هواپیماهای بدون سرنشین آقای اوباما
نوشته: تری مک درمات (سرباز سابق جنگ ویتنام) *
ترجمه: محسن صفاری
روزی که بیست سالم شد در ساختمانی سفید و روشن، در یک پایگاه گًل و گشاد نیروی هوایی آمریکا واقع در سایگون پایتخت ویتنام جنوبی، روی میزی شیشهای نشسته بودم. به یک واحد شناسایی اعزام شده بودم و وظیفهام انتخاب هدفهای بمباران در کامبوج بود. آنوقتها هم مثل حالا در کامبوج چیز چندانی که هدف سنتی بمباران به حساب آید وجود نداشت، از طرفی من هم به عنوان یک هدفیاب بیتجربه، حتی وقتی مست نبودام، واقعاً نمیفهمیدم چکار میکنم . اما مسائلی از این دست مانع از انجام کار نمیشد.
با توجه به در اختیار داشتن ابزار حمله – هواپیماهای ب ۵۲ کیلومترها بالای سطح زمین پرواز میکردند – و اشتیاق حمله، هیچ چیز نمیتوانست مانع از حملات هوایی شود. سری بودن حملات، در آن سر دنیا قرار داشتن و دور بودنش از واشنگتن، و نداشتن هیچ ریسکی برای جان آمریکاییها، انجام آن را خیلی آسان تر کرده بود. بمب ریختن از ارتفاع خیلی بالا روی مناطق کشاورزی با تعداد معدود اهداف نظامی حملهیی بیحساب و کتاب است. صدمات جنبی اغلب این حملات خیلی زیاد بود. عملیات، بنا به دستور وزیر خارجه وقت هنری کیسینجر، این گونه طراحی شده بود: ” کارزار گسترده بمباران کامبوج. علیه هر جنبنده و یا هر پرندهای.”
هر روز خدا بمب افکنهای ما، در حالی که به علت پرواز در ارتفاع خیلی زیاد قابل رویت نبودند، بر روی زمین و زمینیهای بیخبر، مرگ میباریدند .
دههها پس از آن روزگار، اگر چه هدفگیری ما بهتر شده است اما برخی از مشکلات اساسی در مورد بکار گیری تکنولوژی جنگی، از راهی دور، امن و راحت همچنان پا برجا است. به عبارت سادهتر: تکنولوژی آمریکایی – آن وقتها ب ۵۲ و حالا هواپیمای بدون سرنشین – ریختن آتش مقدس را بر سر دشمنانمان خیلی آسان میکند .
ما در عصری زندگی میکنیم که قدرت نظامی آمریکا میتواند تمامی نیروی دفاعی کشورهای دیگر را بدون هدر دادن یک قطره خون آمریکایی در هم شکند. به کار گیری هواپیماهای بدون سرنشین برای آمریکا کاری بسیار آسان است، زیرا با توجه به ریسک خیلی کم آن هیچ هزینه سیاسی (در صحنه داخلی) بر آن مترتب نیست. بوش و اوباما، با اطمینان خاطر از این که این کار نه تنها برای آنان هزینهای ندارد بلکه باعث تقویت اهداف سیاسیشان میشود، دهها فروند از این هوپیماها را برای حمله به هدف اعزام کردند.
مرحله بعدی در کامبوج متمرکز کردن در صد عظیمی از آتش توپخانه بر اهداف غیر مجاز بود. به ازای هر کاروان تدارکاتی که مورد حمله قرار میگرفت، یک روستا باید بهای سنگینی پس میداد. اکنون البته در شناسایی و از بین بردن اهداف مشخص کارمان بسیار بهتر از آن زمان است. دو هفته پیش، بنا به گزارشها، حمله بیش از یک دوجین هواپیمای بدون سرنشین منجر به کشته شدن ۲۷ جنگجوی القاعده در یمن شد، کشوری که به عنوان هدفی مطلوب جایگاهی همطراز پاکستان پیدا کرده است. اخیرا سیا برای گسترش هدفهای حمله در یمن، از ” اهداف شناسائی شده مشخص” به هر گونه رد فعالیت مشکوک، درخواست مجوز کرده و مجوز آن تصویب شده است. چنین اهدافی برای حمله شباهت وحشتناکی به اهدافی دارد که ما در کامبوج سعی میکردیم بزنیم .
اکنون حتی با وجود اینکه میتوانیم اهداف را واقعا ببینیم باز هم با هواپیماهای بدون سرنشین اهداف را اشتباه میزنیم – یک مراسم عروسی در جایی و اطراقگاه قبیلهای را در جای دیگر. گسترش اهداف به “رد فعالیت مشکوک” حتی بدون در نظر گرفتن امکان اشتباه در شناسایی، ایده مخوفی به نظر میرسد. اوباما با گسترش جنگ هواپیماهای بدون سرنشین اصالت سلحشوری و لذا شانس خود را برای انتخاب مجدد تقویت میکند، اما در همان حال مشکل اسلام رادیکال را غیر قابل مهارتر از همیشه خواهد کرد. تا کنون مدت ۲۵ سال است که کوشیدهایم با موشک، بمب و هواپیمای بدون سرنشین به القاعده حمله کنیم. وقت آن نیست که کمی مکث کنیم و از خود بپرسیم: آیا این کار بیهوده نیست؟ به همان اندازه که کارمان در کشتن آنان بهتر شده، مشگل نیز سخت جانتر شدهاست. القاعده ظرفیتهای محدودی دارد اما در اینکه ما توانسته باشیم تواناییهای آن را تقلیل دهیم یا صفوف آن را کاهش دهیم تردید جدی وجود دارد. البته ممکن است که آن را بالاخره کاملاً از بین ببریم. اما حتی اگر چنین امکان مسرت بخشی متحقق شود، از مساله اصلی غفلت کردهایم. القاعده اسلام ردیکال را اختراع نکرد؛ این تشکیلات تنها از اسلام رادیکال موجود بهره برد .
مشکل بزرگتر آن است که ما نمیتوانیم در جنگ علیه تروریسم موفق شویم. من تردید دارم که در چنین جنگی ما حتی جایی داشته باشیم .
اسلام ردیکال کیشی است در بدنه بزرگتر یک دین. نمیتوان آن را با بمب و گلوله شکست داد. این کیش میبایستی از مسجد و روستا مورد حمله قرار گرفته و ریشه کن شود، از داخل خود اسلام. نقش اصلی ما تقویت جسارت اکثریت مسلمانان در برخواستن علیه اسلام رادیکال است. در حال حاضر ما به چنین هدفی کمک نمیکنیم بلکه به آن لطمه میزنیم .
—————————————————————————————
* «تری مک درمات» و «جاش مایر» نویسندگان این کتاب هستند: شکار ک س م، در تعقیب و زدن خالد شیخ محمد، مغز متفکر واقعی ۱۱ سپتامبر. مقاله بالا برای روزنامه لوس آنجلس تایمز نوشته شده است .
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمههای زیادی از او در نشریات فارسی بهویژه شهروند بیسی و سایت شهرگان چاپ شدهاست.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شدهاست.
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدنهای باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کرهی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.