«ویدا موحد پرچم آزادی زنان ایران»
این گرامینامه دسترنج کوشش و کاوش جناب «بهروز عربزاده» (وفا) است که به بررسی حال و هنجار زنان در ایران و دفاع از حقوق آنان نگاشته شده است.
کتاب در وهله نخست، زندگینامهای از «زویا» نامیده به «تانیا» دختر چریک روسی را از زادن تا شکنجه و مرگ دژخویانه و ددمنشانه به دست افسران نازی میشناساند و سپس با یادآوری ستمهایی که بر بانوان ایرانی در بازداشتهای سالهای ۸۸ و ۹۶ رفته و مقایسهی آنها با تانیا، ستمدیدگی بانوی ایرانی را گوشزد میکند. آقای عربزاده سنجشگری زیبایی میان تانیای روسی و «ویدا موحد» که با گذاشتن روسری خود بر روی تکه چوبی به گونه نمادین حجاب و پوشش زوری را به دار میآویزد، به رشته نگارش درآورده و به شیوه پرکشش و چشمنوازی فریاد بانوی ایرانی را به حجاب ناخواسته فریاد میزند.
در بخش دوم کتاب بازگردان سرودهای را از ناظم حکمت، سراینده و نویسنده نامآور ترک، در ستایش و ستمدیدگی تانیا فرا روی خواننده قرار میدهد.
در بخشهای دیگر ، گفتارها و مقالاتی تند و با زبان انتقادی اما درست و مستند را در دفاع از زنان ایرانی و همچنین تاریخچههایی از چالشگری و مبارزات زنان و جنبشهایی که در دفاع از حقوق زنان و آزادی آنها در ایران و دیگر کشورهای اروپایی در درازنای تاریخ رخ نموده است به قلم آورده است.
مقالات و سخنان بیپروای این نویسنده در دفاع از حقوق زنان ایرانی و تاریخچه مبارزاتی از روزگار قاجار بسیار درخور توجه بوده و غیرت و مهرورزی وی را به نمایش گذاشته است. وفا در تازش و زبان برداشتن به خرافات و افسانههای دینی بیرحمانه و بیپروا سخن رانده است و با بهانههای بهینه و استوار حکومت آیینی و تفکرات سنتی و دینی در رابطه با زنان به چالش کشیده و در هم میکوبد.
«تانیا و دختران خیابان انقلاب» کتابی است در خور توجه که درزیر به قسمتهایی از آن میپردازیم.
[اولین زمزمههای تساوی حقوق زن ومرد و اولین جنبش موجهای اجتماعی در فرانسه بود که پدیدار گشت و در واقع نوعی اعتراض به مردسالاری حاکم بر اعلامیه حقوق بشر فرانسه بود که در سال ۱۷۸۹ میلادی به تصویب رسید و در آن آشکارا به حقوق زنان هیچ اعتنایی نشده بود. از حدود سال ۱۸۳۰ میلادی پیشگام تساوی تکامل زنان در بریتانیا و فرانسه سوسیالیستها بودند به طوری که تحت مبارزات آنها لیبرالها ناچار به اعطای پارهای از حقوق از دست رفته زنان شدند. گروهی از زنان در انگلیس در اواخر قرن نوزدهم جنبشی به نام سافرجتها به راه انداختند، که در اوایل قرن بیستم به اقبال عمومی رسید. همچنین زنان در سال ۱۸۷۸ کنگره بینالمللی حقوق زنان را در فرانسه برگزار کردند. ایجاد سازمانهای اجتماعی ویژه زنان که به دولت متبوع خود فشار اجتماعی و روانی وارد میکرد تا حدود زیادی مرهون فکر سوسیالیستی و ناشی از تاثیرپذیری زنان اروپا از نهضت سوسیالیستی بود. سازمانی چون اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان که مؤسس آن زنی به نام Emmeline Pankhurest است در سال ۱۹۰۳ وجود داشت و موضوع اصلی مبارزه خود را کسب حق رای برای زنان قرار داده بود. این هدف در سال ۱۹۱۸ در نهایت جامه عمل پوشید.
نیوزلند نخستین کشوری بود که حق رای زنان را در سال ۱۸۹۳ به رسمیت شناخت و زنان ایتالیایی نیز تقریباً در انتهای جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ بود که توانستند حق رای برابر با مرد کسب نمایند. در سال ۱۹۴۸ اولین اعلامیه جهانی سازمان ملل متحد برای اولین بار به صراحت از تساوی حقوق زن و مرد در سطح جامعه ملل سخن به میان آورد. در همین زمان سیمین دوبوار در سال ۱۹۵۰ کتاب جنس دوم و کتابهای دیگری در بریتانیا از جولیت میچل انتشار یافت و به گسترش نگرش فمینیستی در عرصههای زندگی فردی و اجتماعی زنان کمک شایانی کرد.
حقوق زنان در آمریکا نیزاز سالهای ۱۸۵۰و۱۸۶۰ مقارن جنگهای داخلی آمریکا شروع شد. اولین نمودهای فعالیت زنانه با کمک به لغو بردهداری از طرف زنان سفید پوست مطرح شد تا دو انجمن آمریکایی حق رای زنان و انجمن ملی حق رای زنان درسال ۱۸۹۰ سازمان واحدی به نام انجمن ملی آمریکایی حق رای زنان، که به نام اختصاری( NAWSA) خوانده میشود ادغام شدند .
این انجمن لابی کردن در کنگره را افزایش داد و با همه جانبه شدن فشارها ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا نیز به طرفداری از حق رای زنان بر خواست و سرانجام در سال ۱۹۲۰ اصلاحیهی قانون اساسی در مورد حق رای زنان در تمامی ایالات آمریکا به تصویب رسید. این وضعیت به همین منوال ادامه داشت تا زمان جنگ جهانی دوم که با رفتن مردان به جنگ نیاز به نیروی کار زنان زیاد شد (مثل موقعیت زنان در جنگ جهانی اول در انگلستان) و به تبع آن بحثهای سیاسی، حقوقی و مدنی در مورد وضعیت زنان دوباره شکل گرفت. دههی ۱۹۶۰ را میتوان آغاز موج تازهی جنبش زنان دانست.
و سرانجام در هفتم نوامبر سال ۱۹۶۷ اعلامیهی رفع تبعیض علیه زنان را در یک مقدمه و یازده ماده مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان سندهای تعهد آور به تصویب رساند .
در ادامهی مبارزات رفع تبعیض در مورد زنان در دسامبر ۱۹۷۹ طرح مزبور با نام «کنوانسیون محو کلیهی اشکال تبعیض علیه زنان» از تصویب مجمع عمومی سازمان ملل گذشت.
نقطهی عطف تاریخ مبارزات زنان روز ۸ مارس ۱۸۵۷ میباشد که زنان و مردان کارگر کارخانههای نساجی نیویورک آمریکا در اعتراض به شرایط سختی کار دست به اعتراض زدند و خواهان افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار و بهبود شرایط کار شدند که با سرکوب قهرآمیز پلیس آمریکا روبه رو شد. در روز ۸ مارس ۱۹۰۷ در پنجاهمین سالگرد این روز، زنان نساج آمریکا با خواست ده ساعت کار روزانه دست به تظاهرات زدند و باز هم توسط پلیس سرکوب شدند تا اینکه در سال ۱۹۱۰ در دومین کنفرانس زنان سوسیالیست که کلارا زتکین از رهبران آن بود، ره مسالهی تعیین روز بین المللی زن می پردازد ،
تا اینکه در سال ۱۹۱۳ دبیرخانهی بینالمللی زنان (یکی از نهادهای انترناسیونال دوم ) ۸ مارس را با خاطرهی مبارزهی زنان کارگر در آمریکا به عنوان روز جهانی زن انتخاب میکند .
جمهوری اسلامی علیرغم اینکه بسیاری از کنوانسیونهای بینالمللی، سازمان ملل و یونسکو را در رابطه با زنان امضا کرده است ولی در عمل با توجیهات و شیوههای مختلفی مرتب به تخریب حقوق و آزادیهای زنان مشغول است. یکی از روشهای رایج جمهوری اسلامی موازیسازی برای روزها و جشنهای زنان به خصوص روزهایی مثل ۸ مارس است که با این روش همبستگی زنان در سطح جهان را کمرنگ کرده و از طرفی با گزینش روزهای مذهبی مثل تولد حضرت زهرا به جای روز زن جهانی، آن حقوق را زیر لوای دین منکر میشود. این نوع الگوسازی در عمل نفی تلاشها و مبارزات زنان در کل جهان است در حالی که این تلاشهای عاقلانه و حق مدارانهی دویست، سیصد سال اخیر نمیتوانسته با الگوهای عقبافتادهی جوامع هزاران سال پیش مطابقت نماید. از طرفی دیگر با نادیده گرفتن حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان و گذراندن قوانین تبعیض آمیز در طول زندگی و مخصوصاً محیطهای کار با تفکیکهای جنسیتی عملاً زنان را به حاشیه رانده و با تحمیل حجاب اجباری به صورت علنی اولیهترین حقوق انسانی زنان را نقض میکند .
ویدا موحد روسری خود را پرچم آزادی خواهی زنان نکرد. ویدا موحد خود پرچمی برای آزادی زنان شد .