، از بسط روایتهای کلیشهای فاصله بگیرد .
صدایم کن خضرا
با صدای زنی که می گفت
صدای تو خوب است
(صفحهی ۱۷)
مشارکت شاعر درلحظه لحظهی سیاست های اجتماعی و سیاسی نشان از آگاهی شاعر برای بیدار کردن مخاطب و انتقال نقد و همینطور تجارب خود دارد، اما این نقدها خیلی واضح نیستند بلکه از طریق اشاره ی کلمات و گاهی ادغام و ترکیب آنها با یکدیگر استفاده شده اند . استفاده ی شاعر از کلماتی مثل نفت به همان مفهوم سیاسی، متن شعر را به تکرار روایتهای تلخ سرزمینش نزدیک کرده است و در عین حال شاعر را در ورطهی تکرار یک شعار سیاسی نیانداخته است .
گم شده ام باز
زوایای گنگ این بهار با خویش می بردم تا لحظه های مفقود
و یک بغل چرت عصر گاهی
و یک سفره نفت
و یک قرن تعطیلی مفرط
(صفحهی ۲۰)
در طول شعر فضاسازی به سمت درج واقعیت می رود ، واقعیت ها و تجارب شاعر از دنیای حقیقی ، استفاده ی شاعر از اسمهای حقیقی که هر کدام در دنیای خارج از شعر معنای خاصی دارند و به یک شخص و یا حقیقت و یا رویداد واقعی اشاره میکنند نشان از علاقه ی شاعر برای شرکت در گفتمان های سیاسی و حساس جامعهی خویش و درج حقیقتهای عینی دارد که برای افراد جامعه آشنا است .
فرمان که می رسد از منبعی نادیدنی
دروغ لجه می بندد روی خیابان
سبز می شود زنجیر از جنوب تا شمال
سهراب کشان است
پرواز می کند گلوله تا سینه ی سهراب
و کیکاووس چشم گردانده تا ببنید پرپر شدنش را
(صفحهی ۲۳)
استفاده از اسامی خاص در شعر و در عین حال حفظ کلیت شعر برای رساندن یک مفهوم سیاسی از تکنیکهای این مجموعه است. استفاده از کلماتی مثل ندا، سهراب و کارگر جاوید که هر چند در جایگاه شعری و نمادین استفاده شدهاند، اما بیانگر حقیقی در دنیای بیرونی هستند.
ندای جماعت است این خیره بر امواج هر جایی
ندای جماعت است نگاه می کند به رفتن خودش
نگاه می کند به آن کارگرجاوید
و می گذرد با رقص از آستانه
سرخوشانه
تنها می گذارد دیگران را با افسانه هایی که پخش می شوند با سرعت نور
( صفحه۲۳)
شاعر بی انکه اشاره ی خاصی به این کلمه کند مدام کلمه ی سبز را در مجموعه ی خود به کار برده است . شاید تکراراین کلمه شاعر را برای شرکت هرچه بیشتر در گفتمان های .سیاسی کشور ش یاری داد ه است.
بیرون می آیی از خاک می گذری از گودال های منتظر
با قامت سبزت بلند
با جماعت شعرمی خولنی میروی
(صفحهی ۲۴)
اما تجارب شاعر در قامت کلمات، مدام معنای متفاوتی میابد ، شاعر ازکلمه هیز و تفنگ در عین حال متفاوت ود ر یک زمان استفاده کرده است ، این نوع استفاده از کلمات شاعر را قاد ر می سازد تا صدای اعتراضی خود را پررنگ تر کند ، اما به نوع آشنا کردن مخاطب با لحن و فرم اعتراضی شعر است . هیزی و تفنگ دو کلمه ای که می تواند شاعر را در رساندن معنای حقیقی به مخاطبش یاری دساند . و در عین حال این چنین ترکیب بندی کمتر در ادبیات عادی استفاده شده است، و همین شعر اعتراضی شاعر را متفاوت تر می سازد .
نگاه تفنگت را احساس می کنی هیز است می روی
(صفحهی ۲۴)
یکی از استراتءی های مشخص شاعر همانند دیگر شاعران و نویسندگان به خصوص در کشورهای مثل ایران که با خفقان سیاسی مواجه هستند و در عین حال بافت اجتماع عجین شده با مذهب است . استفاده ی همزمان از متن و ادغام وگزینش مناسبت های مذهبی و استفاده از آن به نفع خود است ، به این طریق شاعر هم کارکرد این مناسبت ها را به چالش می کشد و هم در چنین فضایی می تواند در این بافت بیشتر منتقد بماند ، از سوی دیگر این قدرت را دارد که بافت مذهبی را هم نقد کند و آن را از کارکرد طبیعی اش خارج سازد .
ماه اربعین است اینجا
از سیم های مخفی از موج های نادیده
شب نامه می ریزد شعر پر می کند پیاده روها
شام غریبان است اینجا
دردانه های کم سال خانم زندگانی
از راه های مخفی به سردخانه می روند
(صفحهی ۲۶)
روایتهای این شعر منافاتی با حقیقت بیرونی ندارند ، در عین حال که شعر از زبان ساده ای برخوردا رنیست و شاعر از بازیهای زبانی بهره برده است ، اما در اکثر اشعار روایتهای شعر به نوعی اشاره به یک اتفاق خاص در جهان حقیقی دارند به نحوی که اگر مخاطبی تجربه ی مشترکی با شاعر داشته باشد می تواند با این شعرها همزات پنداری کند .ادبیات این چنینی به خصوص وقتی ارزش پیدا می کند که می توان رد پای حقیقتی و یا تجربه ی واقعه ای زنده را در شعر دید مثلا بدن های آزرده و مفقود که هر کدام نشاده دهنده ی تلاش شاعر برای بازنمود واقعیت از طریق ادبیات است .
بدن هایی آزرده بدن ها ی مفقود با نام هایی محرمانه
لابه لای سطر های سفید گوش های گر گرفته
پخش می شود با سرعت نور
(صفحهی ۲۸)
در این سطرها شاعر در فضاسازی از یک روایت تاریخی بسیار موفق عمل کرده است
و نهرها خشک
از ابر سیاه تنها دود می بارد روی میدان ها
ردیف تفنگ
هیز و چشم چران
خیابان را قرق می کند
(صفحهی ۳۲)
شاعر تنها نقشش یک راوی نیست ، بلکه با استفاده از تکنیک های زبانی تا آنجا که توانسته است تصویر ی کاملا حقیق از فضای بیرونی جامعه ی خویش و رویداد تاریخی مبارزات مردم سرزمینش نشان داده است . مثلا در این شعر که دوباره استفاده از ژاله و شهید شاعر را در بیان روایتهای تاریخی موفق کرده است اما این روایت ها خطی و غیر قابل درک نیستند، بلکه با ارتباط با فضای بیرونی تاثیر عمیقی بر مخاطب خود گزاشته اند
دیگر نمی توانی برخیزی
و خاک شعرهایت را دوره می کند
آخرین قطره های رودهای سبز وجوان
در خاک ناپدید می شود
و ئاله میراثی است متروک
با تابلوی شهید کوبید ه بر پیشانی شهر
(صفحهی ۳۶)
تلاش شاعر برا ی فرار از یا س و سرخوردکی مشخص است، اگر چه بعضی از سطرها نشان دهنده ی یاسی همگانی است اما در عین حال می تواند در این فضا نقد شاعر را به پیرامونش دید
هیچ مثلثی نیست
هیچ برجی نیست
هیچ چشمی از کاسه در نمی آید
هیچ ازدحامی نیست
هیچ رتکی بر دست نمی ودر
هیچ صدایی نیست
تنها دود گرفته است کمی خیابان را
از روی برج
(صفحهی ۵۰)
نکته ی جالب دیگر در اکثر اشعار کتاب ، نگا ه شاعر به زن است در عین حال لفظ شاعرنسبت به زنان غضب آلود و خشن نیست ، بلکه در بسیاری از شعرها دیدش به زنان به نوعی حمایت کننده حقوق آن هاست ، شاعری که برایش به نظرم برابری جنسیتی اهمیت دارد
سوار شدن بر تن
و نادیدنی را دیدنی کردن
ادامه ی جسور بر جدال تحریر
(صفحهی ۵۳)
نگاه شاعر و نقد او از روایتهای اجتماعی نه از طریق عادی سازی کلمات بلکه ا ز طرق ساختن ارتباط معنایی و در عین حال بازی های زبانی صورت می گیرد که خود قابل توجه است ، مسئله ی جنیست در نگاه شاعر مطرح نیست ، در عین حال از رفتار کلیشه ای در اشعارپیروی نمی کند بلکه اکثر ا در تلاش است تا با نگاهی غیر جنسیتی اجتماعش را نقد کند
گلبرگ های خشک لای کاغذهافراموشی بلد نیستی
رنگ لباست توی ک،وچه
رنگ سیگار شب مانده روی پله های خراب
خراب ترت می کند
(صفحهی ۶۱)
شعرهای کوتاه شاعر هم درگیر بازی های زبانی است در عین زبان روایی این شعرها حاکی از نقد شاعر از رویدادهای اجتماعی است، شاعر نه پیرو پوچی و افسردگی یاس است و نه در عین حال خود را از متن رویداد های جامعه اش کنار می کشد.
آویخته بر خنده ها
دست و پا می زند
عابر متروک
(صفحهی ۷۶)
در پایان می توان گفت مجموعه ی شعر علیرضا بهنام به عنوان بخشی از ادبیاتی متعهد به رویدادهای سرزمینش موفق عمل کرده است، در عین حال می تواند به عنوان اثری ماندگار نه تنها در حوزهی ادبی بلکه در خلق و بسط تکنیکهای ادبی و ادبیات مقاومت در نظر گرفته است که میراث خود را که همان به چالش گرفتن و شرح رویدادهای حساس جامعه اش است را به خوبی حفظ کرده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia