Advertisement

Select Page

نگاه نانام بر سه کتاب شعر فرناز جعفرزادگان 

نگاه نانام بر سه کتاب شعر فرناز جعفرزادگان 

چندی پیش فرناز جعفرزادگان که به تازگی در اینستاگرام با او آشنا شده‌ام‌، کتاب‌های شعرش را فرستاد و خواندم‌. سه کتاب: “زنی میان دو تاریکی”، “ثانیه‌های گیج” و “آدم از کدام فصل به زمین افتاد”. من ناقد نیستم و فقط برداشت‌های خام و آماتور خودم را از چیزهایی که می‌خوانم می‌نویسم. کتاب‌های جعفرزادگان را ناقد – ناقدِ کار بلد- باید نقد کند و این در ایران- یعنی جایی که نقد ادبی ریشه ندارد – کارِ دشواری‌ست. این است که خودم در اینجا خیز کوتاهی برمی‌دارم به مطرح کردن یکی دو برداشت که در شعرهای او نه تنها نظرم را جلب کرد که به من لذتِ خواندن داد:

در هر کاری (چه شعر، چه فیلم، چه داستان، چه نقاشی و چه هر کار خلاقه دیگری) اصل، نگرش و فضاست. اینکه نویسنده چه – چه‌ها- دیده و بعد چگونه آنچه را که دیده منتقل کرده است. اینجا فقط به دو نکته در شعرهای جعفرزادگان می‌پردازم که برایم جذابیت داشت. اول این که شعرهای او بسیار لطیف است اما این لطافت (و اصل اینجاست) بُعد جنسیتی ندارد. لطافت را در شعر، زنانه یا مادرانه تعبیر می‌کنند. به طور سنتی نقشِ اجتماعی زن در جامعه‌ی مردسالاری مانند جامعه‌‌ی ایران آمیخته با مفاهیمی مانند تحمل، تربیت، غم‌خواری و پرستاری از یک سو و تمنای شرمسارانه و گناه‌آلود تن از سوی دیگر بوده است. در جامعه‌ی مردسالار، زن یا مادر است یا روسپی. بازتاب این هویت جنسیتی (یا ردِ آن) بن‌مایه بسیاری از شعرهای لطیفِ “زنانه” است. لطافت شعرهای جعفرزادگان اما منِ خواننده را به حیطه‌‌های جنسیتی نمی‌برد. لطافت اینجا نه زنانه که انسانی‌ست:

“باید رفت

باید رفت

تا کمی ماندن را فهمید”

 

یا:

 

“هنوز کفش‌های کودکی

به دنبال پاهایم می‌گردند”

لطافت تا آنجا با کار و نگرش جعفرزادگان عجین است که من در خوانش اولِ کتاب‌هایش دچار خطای برداشت شدم و گمان بردم که فضای شعر او از خشونت خالی‌ست! در خوانش دوم اما دریافتم که علت اشتباهم همین وفور لطافت در گوشه و کنار شعرهایش بوده است. این یک. دوم اینکه در شعرِ جعفرزادگان فکر و ایده هست. شعرِ پسانیمایی- در وجه اعظم خودش- شعرِ “غنای فرم است در اختیار فقر حرف”. به قول دوستِ خوبم روزبهان: “در هیچ کجای تاریخ ادبیات ما، شکل و محتوا، اینچنین دور از هم و در تقابل با هم نبوده‌اند”. در کارهای جعفرزادگان اما حرف‌های اندیشه‌برانگیز و تفسیری‌پذیری وجود دارد و این در فضای شعری ایران امروز- که در مجموع فضای فرم زده (آن هم از نوع نازلش) و کم اندیشی‌ست- امری خجسته است. می‌نویسد:

“رسیدن/ عبور نمی‌خواهد/ هرچه راه برویم/ مدام/ دور می‌شویم.”

فرناز جعفرزادگان

یا:

 

“دید

دوید

رسید

ندید”

 

اینگونه نوشتن در فرهنگی که کم می‌اندیشد – چون نخبگانش کم می‌اندیشند – اهمیت دارد. شعرهای جعفرزادگان را از منظرهای دیگری نیز می‌توان خواند. اما این دو ویژگی که گفتم بر من فوری‌ترین و دلنشین‌ترین تاثیر را داشت.

برای او و شعرهایش جنگل‌های عمیق‌تر و افق‌های گسترده‌تری آرزو دارم.

نانام (حسیت مارتین فاضلی)

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights