نشست امنیتی مونیخ پایان توهمات در کنار سوال های بی جواب
♦عدم اشاره و حمایت پنس و دیگر مقامات آمریکایی در نشست مونیخ از موجودیت اتحادیه اروپایی نشان داد که دولت جدید واشینگتن ترجیح می دهد که روابط خود را با کشورهای اروپایی در قالب روابط دوجانبه و بیرون از اتحادیه اروپایی تنظیم کند.
♦عدم پاسخگویی تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا به خبرنگاران در این خصوص بیش از پیش رهبران اروپایی را در نگرانی فرو برد به خصوص که در ماه های آتی انتخابات سرنوشت ساز در کشورهای فرانسه، هلند و آلمان برگزار می شود و رشد راست افراطی در این کشورها و ارتباط این موضوع با سیاست های “ترامپیسم” از هم اکنون زنگ خطر را برای اتحادیه اروپایی به صدا در آورده است.
کنفرانس امنیتی مونیخ امسال با حضور بیش از ۳۰ رهبر دولتی و حدود ۸۰ وزیر امور خارجه، دفاع و گروهی از سیاستمداران و ژنرال های ارشد در روز جمعه ۱۷ فوریه در شهر مونیخ آلمان برگزار شد. در این نشست هم چنین شخصیت های بین المللی از جمله دبیرکل سازمان ملل متحد، دبیر کل پیمان آتلانتیک شمالی، رؤسای پارلمان و شورای اروپا، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای، نمایندگان سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان شانگهای، اینترپل، سازمانهای مدافع امور پناهندگان و مهاجران بهچشم میخورد. تمرکز بحث ها و توجه نگاه ها در این نشست بیشتر بر نحوه برخورد و سیاست گذاری دولت “دونالد ترامپ” رئیس جمهوری آمریکا نسبت به تحولات جهانی و منطقه یی استوار بود که برای اکثر حاضرین سوال های بی جوابی را مطرح کرده است. با حضور “مایک پنس” معاون رئیس جمهوری، “جیمز ماتیس” وزیر دفاع و “رکس تیلرسون” وزیر امور خارجه از طرف دولت آمریکا در نشست مونیخ و اظهاراتی که هر سه مقام ارشد این دولت بیان کردند هر چند تا حدودی متحدین آمریکا به ادامه همکاری متحد فرآتلانتیکی خود قانع شدند اما هنوز بعضی سوتفاهم ها بر جای خود باقی است. مایک پنس به متحدین غربی و اعضای ناتو اطمینان داد که دولت جدید آمریکا هم چنان مثل گذشته در کنار آنان خواهد بود و پیمان ناتو نیز مورد حمایت کامل ترامپ است. به همین دلیل در این نشست کاملا مشخص شد که دولت جدید ترامپ هم چنان سیاست گذشته این کشور را ادامه خواهد داد و هیچ قصدی برای تغییر و انزوای بین المللی ندارد اما سیاست باج خواهی خود را حتی نسبت به متحدین خود نیز اعمال می کند. بحث دو درصد برای هزینه های دفاعی شاید به ظاهر یک موضوع ساده به نظر به رسد اما با توجه به فشاری که بر اقتصاد کشورهای اروپایی وارد می کند دارای اهمیت زیادی خواهد بود. هم اکنون آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپایی و یکی از اعضای ناتو حدود ۱,۲ درصد از تولید ناخالص ملی خود را به بودجه دفاعی اختصاص می دهد و طبق قوانین مصوب بوندس تاک سالیانه حق افزایش هشت درصدی به بودجه نظامی را دارد که چیزی در حد یک دهم درصد کل بودجه دفاعی می شود در حالی که اگر امروز قرار باشد به دو درصد برسد باید ۴۰ میلیارد دلار بودجه اضافی به این بخش اختصاص دهد. در سخنرانی افتتاحیه نشست مونیخ خانم “اورسولا فون درلاین” وزیر دفاع آلمان خیلی زیرکانه ضمن پذیرش امکان افزایش بودجه دفاعی هیچ اشاره یی به سهم دو درصدی نکرد و آنگلا مرکل نیز در سخنرانی روز دوم خود بر این نکته تاکید کرد که “سرمایه گذاری روی امنیت معنایش تنها افزایش بودجه دفاعی نیست، بلکه سرمایهگذاری روی بهداشت و آموزش نیز هست”. بدون شک بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو هم اکنون به دلیل بحران اقتصادی قادر به تامین بودجه دو درصدی نخواهند بود و فشارهای آمریکا تنها می تواند یک شوک برای افزایش بودجه نظامی به آنان وارد کند بدون اینکه فعلا قابل دستیابی باشد.
اختلافاتی که بین بسیاری از شرکت کنندگان در نشست امنیتی مونیخ وجود دارد تنها به اختلاف دولت ترامپ با چگونگی کارکرد ناتو محدود نمی شود و دو موضوع مهم نحوه برخورد دولت ترامپ با اتحادیه اروپایی و هم چنین نقش جدید روسیه در ترتیبات امنیت جهانی نیز در کانون توجه شرکت کنندگان قرار خواهد داشت. ترامپ از آغاز شروع کمپین انتخاباتی خود با تاکید بر روی نوعی از ناسیونالیسم اقتصادی در فاز سرمایه انحصاری و نئولیبرالیسم جهانی یک آشفتگی بزرگ را در حوزه اقتصاد بین المللی و هم چنین نوع نگاه و موضع گیری خود نسبت به بقای اتحادیه اروپایی را هم موجب شده است. ناسیونالیسم مدنظر ترامپ که توسط بخش بزرگی از ساختار سیاسی آمریکا هم حمایت می شود به عکس نقش ناسیونالیسم در کشورهای در حال توسعه در جهت مدل توسعه متوازن و حق حاکمیت ملی جوامع نخواهد بود بلکه معطوف به اعمال هژمونی بزرگترین قدرت “آلترنانیو” موجود برای یکطرفه کردن جاده گلوبالیزاسیون فعلی می باشد. در این ایده نئولیبرالیسم و قدرت انحصارات باید به صورت یکسویه در خدمت هژمونی آمریکایی قرار گیرد و راه رشد و سهم خواهی اقتصادهای نوظهور به میزان زیادی بسته شود. اینکه هم اکنون مرکز ثقل اقتصاد جهانی از واشینگتن به طرف شرق آسیا در حال انتقال است دقیقا هم اکنون بزرگترین دغدغه دولت ترامپ می باشد و ناسیونالیسم آمریکایی در جهت در هم شکستن این مسیر طراحی و چین در کانون تهاجمی آن قرار دارد.
در نشست امنیتی مونیخ اما از طرف فرستادگان واشینگتن به این سوال اساسی اروپاییان هیچ جواب روشن و قانع کنندهیی داده نشد که سیاست دولت ترامپ نسبت به انسجام در اتحادیه اروپایی چگونه خواهد بود. ترامپ در اولین دیدار با یک رهبر خارجی با “ترزا می” نخست وزیر بریتانیا به صراحت از طرح “برکسیت” حمایت کرد و تلویحا دیگر اعضای اتحادیه اروپا را به درس گرفتن از برکسیت بریتانیایی تشویق کرد. این حرکت ترامپ در اروپا یک اعلان جنگ نسبت به بقای اتحادیه اروپایی تلقی شد و انتقاد رهبران و نهادهای اتحادیه را به جد برانگیخت. عدم اشاره و حمایت پنس و دیگر مقامات آمریکایی در نشست مونیخ از موجودیت اتحادیه اروپایی نشان داد که دولت جدید واشینگتن ترجیح می دهد که روابط خود را با کشورهای اروپایی در قالب روابط دوجانبه و بیرون از اتحادیه اروپایی تنظیم کند. عدم پاسخگویی تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا به خبرنگاران در این خصوص بیش از پیش رهبران اروپایی را در نگرانی فرو برد به خصوص که در ماه های آتی انتخابات سرنوشت ساز در کشورهای فرانسه، هلند و آلمان برگزار می شود و رشد راست افراطی در این کشورها و ارتباط این موضوع با سیاست های “ترامپیسم” از هم اکنون زنگ خطر را برای اتحادیه اروپایی به صدا در آورده است. در نشست مونیخ یک اتفاق مهم دیگر هم خود را به رخ کشید و آن هم پایان توهم نزدیکی ترامپ به سمت همکاری های راهبردی با روسیه بود که هر چند برای اروپاییان هنوز منبع سوال است ولی با سخنرانی “سرگی لاورف” مبنی بر اینکه “به نظر می رسد جنگ سرد پایان نیافته است” به نظر می رسد که به تدریج واقعیت اوضاع جدید در مسکو درک شده است. این توهم که ترامپ ناتو را نادیده می گیرد و به سمت نزدیکی با روسیه پیش خواهد رفت هر چند که در سخنان ترامپ به نوعی بازتاب پیدا می کرد، ولی ساختار سیاسی این کشور با اتخاذ “پروژه مهار” به خصوص بعد از برکناری “مایکل فلین” به تمام این توهمات پایان داد. سخنان چند روز پیش دونالد ترامپ مبنی بر اینکه تا بازگشت کریمه به اوکراین تحریم علیه مسکو لغو نمی شود خیلی زود رهبران مسکو را متقاعد کرد که نباید به این امامزاده جعلی دخیل ببندند. نتیجه نشست امنیتی مونیخ هر چند که نمی تواند به تمام سوالات کنونی پاسخ دهد اما حداقل “نقشه راه” قدرت های بزرگ جهانی را تا حدود زیادی مشخص کرد و این چیزی نبود به غیر از اینکه استراتژی های جهانی هم چنان در مدار گذشته می چرخد.
۱/۱۲/۹۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.