Advertisement

Select Page

نقد و تحلیل رویامولاخواه بر کتاب «دیکتاتوری در سطرهای ابری» نوشته‌ی زینب فرجی

زینب فرجی

 

 

[show_avatar email=1400 align=left user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]مجموعه اشعار زینب فرجی با نام «دیکتاتوری در سطرهای ابری» بهارسال ۹۹ از انتشارات سیب سرخ وارد بازار ادبیات شد. این کتاب، شامل ۴۱ شعر بلند در قالب سپید می باشد.

زینب فرجی در این اشعار، ویرانی را به شکل توام با تواتر واژه‌هایی از قبیل جنگ، مرگ، فقر در متافیزیک حضور دخترانه‌اش در لابه لای سطرها ترسیم کرده‌است.

مکالمه‌ای در حضور و سیال ذهنی نامرئی به شکلی پنهان در هرمنوتیک شعرها، قطعیت یافته و ریشه در رفتار ذهنی شاعر دارد که با تناسبات متن حضور و عینیتی تجسمی یافته است.

اقتداری مطلق از حضور دیکتاتور، در لایه‌های مستتر شعر وجود دارد که آزادی را به سرحد خشم، ویرانی، مردن و ریزش باران‌هایی که در اکثر شعرهای این مجموعه به شکل موجه بروز داده، تبیین کرده است.

حضور مؤلف در شعرها‌، غایب نیست و منِ متعینی در تمامی شعرها رفتاری عاصی دارد.

“دیکتاتوری در سطرهای ابری” بازی‌های زبانی و پیچیدگی‌های لفظی ندارد. روایت‌ها خطی و تناسبات متن از تسلسل عمودی شعر، گاه گاهی منفصل شده و در بعضی شعرها نامنسجم و رفتاری پراکنده دارد.

جاذبه‌ی اشعار این مجموعه، گونه‌ای پیگیری معنایی را می‌آفریند که خواننده بر حدس و گمان، دنیای روایت را با نشانگان فرضی بیابد.

و به پیشگویی فرضیه‌های احتمالی، دست به تأویل بزند.

این فراشد فرضیه سازی در واقع می تواند استراتژی خواننده نامیده شود. زیرا خواننده با آزادی در دریافت منش های تجسمی شاعر به صحنه ی متن دخالت یافته است.

 و هر شعر سلسله‌ای از معنا و رفتار و علامت‌هاست که خواننده می‌تواند به شعر ورود کند.

اسم مجموعه، هرچند شعر ویژه‌ای را به خود اختصاص نداده است، اما اتیمولوژی دیکتاتور، روندی را به مثابه‌ی فردیتی که از مبانی آزادی در جنبه عمومی خویش منع شده، در تمام شعرها به صورت نامتعین در روایت تبیین می‌شود.

باز تولید هر قطعه شعر، با ویژه‌گی تصویری خود، به زعم اعتراض و آنارشیسمی که جهان محصور مؤلف را به یک اتاق و پنجره، کوتاه کرده و موقعیتی تکراری را با جنبه‌های پرداخت به رنج مشترک، در تمامی شعرها بروز می‌دهد.

پدر، فراورده‌ی مناسبات درونی شعرها را، با تطابق اسم کتاب تولید کرده و سیزده سالگی شاعر دلالت امری محتوم به بلوغ و شناخت جنس دردهای متحمل شده بر شانه‌های خانواده را، باز می‌تاباند، که مدلول دیکتاتوری است که به شکل خاستگاهی برای رفتار عصیانگری و آزادی‌خواهی شاعر، فرم و ادبیت یافته است.

در شعر «خاستگاه» می خوانیم:

…که وقتی الهه مرگ می‌پرسد

چندسال است که متولد شده‌ای

بگویم سیزده سال است که فهمیده‌ام

مهربانی آن قدرها که می گویند شاعر است/ نیست

زندگی

پدر و مادر نمی شناسد…

***

شعراعصاب موریانه ها

وقت فرار از خانه…

از جهنمی که پدر برایم ساخته بود

حرف می زدم

حرف از بگو

حرف از بخند

دستی که به سر و روی گل‌هایش که می‌کشیدم

دوست داشتم

در آن مسلخ زندگی را به سخره بگیرم…

***

شعر نمی دانم»

“نمیدانم چرا وقتی بال پروانه ها را می چیدم

سیزده ساله بودم و نمکین‌

به مادرم که اعظم اسم ها بود

به جای پری دریایی می گفتم ستاره

و به پدرم که واژه ای خطرناک و سرشار از درد بود

می گفتم غول زیبای یک چشم….

***

 

ما در در اشعار فرجی، تجسمی دو پهلو از الگووارگی برای نقش تسلیمی محض و رفتاری انفعالی در برابر تهییج ها و کنش‌های زندگی دارد، در جایی که تن به قیود دیکتاتور داده و در جای جای شعرها این انفعال و تظلم پذیری را با استفاده از استعاره ها باز نمایی می‌کند.

در شعر «خدایان»می خوانیم:

این تابلو که اینگونه خلق شده…

مرا یاد مادرم می اندازد

با لبخندی قرمز

خودم را اسیر می بینم

***

شعرپوسیدن

من پوسیده ام

و کسی صدای فشار دادن دندانهایم را

به هم نمی شنود

انگار مادرم که تازه ماه را زایمان کرده

از اتاق بیرون می آید

تا خسوف جنگلی باشد

پشت کامیون

کنده به کنده..

***

فرجی در شعرهایش، سنت‌ها و نگاه جامعه به روایت دختران در خانواده‌های سنت‌گرا و قیودی که بر باورهای جامعه چیره گی دارد، با واخوردی عینی بارگذاری کرده و رسماً، کتابی اعتراضی‌ـ‌اجتماعی را در قطعات این مجموعه می‌خوانیم.

شاعر به دنبال جهانی آرمانی و خواننده‌هایی کمال‌گراست، که تمامی حرف‌های او را-یعنی مجموعه‌ای از نشانگان و رموزی را که در قطعات بارگذاری شده – دریافت کند.

“واین بوت” معتقد است، «هر نویسنده یا شاعر خواننده آرمانی خود را«خود دوم» فرض می کند».

تصویری از خود شاعر که همچون هر انگاره‌ی دیگری حضور فیزیکی ندارد اما در این مجموعه، ما نه صرفا‌ً زینب را، که دختران جامعه با رفتاری آشنا را با پیش فرض نگاه سنتی به مقوله‌ی زن، در خاستگاه ایرانی متن یا زیستگاه بومی مؤلف، شاهدیم که در قیدی به نام مراقبت، به حصر مبتلایند.

از منظر جامعه شناختی مؤلفه‌های موقعیتی و تاویل‌مند از دغدغه‌های فرجی را، برای دختران می‌توان به تحلیل نشست.

تعین‌های بین اشعار و اجتماعی که شکل هیاتی از روایت را به خود گرفته، وضعیتی است از تناسب شعر و محیط. “آیزر” چنین روابطی را مناسبات بینامتنی محیط می نامد.

از دیگر مقوله‌های پرداختی که در این مجموعه به کرات خوانده شد، فقر و تنگی و موقعیت‌های آرمانی است که شاعر، خواننده را به زعم تأثر به زیرساخت‌های طبقه‌بندی‌های اجتماعی می‌برد و شکوه‌های اعتراضی متکثری را در این پرداخت‌ها می‌خوانیم،

در قطعه‌های «مجهولات»، «نان هیچ پرنده‌ای را آجر نکردیم» و «زن»…

 

فرجی، در این مجموعه زن بودن را انکار نمی‌کند. مرد ستیز نیست. فمینیست نیست. عصیانگر نیست، می‌خواهد رفتار پارادایمی جامعه را که بر قامت زن دوخته، بر تن نکند.

این گریز از قیدها به زعم حضور دیکتاتور در سطرهای ابری متن، با فروخوردگی و یأسی که به تکرار خوانده می‌شود، تناقض رفتاری روانی را در شعر رقم زده است و این تناقض آشکار و وضعیت ناپایدار در تسلیم و گاه عصیان، پرداختی روان شناسانه به مقوله‌ی زورگویی والدین را بازنمایی می‌کند.

در تعین‌های منِ درون شعر، نوعی اختلال پانیک و ناامیدی موج می‌زند.

میل به آرمان‌گرایی و مؤلفه‌ی «آزادی» بخش بزرگی را در قطعات این کتاب به خود اختصاص داده است. و میل به «آزادی» هر استعلایی را در وجوه تاویل‌مند شعر، مدلولی گزاره‌مند برای هر کنش آنارشیستی راوی، باور پذیر ساخته است.

در این مجموعه، «عشق» مولفه‌ای است که به شکلی آرمانی و گریزناک به آن پرداخت شده. و به صورت نماد اتکا و یا یک توتم برای شکستن تابوهای مؤلف بدل به آرمان شده است.

آزادی و عشق به شکل ابژه‌ای فرامتن، در لایه‌های استراتژیک شعر، با استعاره‌ها نشانه گذاری شده است.

شخصیت‌ها در شعر فرجی در حوالی قوم و خویش و پارامترها، استعاره‌ها، بیشتر انسانی‌اند.

ایماژها و اتفاق‌ها، در سطحی بومی و پیرامون زیستگاه شاعر است و از جهان اتاق و شهر و محله‌ی مؤلف فراتر نمی‌رود.

با شعرهایی خانگی و اپارتمانی و اشیایی در محیط اتاق و اشپزخانه و فروشگاه با مولفه‌های عینی زینب در فواصل ابری شعر، حضور پر رنگ دیکتاتور را تجربه می کنیم.

در قطعات «ضحاک»، «آیه های نزول»، «دوست داشتن»

ژرژ باتای معتقد است‌: «دو گونه‌ی متضاد شر وجود دارد. اولی به ضرورت درست انجام شدن ِفعالیت انسان و به بار آوردن نتایج مطلوب است و دیگری عبارت است از تخطی کردن عامدانه از برخی تابوهای بنیادی.»

من گمان می‌کنم‌، نوعی از پرداختن به شر و شعر نوشتن به رسم تابو‌شکنی در رهایی از سیطره‌ی دیکتاتور، در قطعات این مجموعه، به چشم می‌خورد.

 بررسی تناسبات تطبیقی در این قطعات‌، یک موشکافی جزبه جز و پیگیری دال و مدلول ‌را می‌طلبد.‌

اما همانطور که باتای در ادبیات شر‌، به آن اشاره دارد، هر شاعر و یا نویسنده‌، به واسطه‌ی نوشتن – بدون امر به اگاه بودن از گناه- در واقع نوعی گناه می کند و این بینشی کافکایی است  .

وقتی کافکا،برخلاف آمال خانواده اش،عمل می کند و می نویسد .

از این رو خود را در موقعیتی گناهکارانه قرار می دهد. زیرا خانواده به او تفهیم کرده بودند که گذراندن عمر به نوشتن، کاری شرارت بار است و کار درست در زندگی، اختصاص دادن وقت خود، به فعالیت‌های اقتصادی است.

در این تطابق فکری در فرایند تألمات مایوس و تابوشکنی – درست مطابق رفتار کودکی که در برابر پدر و مادری که مدام به او می‌گویند چه کند و چه نکند – اتخاذ عمل شریرانه، بی‌ربط هم نیست.

برای منِ متعین در شعرهای این کتاب، نوشتن نوعی رستاخیز و هم‌، گناهی کافکایی است، تا به شیوه‌ای مازوخیسمی، در عین تسلیم به عملکرد دیکتاتور را بدل به هنجارشکنی کند.

قطعه «گرامافون تنهایی»

… من مدتهاست که از دنیای عروسک ها زده ام بیرون

مدتهاست

که نان کارگران و بناها دیگر

به خاطر تو آجر نمی شوند

اگر تبر به کمرت بخورد

شعر فوران می کند

از آتشفشانی نزدیک سایه های پلید

راز دانه‌های این باغ زرد

دست‌های تورا از من می خواهند

لطفا مراقب دست‌های قلم شده‌ات

در پیکر تراشیده‌ام باش

اینجا عنکبوت‌ها در کوچه رشد می‌کنند…

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights