نفس بیعدالتی در خود سیستم قانونگذار نهفته است
گفتوگو با مهری جعفری به مناسبت سخنرانی اخیرش در سازمان ملل – بخش یک؛
وقتی قرار بر اعدام یک نوجوان گذاشته میشود، «تصویری که از آینده در پیش روی این نوجوان قرار میدهیم، تصویر چوبه دار است تا سالها و سالها نه بلکه لحظهها و لحظهها ازبزرگتر شدن خود دهشت کند و ساعتها از وحشت عُق بزند. من فکر میکنم نمیتوان چنین شکنجهای و چنین عمل غیرانسانی را توصیف کرد.»
اینها حرفهای مهری جعفریست، شاعر و فعال حقوق بشری که در بیست و پنجمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، حول موضوع لغو اعدام سخنرانی کرد. خانم جعفری در سخنرانیاش بیشتر بر لزوم خاتمه دادن به اعدام نوجوانان و اعدام در ملا عام تاکید کرده بود. با او به منظور باز کردن بیشتر مباحثِ این سخنرانی به گفتوگو نشستهایم که بخش نخست آن را در ادامه میخوانید.
[vsw id=”nFH2FK7dqq4″ source=”youtube” width=”625″ height=”410″ autoplay=”no”]
خانم جعفری، با توجه به فیلم منتشر شده از سخنرانیای که در بیست و پنجمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو ایراد کردید، میتوان گفت که لبّ کلام شما در آن سخنرانی این بود که : «ایران باید وادار به لغو اعدام شود». چگونه میتوان حکومت ایران را وادار به لغو اعدام کرد؟ چه راهکارهایی مد نظرتان است؟
من به نمایندگی از طرف سازمان سودویند که یک سازمان غیردولتی حقوق بشری است در این اجلاس صحبت کردم. در اصل لغو اعدام در تمام کشورهایی که سلب حیات به عنوان مجازات اجرا میشود حد نهایی خواسته فعالین بر علیه اعدام میتواند باشد؛ این خواسته در ایران نیز از طرف کسانی که سلب حیات را درمانی برای درد جامعه و درد مصدومان جرایم نمیدانند، یک خواسته حداکثری است. اما این خواسته در کنار اعدام زدایی از بسیاری از جرایم، عادلانه کردن دادرسیها و در اصل کم کردن تعداد اعدامها را نیز شامل میشود.
ما می بینیم که از یک طرف مثلا برای روابط خصوصی و جنسی انسان ها، مجازات مرگ تعیین می شود، در قانون قصاص، قانون گذار مجازات اعدام رعایت آیین دادرسی کیفری، صرف حمل مقداری مواد مخدر منجر به مرگ متهم می شود. در این جا، در اصل باید بی عدالتی را در نفس رقم زدن سرنوشت مرگ برای متهمین این جرایم دانست.
از طرف دیگر، به نظر میرسد رابطه بسیار نزدیکی وجود دارد بین نحوه دادرسی و تعداد اعدامها. به نحوی که اگر بسیاری از متهمین از یک محاکمه عادلانه برخوردار باشند، ممکن است هرگز دچار سرنوشتی مرگبار نشوند. در اصل ساختار قضایی به شکلی ناعادلانه عمل می کند؛ اگر متهم پول کلان و یا اطرافیان با نفوذی داشته باشد که بتواند خانواده مقتول را راضی کند، قاضی را قانع کند و یا مامور را از نوشتن گزارشی مرگ آور بازدارد، احتمال کمتری وجود دارد که آن متهم در نهایت اعدام شود. در سیستم ایران، احتمال مرگ برای یک متهم فقیر و یا کسی که به هر دلیلی از حمایت خانواده و اطرافیان برخوردار نیست، بسیار بالا میرود. این یعنی؛ نفس بی عدالتی در خود سیستمی که قانون تعریف میکند نهفته است.
در قانون قصاص، سرنوشت یک عضو جامعه به عضو دیگری سپرده میشود که بنا به دلخواه خود عمل کند، دیه تعیین کند و یا به قتل برساند؛ نه برای اصلاح فرد و جامعه بلکه صرفا به قصد انتقام؛ این یعنی قراردادن مصدومان در جایگاه بزهکاران؛ کشتن برمبنای انتقام همان کاری است که از یک جنایتکار سر میزند. در ایران به چنین قتل و جنایتی جنبه قانونی داده میشود بدون آن که به آن چه که عدالت و انصاف حکم میکند وقعی نهاده شود و به آن چه که به نفع جامعه است اهمیتی داده شود.
سیستم قضایی ایران نسبت به متهمین مواد مخدر تبعیضهای عجیبی قایل میشود و مهمترین آن این که آنها را از دایره آیین دادرسی کیفری خارج کرده و در یک سیستم ناعادلانه و امنیتی در اصل به صورت صحرایی محاکمه کرده و بالای دار میفرستد. این جریان عجیب در هیچ جای دنیا دیده نمیشود.
سوال اینجاست که طبق کدام استاندارد داخلی و یا بینالمللی، بگذار بگوییم دینی و دنیوی شما یک انسان بی دفاع را که تمام زندگی خود را در فضایی دردآور، در فقر و حتی گاه بی خانمانی گذرانده است، بدون در نظر گرفتن شرایط او، میزان مشارکت او در حمل مواد، نقش او در جامعه و بدون ارزیابی دقیق امکان اصلاحپذیری او، به اشد مجازات و سلب حیات محکوم میکنید. طبق کدام قانون اسلامی و یا حتی قبیلهای چنین قتل عامهایی وجاهت پیدا میکند و قابل اجرا میشود. حداکثر مجازاتی که برای برخی از محکومین به اعدام در جرایم مواد مخدر میتوان در نظر گرفت، میتواند حتی یک سال حبس باشد. در بدترین حالت چند دهه حبس، نه سلب حیات. از طرفی پرسش اینجاست که حمل و نقل کنندگان اصلی مواد مخدر خود کجا هستند که شما به خود اجازه میدهید نوجوانان، جوانان و گاه کهنسالان این سرزمین و یا پناهندگان و پناهجویان این سرزمین را که در بدترین شرایط انسانی قرار داشتهاند، بدون دادن فرصت دفاع و یا فرصت اصلاح به پای چوبه دار بفرستید. آنها که مبالغی کلان پولهای کثیف را جا به جا میکنند و به راحتی پولشویی کرده و تبدیل به ملک و دارایی پاک میکنند، کجا هستند و چرا یکی از آنها را در میان این محکومین به اعدام در مساله مواد مخدر نمیبینیم. گفته من این نیست که آن دیگران مستحق اعدام هستند بلکه حرف من این است که نفس این احکام ناعادلانه و غیر انسانی است و نتیجه آنها جز دردمند کردن جامعه و عادی کردن مرگ و کشتار چیز دیگری نخواهد بود. مصرف مواد مخدر سر جای خود باقی مانده و کاسبکاران خرد و درشت آن نیز هرگز کم نخواهند شد. چیزی که جریان دارد فقط ساختن یک فضای سیاه است که بوی لاشه میدهد، بوی مرگ … و نمایش رعبآور قدرتی که میتواند با نوشتن چند خط روی کاغذ بدنها را بی جان آویزان کند.
در سخنرانیتان به طور خاص، بر لزوم خاتمه دادن به اعدام نوجوانان و اعدام در ملا عام تاکید داشتید. لطفا برایمان توضیح دهید که علت تاکید بیشترتان بر این دو مورد چه بود؟
چون هر دو دردآور و خطرناک است. وقتی شما نوجوانی را اعدام میکنید که هنوز به رشد کامل نرسیده است، مانند این است که در اصل فردی را قبل از ارتکاب عملی مورد قضاوت قرار داده و محکوم کرده باشید؛ چون فرصت آزمودن و ارتکاب خطا را از آن فرد که در آینده رشد خواهد یافت، گرفتهاید. این فرصت را هم از جامعه گرفتهاید که برای بهبود زندگی آن نوجوان بکوشد و زندگی بهتری را برای او رقم بزند.
اما بعد اصلی مساله، تاثیر روانی و عاطفی چنین اعدامی روی خود نوجوان، اطرافیان و جامعه است. ابعاد رعب و دهشت پس از صدور حکم اعدام برای کسی که هنوز چهره اصلی دنیا را مشاهده نکرده است، قابل اندازهگیری نیست. در چنین شرایطی، تصویری که از آینده در پیش روی یک نوجوان قرار میدهیم، تصویر چوبه دار است تا سالها و سالها نه بلکه لحظهها و لحظهها ازبزرگتر شدن خود دهشت کند و ساعتها از وحشت عُق بزند. من فکر میکنم نمیتوان چنین شکنجهای و چنین عمل غیرانسانی را توصیف کرد. ما بزرگترها بی رحمیهای زیادی مرتکب میشویم اما این با مثلا کتک زدن یک کودک نافرمان و یا تحقیر یک نوجوان بزهکار متفاوت است. او ثانیه شماری نمیکند که چه وقت فلان کار خود را به سرانجام میرساند، بلکه او منتظر میماند که چه وقت کار او را به سرانجام میرسانند. بردن یک نوجوان به پای چوبه دار همین است یک دهشت و یک کابوس برای او و برای هر کسی که چنین موقعیتی را تصور کند. یک زخم و خراش عمیق که چهره یک جامعه را میتواند به کریهترین و ظالمانهترین چهره دنیا تبدیل کند. این چه کسانی هستند یعنی چه هیولاهایی در این سرزمین زندگی میکنند، مساله مهم این است که ما هم در داخل این جامعه و در بین همین آدم بزرگهای این کودکان به اصطلاح خطاکارهستیم همین.
اعدام در ملا عام خطرناک و دردآور است چون به تماشا میایستیم و مرگ را نظاره میکنیم و آداب و رسوم هزاران سال پیش را زنده نگه میداریم که در میادین برای مرگ انسان در بند جمع میشدند و تا سر او را جدا از تن او نمیدیدند و یا تا بدن او را آویزان و بی جان نمیدیدند پراکنده نمیشدند. من هنوز ناباورانه از افعال گذشته استفاده میکنم چون باور این که هنوز انسانها در صحنه شکنجه و جان دادن یک فرد دربند حاضر شده و جان دادن او را نظاره میکنند برای من سخت است اما میدانم که باید فعل حال استمراری را برای این جملات خود استفاده کنم. خطرناک است چون انسانها به شکنجه دادن و رنج دادن و کشتن و قساوت و بی رحمی بی تفاوت میشوند و آن وقت مرزی برای امر بد، برای جلوگیری از بی عدالتی و رنج، مرزی برای برقراری صلح و انسانیت باقی نمیماند. آن چه میماند قانون خشک و خشن است و نه قانونی که بخواهد خوی دوستی و راستی را برقرار کند. نه قانونی که برای انسجام و همراهی افراد جامعه، از حس انصاف و شرافت انسانها ناشی شده باشد. بلکه قانونی خشک خواهد بود که در یک جامعه بیرحم مفهومی جز برقراری نظمی کاذب نخواهد داشت. خشونت همهگیر یعنی هرج و مرج همهگیر، یعنی مرزهای اخلاقی و کنترل از درون از بین میرود و اهرمهای کنترل از بیرون به کار میافتد. اهرمهای نظامی و سرکوبهای همهگیر. آن چه برقرار میشود یک سیستم سودجویانه و بی تفاوت به حقوق همسایه است. همه اینها با نظاره کردن اعدام قابل وقوع است چون همه این ها ناشی از عادی شدن خشونت و بی رحمی است که میتواند خود ناشی از همین نمایش مرگ باشد و خود نمایش مرگ بخشی از همان سیستم بی رحم و بی انصاف.
بخش دوم گفت و گوی سپیده جدیری با مهری جعفری را اینجا بخوانید.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.