هراسهای هستهای؛ از هیروشیما تا فوکوشیما
ترجمه: احسان عابدی
روز یازدهم ماه مارس، اولین سالگرد زمین لرزه و سونامی مرگباری بود که شمال شرق ژاپن را ویران کرد. در این حادثه حدود بیست هزار نفر کشته شدند در حالی که اجساد چهار هزار تن از آنان هیچگاه پیدا نشد. اما یکی از تبعات سونامی ژاپن، بحران در نیروگاه هستهای فوکوشیما بود که ترس از تکرار حادثه چرنوبیل را در میان مردم پدید آورده بود. اسپنسر ورت، فیزیکدان و مورخ، یک سال پس از این رخداد به ارزیابی نتایج آن پرداختهاست. این یادداشت در ستونDot Earth نشریه نیویورک تایمز چاپ شدهاست.
***
یک سال پس از فاجعه راکتور فوکوشیما اکنون میتوانیم اثرات آن بر سلامت ذهنی و جسمانی مردم را ارزیابی کنیم. و شاید تعجب کنید اگر بگویم که تاثیرات ذهنی این رخداد برای ما اهمیت بیشتری دارد.
همانطور که به تازگی یکی از بلاگرهای سبز به نام "ماتیو والد" شرح دادهاست، تاثیرات جسمانی این رویداد چنانچه انتظار میرفت، خیلی ناچیز بود، آنقدر که قابل اندازهگیری نبود.
بر اساس یکی از فرضیهها، افزایش تشعشعات باعث خواهد شد که میزان ابتلا به سرطان در میان صدها هزار شهروندی که در معرض آن قرار داشتند، بیشتر شود، اما این میزان آنقدر ناچیز است که در بین بیشمار سرطانهایی که آدمها در هر حال به آنها مبتلا میشوند، به چشم نمیآید.
فرضیه دیگری هم در این ارتباط وجود دارد با چنین مضمونی که این حد کم از تشعشعات اساسا به هیچوجه نمیتواند باعث بیماری سرطان بشود. دستکم این که دانشمندان چنین باوری دارند.
اما تاثیر روانی این رخداد واضح است. به طور خلاصه بگویم، از آنجا که مردم نمیتوانند به چشم خودشان مشاهده کنند میزان خیلی کم تشعشعات چه آسیبهایی را در پی داشتهاست، کسانی که در معرض آن بودهاند نسبت به وضعیت سلامت خود هیچ اطمینانی ندارند و در یک اضطراب دائم به سر میبرند. برای مثال، آنها دیگر نمیخواهند بچهدار شوند چرا که میترسند بچهشان ناقص به دنیا بیاید؛ مجبورند که از دیگران دوری کنند چون مردم میترسند که از آنها بیماری عجیب و غریبی بگیرند. به اینها اضافه کنید رنجی را که بابت ترک اجباری خانههایشان متحمل شدهاند. آنها کاملا مستعدند برای کنارهگیری از اجتماع، اضطراب، افسردگی، مشکلات روانتنی، رفتارهای نسنجیده و حتی خودکشی.
فاجعه هستهای چرنوبیل در اوکراین سال ۱۹۸۶ – که هنوز وحشتناکترین حادثه هستهای است – نیز چنین تبعاتی داشت. تحقیق جامعی که سال ۲۰۰۵ دراینباره انجام شد، نشان میدهد آن تاثیری که چرنوبیل بر سلامت ذهنی آدمها گذاشت، چه ابعاد عجیبی داشت به طوری که هیچ تصادفی تا به امروز نتوانسته به این شکل بر سلامت یک جامعه تاثیر بگذارد.
البته چنین خطر روانی سترگی منجر به سرطان و بیماریهای کشندهای از این دست نمیشود، اما تبعات دیگری دارد. در نظر داشته باشید که هر چیزی نمیتواند باعث به وجود آمدن ترس و دلهره در آدمها بشود. مثلا مردم هیچ وقت از تشعشعات ناشی از سوختن زغال نمیترسند، اگرچه پژوهشهای یک آکادمی ملی تحقیقاتی نشان میدهد که همین مسئله باعث مرگ سالانه ده هزار آمریکایی میشود. این تنها تشعشعات هستهای است که چنین ترس روانی وحشتناکی را در مردم به وجود میآورد چرا که رویدادهای تاریخی را در ذهنشان تداعی میکند.
این ارتباط معانی میان تشعشعات هستهای و خطرهای عجیب بیشمار، نتیجه روایات علمی تخیلی در دهه ۱۹۳۰ است. یک نمونه آنها فیلم "اشعه نامرئی" (The Invisible Ray) است که در آن بوریس کارلف (Boris Karloff) نقش یک دانشمند دیوانه آلوده به رادیواکتیو را بازی میکند.
پس از بمباران هیروشیما و ناگازاکی، این تصورات به یک ژانر کامل سینمایی تبدیل شد که در آن حشرات غولپیکر و دیگر موجودات ترسناک نمایش داده میشدند. مخاطبانی که از این هیولاها میترسیدند، تصور میکردند که آنها در نتیجه تشعشعات به هیولا تبدیل شدهاند.
البته به طور حتم مردم میدانستند که انرژی هستهای وجوه مثبتی هم دارد. همان دورهها، در دهه ۱۹۵۰ روش درمان با اشعه، زندگی میلیونها نفر را نجات میداد. اما همه این تصورات مثبت نسبت به انرژی اتمی به خاطر دهشت جنگ سرد از بین رفت. اعتراضاتی که علیه آزمایشهای نظامی میشد به این خاطر بود که بسیاری معتقد بودند دولتها با این آزمایشها در اقصی نقاط جهان مواد رادیواکتیو پخش میکنند. بحثها پیرامون پناهگاههای اتمی(۱) به اینجا رسید که طرحی از یک گیاه پژمرده به خاطر غبار رادیواکتیو به نماد این پناهگاهها تبدیل شد. در مدت زمانی کوتاه، ترس از جنگ هستهای این باور را در مردم به وجود آورده بود که اشعهها به تدریج همه چیز را آلوده میکنند و منجر به یک کشتار بیمانند در مقیاس جهانی میشوند.
چنین وحشت آشکاری با پایان جنگ سرد رفته رفته کاهش یافت، اما این تفکر همچنان باقی ماند که تشعشعات هستهای آلایندههای وحشتناکی هستند. در کارتون تلویزیونی "سیمپسونها" (The Simpsons) تصویر ماهی سه چشمی به نمایش درآمد که در فاضلابهای منتهی به تاسیسات هستهای زندگی میکرد و این تصویر در ذهن مردم حک شد. تصویر دیگر مربوط به یک بازی کامپیوتری پرطرفدار و آخرالزمانی به نام Fallout (گرد و غبار اتمی) بود که در آن موجود جهشیافته وحشتناکی به کشتار این و آن دست میزد. واقعگرایانهترین تصویر، تصویر تروریستهایی بود که برای انفجار یک بمب آلوده برنامهریزی میکردند. این بمب یک بمب معمولی بود که مثلا به رادیواکتیو آلوده شده بود و در صورت انفجار، مواد رادیواکتیویته را به اطراف پخش میکرد. البته اگر کسی بخواهد با مادهای سرطانزا دست به ترور مردم بزند، بسیار راههای سادهتری وجود دارد تا آن که بخواهد به واسطه مواد هستهای دست به چنین اقدامی بزند. اما این تنها مواد هستهای است که وحشت واقعی را در مردم به وجود میآورد و باعث میشود آنها به صرافت پاکسازی جنون آمیز هر مکانی بیفتند که احتمال میدهند ذرهای ناچیز از رادیواکتیو در آنجا میتوان یافت. بنابراین، ترس هستهای خود را به شیوههای مختلف خود را نشان میدهد و باعث میشود همچنان به عنوان بزرگترین عامل وحشت در میان مردم مطرح باشد.
البته سخنم به این معنا نیست که به جای مواد هستهای باید از مواد شیمیایی معمولی بترسیم. معتقدم در حالی که آلودگی باعث کوتاه شدن برخی از زندگیها میشود، اما در مجموع، صنایع ما سود قابل ملاحظهای به مردم میرساند. پس بیایید به همه موارد به یک اندازه توجه نشان دهیم. درباره یک اتم از یک عنصر رادیواکتیو درست به مانند یک اتم جیوه یا یک مولکول دودِ سرطانزا برخورد کنیم، بااحتیاط و واقعگرایانه، نه به شکلی که انگار آن اتم چیزی ترسناک است.
پینوشت:
۱- پناهگاه اتمی (Fallout shelter) سازه یا اتاقی است که برای محافظت در برابر تشعشعات مضر ناشی از غبار رادیواکتیو، متعاقب انفجار هستهای از آن استفاده میکنند.