Advertisement

Select Page

نگاهی به داستان لکه‌ی خون و چند داستان دیگر اثر مریم رئیس دانا

نگاهی به داستان لکه‌ی خون و چند داستان دیگر اثر مریم رئیس دانا

azadeh davachi

یکی از ویژگی‌های ادبیات داستانی زنان، انگیزه در ایجاد تغییر در فرم و ساختار نوشتاری و بیان زاویه‌های تازه در فرم سنتی داستان است. در بررسی آثار منتشر شده‌ی زنان در خارج از ایران به خصوص آن‌هایی که به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شوند، نشان دادن فرم متفاوتی از هویت زنان ایرانی به غیر فارسی زبان‌ها قابل بررسی است. آنچه که در اکثر داستان‌های منتشر شده در خارج از ایران می‌توان دید، تاکید بر هویت زنانه و بازتاب بخشی از فرهنگی است که نتوانسته است به وضوح خود را در ادبیات مردسالار ایران نشان دهد. از سوی دیگر فرم نوشتاری در آثار منتشر شده‌ی زنان در خارج از ایران تفاوت بسیاری با نوشته‌های زنان د ر داخل دارد به این معنی که در این ادبیات استفاده از زبان رمز گونه و سمبلیکی کمتر دیده می‌شود، برعکس نویسنده تمایل به اشاره مستمر به واقعیت را دارد. نویسنده می‌تواند از زبان حقیقی و رئال استفاده کند و به کشف رویدادهای حقیقی در جامعه‌اش از طریق نوشتار یاری رساند. اما از سوی دیگر زبان و حتی شخصیت سازی این نوشتار نیز ویژگی‌های خود را دارد و این شخصیت سازی در عین حال که می‌تواند به انتقال مفهوم مشخصی از تجارب زنانه اشاره کند، قادر است تا حساسیت و زبان متفاوتی را حتی به خواننده‌ی غیر فارسی زبان انتقا ل دهد. گاهی این انتقال معنا می‌تواند در بر هم زدن تصاویر کلیشه ای از زن ایرانی یاری رساند و از سوی دیگر به بیان دغدغه‌های زنانه بپردازد و آن را به مخاطب غیر فارسی زبان هم منتقل کند.

این ویژگی‌ها را می‌توان در اکثر داستان‌های مریم رئیس دانا مشاهد ه کرد. مریم رئیس دانا، مترجم، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی مقیم آمریکا است که به تازگی داستانی از او تحت عنوان لکه‌ی خون به انگلیسی ترجمه و در مجموعه ای تحت عنوان (Perceived differently) در آمازون منتشر شده است. انتشار داستان لکه‌ی خون به انگلیسی سبب شد تا به نگاهی به داستان‌های کوتاه مریم رئیس دانا داشته باشم که پیش از این هم مجموعه از داستان‌های کوتاه او تحت عنوان «عبور» توسط نشر نگاه منتشر شده است. او همچنین برنده تندیس جایزه‌ی صادق هدایت در دوره دوم برای داستان «جزیره ای در دل تهران بزرگ» شده است.

داستان لکه‌ی خون فضای روایی و چیدمان شخصیت سازی متفاوتی دارد. این داستان نشان دهنده‌ی حساسیت و دقت نویسنده به معضلات و دریافت‌ها های اجتماعی از دید زنان است. سه شخصیت اصلی در این داستان کوتاه، توانسته‌اند زاویه‌ی انتقادی نویسنده را به خوبی نشان دهند. با اینکه نویسنده در این داستان به وضوح نقد خود را از جامعه‌ی مردسالار نشان نمی‌دهد، اما در قبال دیالوگها و شخصیت پردازی می‌توان رویکردهای انتقادی نویسنده را به جامعه‌ی مردسالار دید. زاویه‌ی دید در این داستان وسیع نیست، اما همین کافی است تا نویسنده بتواند با پردازش ظریف طرح اصلی داستان و دیالوگ های شخصیت‌های داستان، روایت چندگانه و در عین حال متفاوتی را از یکی از معضلات روزمره نشان دهد. با اینکه داستان کوتاه است، اما زاویه‌ی دید نویسنده تو در تو و گره خورده با چند روایت متفاوت است، گاهی این روایت‌ها قادرند پرده از حقایق تلخ اجتماعی بردارند، تکنیک نویسنده تنها روایت صرف نیست، دیالوگها نیز توانسته‌اند زاویه‌ی متفاوتی را در عمق معنایی داستان ایجاد کنند. به این معنی که در پس هر دیالوگ روایت ساده و مشخصی نهفته است.

 پسر رو می‌کند به زن و می‌گوید:

ـ پونزده ساله که می‌گه می‌خواد منو به بره شمال. اون دو تا رو همیشه می‌بره. اما نوبت به من که می‌رسه می‌گه کار دارم.

حالا می‌گه این قول با دفه‌های قبل فرق داره.

ـ ناراحت نباش عزیزم، ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه‌س.

پسر سرش را می‌اندازد پایین و بعد از مکثی شروع می‌کند به جویدن ناخن‌هایش.

زن: شیطونْ تو که تازه پونزده سالت تموم شده، یعنی توو قُنداق بودی بابات بِهِ‌ت قول می‌داده؟

ـ مامان می‌گه پونزده ساله. می‌گه از وقتی من به دنیا اومدم همینه (داستان لکه‌ی خون)

 اما از سوی دیگر نگاه نویسنده به شخصیت مرد و همینطور شخصیت پردازی مرد در این داستان با نقد نویسنده از جامعه‌ی مردسالار گره خورده است. نویسنده به خوبی توانسته است یکی از رفتارهای عادی مردانه را به تصویر بکشد و آن را به خوبی با زاویه‌ی چرخشی شخصیت‌ها ادغام کند. مخاطب با خوانش این شخصیت پردازی می‌تواند به درک مشخصی از دغدغه‌های نویسنده از نگاه مردان به زنان داشته باشد.

مرد با قهر به پسر می‌گوید:

ـ چرا این‌قدر ناخن می‌خوری؟ نکن! می‌بینی خواهر، بچه یعنی دردسر.

و بعد چشمش به کپل‌های چاق زن جوانی می‌افتد که وارد رستوران می‌شود. کپل‌های زن در مانتوی تنگ و کوتاهش با هر قدم می‌لرزد و تا صندلی‌اش را انتخاب کند و بنشیند مرد چشم از او برنمی‌دارد.

در حالی که د ر ادبیات داستانی ایران، شخصیت سازی از زن همیشه کلیشه ای بوده است، این چرخش نویسنده به سمت شخصیت مرد درداستان از آنجایی اهمیت دارد که قادر است از طریق مرد ِداستان، نقدها و دغدغه‌های زنانه‌ی خود را بگنجاند به این معنی که شخصیت زن در این داستان نه تسلیم پذیر است و نه یک زن شکست خورده و یا قربانی کلیشه ای است بلکه این بار این زن است که در پردازش نگاه نویسنده و دید انتقادی‌اش به نگاه عمومی برخی از مردان به زنان تبدیل می‌شود. روایت در این داستان با آنکه کوتاه است اما می‌تواند به خوبی برش‌هایی از حساسیت‌های زن نویسنده به رویکردهای مردمحور را نشان دهد.

اما نگاه انتقادی نویسنده در این داستان، بیان صریح و نجات شخصیت‌های زن خود از قربانی شدن در مردسالاری در درداستان چرا زن‌ها دوستم ندارن؟ نیز تکرار می‌شود.

در داستان چرا زن‌ها دوستم ندارن؟ تکنیک روایی نویسنده، نقد اجتماع و نشان دادن برش‌هایی از زندگی‌های حقیقی و در عین حال پنهانی زن و شوهر است. در این داستان، نقش راوی پر رنگ نیست در عوض در خلال دیالگ های داستان، نویسنده زوایایی متقاوتی را از زندگی مشترک روشن می‌سازد. هدف نویسنده تنها نشان دادن برشی از زندگی نیست، بلکه آشکار کردن بخشی از حقایقی است که عموما فرصت زیادی برای بازنمایی نداشته‌اند.

با کتی قهر کردی؟

– نه.

– پس چرا اومدی؟

– گفت دیگه حوصله‌ات رو ندارم. نه بهم تلفن کن و نه بیا این جا.

– چرا؟

– نمی‌دونم.

– همین طور بیخود؟

– نمی‌دونم. چرا هیچ زنی منو دوست نداره؟

– چون بی عرضه ای.

– عرضه یعنی چی؟

 -یعنی این که وقتی زنت بهت گفت دیگه سراغم نیا و بهم زنگ نزن و برو دنبال کارت، تو اهمیتی به این حرف‌ها ندی و کار خودت رو کنی. (چرا زن‌ها دوستم ندارن)

نگاه چند گانه‌ی نویسنده به واقعیت‌های اجتماعی، که با شخصیت و تم اصلی داستان گره خورده است. در این داستان شخصیت‌های زن از کلیشه شدن اجتناب می‌کنند، بلکه واقعیت‌های عادی را می‌پذیرند و با آن کنار می‌آیند، در عین حال داستان با چرخش حول شخصیت زن قادر است تا به اصلی‌ترین معضلات و چالش‌های زنان در اجتماع نقب بزند. آنچه که پردازش در این داستان را با دیگران متفاوت ساخته است نیز تکنیک روایی نویسنده و چرخش حول شخصیت‌های زن است، شخصیت‌هایی که قادرند در برابر حجم کلیشه‌ای از زن بایستند و به نوعی با هویت مردسالاری مبارزه کنند.

 – به نظر تو چرا زن‌ها دوستم ندارن؟

 -چون تو مرد نیستی، یه انسان هستی. وقتی می‌گی انسان در آزادی علاقمند می‌شه و هیچ وقت به اجبار نمی‌شه کسی رو علاقمند کرد و تا به حال به فکر تصاحب هیچ کس حتا زنت نبوده ای و حتا داری به راش دنبال شوهر می‌گردی… بعد انتظار داری اون دوستت داشته باشه.

– خب من به فکر راحتی اون هستم، به فکر خوش بختیش. احساس مسئولیت می‌کنم. وقتی از من خوشش نمیاد، وقتی می‌گه تو افسردگی می‌آری…

– حرفات درسته، منطقیه، اما آدما چه زن چه مرد خوششون نمی‌آد این طوری باهاشون رفتار به شه. دوست دارن تحت مالکیت یکی قرار بگیرن. و یکی همیشه بهشون به گه تو با بقیه به رام فرق می‌کنی، نه این که به گه من آزاد تو هم آزاد، هر کاری که کردیم (چرا زن‌ها دوستم ندارن)

 در داستان‌های تجارت و جزیره‌ی در دل تهران بزرگ نیز نویسنده با پردازش و گردش حول شخصتی های زن به نقد اجتماع مردسالار می‌پردازد، اما در هر کدام از این داستان‌ها عموما مسائل متقاوتی مطرح می‌شود. مثلا در داستان تجارت، نویسنده با زاویه‌ی متفاوتی به طرح داستان می‌پردازد در عین حال که پایان غیر منتظره و خلاف انتظار مخاطب ویژگی خاصی به این داستان پرداخته است.

در داستان جزیره ای در تهران بزرگ نیز استراتژی نویسنده، روایت متفاوت از واقعیت‌های اجتماعی است که هم به صورت سمبلیک و نمادین و هم با جابجایی عمدی زمان و مکان روایت می‌شوند. با اینکه زمان در جایگاه این داستان مشخص نیست، اما نویسنده توانسته است با جد ا سازی و ادغام روایت و بخشی از حقیقت پرده از معضلات اجتماعی بردارد با اینکه تمرکز نویسنده در این داستان‌ها مشخصا حول زنان نیست، اما برش‌هایی از زندگی زن ایرانی و دغدغه‌های او را به وضح می‌توان در این داستان‌ها دید. روایت متفاوت در داستان جزیره‌ی بزرگ که گویی بخشی از داستان را در خود دارد و بخشی دیگر به تکرار عمدی تکنیک داستان می‌پردازد یکی از استراتژی های نگارشی قابل توجه در این داستان است. برای مثال نویسنده هدف خود را از نوشتن در این داستان بیان می کندو همین مسئله موجب پیداش نثر متفاوتی در نگارش این داستان شده است.

 حتماً همکاران نقدنویس و داستان نویس به این جا که می‌رسند, می‌گویند نویسنده تخطی کرده و نباید بگوید زشت یا زیبا یا فقیر یا ال یا بل. باید سعی کند تصویر بدهد و خواننده خودش متوجه فضا بشود. مگر نه این که هنری جیمز می‌گوید «حرف نزن, نشان بده». پس نویسنده نباید از صفات مشخص استفاده کند, نویسنده باید فضا بدهد, باید نباید, باید نباید …(داستان جزیره ای در تهران بزرگ).

 در داستان جزیره‌ای دردل تهران بزرگ شاید یکی از مشخصات بارز را بتوان تفاوت نثر و روی گرداندن نویسنده از استفاده از نثر کلاسیکی دانست. به این ترتیب نویسنده قادر است تا هم به بیان حقایق جامعه‌ی خود بپردازد و هم با استفاده از نثر متفاوت، از زبان برای برداشت‌های خودش استفاده کند.

در پایان می‌توان گفت که نثراکثر داستان‌های مریم رئیس دانا، نثری ساده و روان است. آنچه که در پردازش اکثر داستان‌های او به چشم می‌خورد استفاده تکنیکی از روایت برای رساندن مفهوم خاصی از واقعیت است. زبان و زمان و همینطور راوی در هر کدام از این داستان‌ها کارکرد متفاوتی دارند و هرکدام تمایل نویسنده برای نقد جامعه و حساسیت و ظرافت او در به طرح کشیدن این معضلات نشان می‌دهند.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights