منصور فرهنگ در گفتوگو با شهرگان؛ زمینه برای توافق هستهای فراهم شدهاست
شهرگان: دیپلماسی ایران در روزهای اخیر تحولات بزرگی را تجربه کرد؛ دیدار وزرای امور خارجه ایران و آمریکا و پس از آن مکالمه تلفنی روسای جمهور دو کشور، رویدادهای بیسابقهای در بیش از سه دهه اخیر بود که موج رسانهای بزرگی در جهان پدید آورد. اما این همه به نظر میرسد معطوف به پرونده هستهای باشد، پروندهای که تا اینجا به ضرر ایران بوده و به تحریمهای شدیدی علیه آن منجر شده است. شهرگان در گفتوگویی با دکتر منصور فرهنگ، نماینده پیشین ایران در سازمان ملل متحد و کارشناس امور بینالملل، این تحولات را بررسی کرده است که میخوانید.
با توجه به تحولات اخیر، پرونده هستهای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این مناقشه به پایان میرسد و مسئله میشود؟
یک امکان و فرصت پدید آمده است که اینبار به نسبت دفعات قبل میتوان با خوشبینی بیشتری به آن نگاه کرد. اما برای توضیح مسئله از اینجا شروع میکنم که ایران در بیست سال گذشته به دنبال کسب توانایی برای ساخت سلاح هستهای بوده است و میخواسته برنامه غنیسازی اورانیوم را تا ۹۰ درصد پیش ببرد که هر گاه لازم دید و امنیت رژیم چنین ایجاب کرد، بتوانند در مدت کوتاهی سلاح هستهای بسازند. پیشرفت ایران نیز در این سالها خوب بوده است، به طوری که امروز حدود ۱۱هزار سانتریفیوژ در اختیار دارند و اورانیوم را هم تا ۲۰ درصد غنیسازی کردهاند. در نظر داشته باشید، هر کشوری که بتواند اورانیوم را تا ۲۰ درصد غنیسازی کند، میتواند آن را تا ۹۰ درصد هم برساند. به عبارتی چنانچه منابع علمی میگویند، غنیسازی اورانیوم تا ۲۰ درصد سختتر از ۲۰ تا ۹۰ درصد است. بنابراین ایران در این مسیر پیشرفتهایی داشته است.
اما در عین حال جمهوری اسلامی در همه این ۳۴ سال تهدیدی برای کشورهای همسایه و اسرائیل بوده است به طوری که بارها مشروعیت و موجودیت این کشورها را زیر سئوال برده است، از عربستان گرفته تا دیگر کشورهای عربی خلیج فارس و اسرائیل. به همین خاطر برنامه هستهای ایران برای این کشورها و همین طور آمریکا و اتحادیه اروپا به عنوان یک خطر محسوب میشود. ما هم میبینیم که در این سالها چه جنگ روانی و تبلیغاتی میان ایران و آمریکا شکل گرفته است.
اما موفقیت آمریکا برای ایجاد یک اجماع جهانی علیه ایران و فشار اقتصادی به آن در این دو سال اخیر تا حدی بوده که مسائلی اساسی برای جمهوری اسلامی به وجود آورده است. نمونه این که فروش روزانه نفت ایران از دو و نیم میلیون بشکه به ۷۰۰ هزار بشکه رسیده است که تازه امکان دریافت ارز خارجی در برابر آن را هم ندارد و ناگزیر از معامله پایاپای شده است که استفاده آن را چین، هندوستان، کره جنوبی و امثال آن میبرند. در نتیجه رژیم و بهخصوص ارگانهای نظامی و امنیتی آن از این تحریمهای نفتی و بانکی زیان دیدهاند چرا که این ارگانها بخش عمدهای از اقتصاد ایران را کنترل میکنند. از سویی انتخاب آقای روحانی هم نشان داد که تا چه حد مردم از رژیم ناراضیاند و از این فشارهای اقتصادی به تنگ آمدهاند.
خلاصه، مجموعه این مسائل باعث شده است که رژیم بخواهد تغییری در مواضع خود بدهد و به توافقی با آمریکا دست یابد که منجر به رفع تحریمها شود.
من فکر میکنم که فعالیتهای آقای اوباما در شکستن یخ جنگ روانی موثر بوده و زمینهای را ایجاد کرده است که بتوان به توافقی بر سر مسئله هستهای ایران رسید. ما نتیجه این تحولات را در ماههای آینده خواهیم دید.
پس اگر تحلیل شما را بپذیریم به این نتیجه میرسیم که جمهوری اسلامی در حال حاضر تمایلی به ساخت سلاح هستهای ندارد. درست است؟
دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای با تصمیم به ساخت آن فرق دارد. الان حدود ۲۵ کشوری که معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای را امضا کردهاند، توانایی ساخت سلاح هستهای را دارند، اما نیازی برای آن احساس نکردهاند، مثل ژاپن، آلمان، هلند و کره جنوبی. ایران هم علاقهمند بوده که به این مرحله برسد، اما هنوز نرسیده است. در حقیقت، هدف آمریکا، اسرائیل و اتحادیه اروپا این بوده است که ایران را در مسیر دستیابی به چنین هدفی متوقف کنند. به چه طریق؟ سیاستی که گفته میشود این است که ایران به غنیسازی اورانیوم در سطح پنج درصد بازگردد و ذخیره اورانیوم غنیشده ۲۰ درصدی آن هم تبدیل به سوختی شود که در راکتور اتمی ایران به کار میرود، به طوری که دیگر امکان غنیسازی بیشتر آن وجود نداشته باشد. به جز این، تمام تاسیسات نظامی و هستهای ایران هم باید به روی بازرسان بینالمللی باشد. اگر ایران این شرایط را بپذیرد، آن وقت تحریمها علیه آن نیز کاهش مییابد.
من تصور میکنم که رژیم ایران میخواهد چنین سناریویی را پیش ببرد که در این صورت همچنان این امکان بالقوه را خواهد داشت که روزی به توانایی ساخت سلاح هستهای دست یابد. در عین حال غرب نیز از این که فعلا روند پیشرفت ایران متوقف شده است، راضی خواهد بود. اما لازم است عهدنامهای که این میان بسته میشود، به شیوهای تنظیم شده باشد که برای طرفین قابل تحمل باشد، یعنی هر کدام بتوانند به مردم خود بگویند که به آنچه میخواستهاند رسیدهاند. دستیابی به چنین عهدنامهای هم فقط از طریق مذاکرات محرمانه امکانپذیر است. از این رو من فکر میکنم به موازات تمام این تبلیغاتی که درباره سخنرانیهای روحانی و اوباما و ملاقات ظریف و کری انجام میشود، مذاکرات محرمانهای هم میان طرفین شکل گرفته است که درباره زبان این تفاهمنامه به اشتراک نظر برسند. چنین تفاهمنامهای صد در صد محدوده زمانی خواهد داشت، مثلا ایران میپذیرد که برای پنج یا هفت یا ۱۰ سال از غنیسازی در سطوح بالا خودداری کند. آن وقت ایران میگوید که من بالقوه این توانایی را دارم، اما فعلا تحریمها ایجاب میکند که کوتاه بیایم و برنامه را متوقف کنم. غرب هم میگوید فعلا ایران متوقف شده و خطری که تصور میکردیم به وجود خواهد آمد برای پنج تا ۱۰ سال رفع شده است.
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که هر وقت میان آمریکا و ایران گفتوشنید هستهای انجام میشود، آنجا یک صندلی خالی هم وجود دارد که برای اسرائیل است.
در نهایت، هر زمان که از نظر امنیتی و سیاسی درباره پرونده هستهای ایران تصمیم گرفته شد، آن وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی از نظر فنی بر اجرای این توافقنامه نظارت میکند. به عبارتی قبل از آن، آژانس نمیتواند نقش مهمی در حل این ماجرا ایفا کند.
اما به نظر میرسد دولتمردان اسرائیل چندان از توافق ایران با آمریکا و در کل توافق با گروه ۱+۵ رضایت ندارند. این طور نیست؟
درست است. سناریویی که من الان آن را شرح دادم، خواست حداکثری هیچ کدام این کشورها را تامین نمیکند، نه ایران، نه اسرائیل و نه آمریکا. اما واقعیت این است که امروز اکثریت جامعه آمریکا با جنگ مخالفند و به خاطر این باتلاقی که در عراق و افغانستان پدید آمده است، دیگر مردم تحت تاثیر تبلیغات جنگطلبانه قرار نمیگیرند. همچنین اکثریت قریب به اتفاق ناظرین و تحلیلگران سیاسی هم مخالف جنگ هستند، چنانچه در رابطه با سوریه شاهد بودیم که مخالفتها با بمباران سوریه در جامعه آمریکا آنقدر وسیع بود که اوباما مجبور شد راهی پیدا کند برای جلوگیری از دخالت نظامی آمریکا. جامعه ایران هم همین طور است و اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان خواستار حل و فصل مسالمتجویانه پرونده هستهای هستند.
بنابراین اگرچه اسرائیلیها در آمریکا لابی و نفوذ زیادی دارند، اما این لابی امروز در برابر افکار عمومی قرار گرفته که صد درصد ضدجنگ است. این میتواند وسیلهای برای ایران باشد که مقابل فشارهای لابی اسرائیل بایستد، اما همه چیز بستگی به خلاقیت دیپلماتیک آن دارد که از افکار عمومی استفاده کند و مقابل خشونت را بگیرد. به همین خاطر قدرت اسرائیل بسیار محدودتر از آن زمانی است که در رابطه با جنگ عراق نقش ایفا کرد.
آقای روحانی در مصاحبهای با یک شبکه تلویزیونی آمریکا گفت که ایران میخواهد این مسئله بین سه تا شش ماه حل بشود. اما قبل از آن تحلیلگری مانند سعید حجاریان هشدار داده بود که لغو تحریمها سالها طول خواهد کشید، همانطور که درباره عراق اتفاق افتاد. به نظر شما کدام یک از این دو دیدگاه واقعگرایانهتر است؟
ماجرای عراق با ایران تفاوتی کیفی دارد و به همین خاطر استفاده از چنین قیاسهایی صحیح نیست. اول این که رئیس جمهوری آمریکا این اختیار را دارد که مقداری از تحریمها را بدون مراجعه به کنگره تعلیق کند، مانند تحریمهای بانکی و تحریمهایی که از آن به عنوان تحریم مضاعف نام برده میشود. برای مثال به چین میگویند که اگر از ایران نفت زیادی بخری، نمیتوانی با ما وارد معامله شوی. بخشی از این تحریمها دست رئیس جمهور است که اگر توافقی صورت بگیرد و ایران خواستههای آمریکا و اتحادیه اروپا را بپذیرد، آن وقت آقای اوباما میتواند بخش مهمی از تحریمها را بردارد. کنگره مقاومت بیشتری خواهد کرد، اما من معتقدم اگر ایران شروط را بپذیرد و رئیس جمهور آمریکا هم بخشی از تحریمها را لغو کند، کنگره دیگر نمیتواند در برابر افکار عمومی مقاومت کند و نقش لابی اسرائیل کمرنگ میشود. همان طور که امروز هم میبینیم امید زیادی در افکار عمومی برای حل مسئله به وجود آمده است. بنابراین حرف آقای حجاریان و مقایسه میان ایران و عراق به هیچ وجه صحیح نیست. از آن زمان تاکنون آمریکا دو جنگ را اداره کرده که سه هزار میلیارد دلار هزینه داشته و یک فاجعه بزرگ انسانی هم به بار آورده است. از این رو امروز انتقادات وسیعی از دولت بوش درباره جنگ عراق و افغانستان وجود دارد که دولت اوباما را ناگزیر میکند از جنگ دوری کند. حتی اگر در انتخابات آینده آمریکا کسی بخواهد گزینه جنگ با ایران را مطرح کند، هیچ شانسی برای موفقیت نخواهد داشت. خلاصه این که افکار عمومی در آمریکا و ایران تغییرات فاحشی به نسبت ۱۰ سال قبل داشته است که اگر بخواهیم امروز ایران را با آن زمان عراق مقایسه کنیم، اصلا درست نیست.
اما مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ تحتالشعاع اتفاق دیگری قرار گرفت که آن دیدار محمدجواد ظریف با جان کری بود. شما این اتفاق را چگونه تحلیل میکنید و چه تاثیراتی بر مناسبات آینده ایران و آمریکا خواهد داشت؟
این مذاکرات امیدوارکننده بود و آن را میتوان نشانهای از شکستن یخ جنگ روانی میان ایران و آمریکا دانست. از سویی بخش دوم سخنرانی آقای روحانی در سازمان ملل هم خیلی مهم بود. بخش اول سخنان او شامل کلیاتی بود که دو روز بعد هیچ کسی آن را به یاد نمیآورد، اما آنجا که گفت ما حاضریم بدون قید و شرط با آمریکا وارد گفتوگو شویم، حرفی بود که اوباما چهار سال قبل میگفت. اگر به یاد بیاورید، یکی از اولین کارهایی که آقای اوباما پس از انتخابات انجام داد نوشتن نامه به آقای خامنهای و دعوت از او به مذاکره بدون قید و شرط بود، اما خامنهای آن زمان جواب منفی داد. حالا بعد چهار سال آقای روحانی همان حرف اوباما را تکرار میکند. این شکستن یخ جنگ روانی و آرم کردن فضا میتواند زمینهساز حل مسئله هستهای بشود، اما تا زمانی که این مسئله حل و فصل نشود و تحریمها کاهش نیابد، رابطه ایران و آمریکا به سمت عادیسازی نمیتواند پیش برود. آن یک مسئله دیگر است. شعارهای ضدآمریکایی در این ۳۴ سال خوراک تبلیغاتی رژیم ایران بوده و به بخشی از ماهیت آن تبدیل شده است. تغییر این مواضع وقت میخواهد. به جز این، تقابل رژیم ایران با غرب بیشتر از آن که به خاطر مسائل سیاسی و امنیتی باشد، به مسائل فرهنگی ربط دارد. آنها از ارزشهای لیبرال و آزادیخواهانهای که از غرب میآید وحشت دارند. از این رو رابطه ایران و آمریکا به سادگی تبدیل به یک رابطه دوستانه نمیشود، اما الزاما این دشمنی هم ادامه پیدا نمیکند. میتواند یک رابطه سرد باشد. با این حال پیش شرط هر گونه عادیسازی روابط میان ایران و آمریکا، همان حل مسئله هستهای است.
و سوال آخر این که چطور شد آقای خامنهای رضایت داد به گفتوگوی مستقیم مقامات عالی ایران با آمریکا؟
رژیم ایران از یک سو همیشه از زبانی ایدئولوژیک بهره برده است، مثل این شعار که «راه قدس از کربلا میگذرد»، اما از طرفی ماهیتی ماکیاولیستی هم دارد که باعث میشود هدف اصلی آن در ادامه قدرت و تسلط بر منابع ایران تعریف شود. یادمان هست که آقای خمینی برای هشت سال میگفت تا نابودی صدام این جنگ ادامه دارد، اما روزی که فهمید رژیم در خطر است، جام زهر را نوشید. آقای خامنهای هم همین طور است با این تفاوت که از آن حد اعتبار آقای خمینی برخوردار نیست که جام زهر را بنوشد. بنابراین جام زهررا باید به شیوه دیگری به او تزریق کرد که در دیپلماسی خلاصه میشود. اکنون سرمایهداران رژیم میخواهند در قدرت بمانند و از منافع خود دفاع کنند و برای این کار به راحتی میتوانند این شعارها را به کنار بگذارند. از طرفی آقای خامنهای هم ولی فقیهی است که میخواهد اسلام را در جهان گسترش بدهد و باید در قدرت بماند. از این رو انگیزه آقای خامنهای برای حل این مسئله، ثبات و بقای جمهوری اسلامی است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه