همه ما فدای تو (کلنا فداک)
هواپیمای گلف ایر از جده وارد فرودگاه منامه در بحرین میشود و ما ۱۸ ساعت ترازیت داریم. درو دیوار سالنهای فرودگاه منامه پر شده از عکسهای رنگی خاندان خلیفه که در زیر هر کدام از تصاویر که لبخند آرامی نیز بر لب دارند جملات احساسی مانند کلنا فداک، مجد الوطن و…! جا خوش کرده است. تمامی عکسهای خلیفه و خاندانش و جملات مدح کننده آنها انگاری تلاش میکنند که به تو القاء کنند که همه چیز همان طور که در این عکسها به نظر میرسد آرام است…! در آن طرف سالن عکس پادشاه عربستان، عبدالله و خلیفه بحرین در یک قاب دیده میشود و درزیر آن نوشته شده است «ما یکی هستیم». صدای افسران خانم بحرینی که مسافران را با صدای بلند و کمی با تشر به صفهای بازرسی پاسپورتها هدایت میکنند مرا به خود میآورد و نگاهم را از دیدن آن همه عکس معاف میکند. بعد از چندین روز سفر در عربستان سعودی، دیدن خانمهایی که در مکانهای عمومی کار میکنند تازگی دارد. اینجا مانند عربستان از حجاب اجباری خبری نیست. مقابل گیشه دریافت ویزای موقت بحرین میایستم و پانزده دینار بحرینی، خرج ویزای سه نفر را که به کیسه خلیفه واریز میکنم اجازه دخول به منامه را مییابیم. بوی نا و هوای خنک و نمناک شهر منامه، این جزیره ایستاده در دل خلیج فارس، مانند بوی آشنای آبهای شمال و جنوب ایران مشاممان را پر میکند. ماشین کرایهای را روشن میکنم و راهی شهر منامه میشویم. شهر زیباسازی شده است و از رانندگی هردمبیلی شهرهای مکه، مدینه و جده خبری نیست …! خیابانها خط کشی و عابر پیاده هم ظاهرا در نگاه طراحان شهری در نظر گرفته شدهاند. مانند خیلی از کشورهای خاورمیانه ازنظام پادشاهی گرفته تا حکومت اسلامی و جمهوریهای نیم بند، تصاویر خلیفه و ولیعهد در سطح شهر نیز به چشم میخورد. با دیدن ماشینهای ایست و بازرسی در بیشترخیابانهای اصلی شهر، ذهنم بی اختیار به سال گذشته که آتش و دود بحرین را فرا گفته بود بر میگردد. به موانع که میرسم سرعت را کم میکنم، سری تکان میدهم و اجازه عبور میگیرم. بی اختیار فرمان ماشین را به هر خیابانی میچرخانم تا از کم و کیف این شهر سر در بیاورم. حس متفاوتی در مقایسه با عربستان سعودی دارم انگار اینجا آدمهای آشنایی دارد. حالا روی پلی طویل که جزیره بحرین را به عربستان وصل کرده است در حال رانندگی هستم و باز یادم میآید از صف طویل تانکهای عربستانی که با ورودشان از این پل به بحرین و با سرکوب مردم، آتش قیام مردم بحرین به ظاهر به کنج خانههایشان کوچ کرد. در راه بازگشت از این راه به یک محله قدیمی در منامه میرسیم، چیزی شبیه خیابانهای قدیمی اطراف حرم در مشهد. ناگهان بوی نان آشنایی مرا وادار به ترمز میکند. پس از حدود ۵ سال دوری از این تجربه، در صف نان میایستم و لحظهای بعد بوی نان لواش تمام ماشین را پر میکند. بی اختیار تکهای در دهان میگذارم و دوباره برای خرید نان بیشتر در صف میایستم. روی در و دیوار این محله قدیمی برعکس سالنهای فرودگاه منامه خبری از عکسهای رنگی خلیفه و ولیعهد نیست، اما پر از عکسهای سیاه و سفید جوانها و میانسالانی است که در پس زمینه عکسشان میدان مروارید دیده میشود. برخی از آنها انگشتان دستشان را به علامت پیروزی بالا گرفتهاند. کلمه عربی «قتل» به من میفهماند کهاینها قربانیانی هستند که دیگر در فضای آن کشور جزیرهای نفس نمیکشند. در چهره همان تعداد اندکی که در صف نان ایستادهاند خیره میشوم و وجود یک سوال بزرگ را احساس میکنم. ناگهان دود غلیظی بر پا میشود و چند کودک دبستانی به عربی چیزهای را فریاد میزنند و در حالی که به نظر میرسد در حال ترس و امید هستند به کوچه باریکی پناه میبرند. با احتیاط به سوی چهار راه حرکت میکنم. دو لاستیک بزرگ اتومبیل در آتش بزرگی میسوزند و دود آنها با ولع تمام رنگ آبی آسمان را میبلعد و تلاش میکند تا خود را به عکس خلیفه در آن طرف خیابان برساند تا نشان دهد که هنوز گرمای اعتراض مردم اندک شعله روشنی دارد که گاهی چیزی را به آتش میکشد…! دوباره به یاد جمله زیر عکسهای خلیفه میافتم یعنی «کلنا فداک» و با خود فکر میکنم آیا این گروه از کودکان نیز جزو آن گروه از فدائیان خلیفه به حساب میآیند یا نه …!
[وبلاگ چراغ دانایی]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
مثل همه اینایی که گفتین وحتی بیشترش تو کشور ما هست وروزانه اونها رو می بینمیم. پس جای تعجب نیست .
در ودیوار شهرامون ، رادیو وتلویزیون وروزنامه هامون دست کمی از اینایی که نوشتین ندارن
وخلی چیزای دیگه که همه خوب میدونیم چی هستن