واسازی زبان و چالشهای جنسیت
در تئوری روانکاوی، فالوس به عنوان مظهر قدرت مردانه است و ارتباط مستقیمی با فقدان زنانگی دارد. تمرکز بر فالوس یا فالوسنتریسم یکی از عباراتی است که عمدتاً توسط تئوریسینهای فمینیست به کاررفته است. این اصطلاح بر امتیازات فراگیرندهی مردانگی در نظام مفهومی دلالت دارد. در طول سالهای گذشته به خصوص در نقدهای ادبی مانورهای فراوانی بر این تئوری به خصوص دربررسی و نقد متون نوشته شده توسط مردان صورت گرفته است. آن طور که آبیجیل رین میگوید در اکثر کارهای فروید و جونز، فالوس ارتباط مستقیمی با آلت مردانه دارد، اما بعدتر و در خوانش دوبارهی لکان از فروید این ارتباط مورد چالش قرار گرفت. در تئوری سازی روان انسان، لکان هویت و آگاهی را از طریق زبان معنا سازی میکند. در این معناسازی، فالوس به عنوان مدلول اصلی است که تنها قادر به تقلیل به آلت مردانه نیست. برای لکان فالوس به عنوان یک منبعی از قدرت است و اولین نشانهی از تقاوت که کمبودهای جنسیتی را متمایز میکند. گرچه که لکان اصطلاح فالوس را به صورت ظرفیتهای مختلفی در طول کارش به کار میبرد، اما نهایتاً فالوس نماد مکانیسمهای فرهنگی است که از طریق زبان میتوانند وارد زبان شوند و در همان جا باقی بمانند. علاوه بر این، این فالوس به عنوان مدلول و یا نشانه است که سیستم بازنمودها را ثابت نگاه میدارد و نشان دهنده طبقه بندیهای بین دو جنسیت زن و مرد است. (ابیجیل راین)
مطابق گفتهی لکان میان نشانههای فرهنگی، زبان و مردانگی ارتباط مستقیمی وجود دارد و زبان شکل گرفته شده حاوی همین مدلولها و نشانههاست. دربررسی اثار ادبی، این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که میتوان میزان این کنکاش را مرتبط با سیطرهی فرهنگ بر جنسیت دید. هر چه قدر نویسنده از این دیدگاه فالوس محور فاصله بگیرد، سیطرهی جنسیت بر زبان تقلیل بیشتری مییابد.
کتاب شعر اومدام یک مرد است سرودهی نیما نیا که به تازگی توسط نشر اچ اند اس مدیا در لندن منتشر شده است، دارای این چنین ویژگیهایی است. از ابتدای کتاب تصویر بر روی کتاب که به صورت مبهمی طراحی شده، تصویر برهنهی یک زن است که در واقع با تیتر کتاب یعنی او مدام یک مرد است در تضاد است. شکل گیری نمادهای مردانه – زنانه از همان جلد کتاب آغاز میشود. شاعر در این مجموعه با تمرکز بر موقعیتهای مردانه از جنسیت خود برای صدا دادن به وضعیت زنان استفاده کرده است. به این ترتیب زبان فالوس محور در این مجموعه نوعی پیچیدگی میان دو جنس را نشان میدهد و بیشتر از آنکه این زبان به جنسیت مرد بازگردد به مرز تفاوت میان دو اشاره میکند.
تو عادتی،
مثل من
که ماهیانهام را پس انداز میکنم
و دلم میخواهد
گاهی به تو مربوط نباشم!
لااقل
یک خط در میان سیاهت کنم.
رسم دنیا
مخالف موهای من شانه میشود
گاهی تاب میخورد روی شانهام
گاهی، روی خواب پیشانیام میریزد.
من عادت کردم هی پشت به پشت
انگشت بزنم توی ماهیانهام
تو، کف دست مرا امضا کنی
من،
برخلاف تمام رودخانهها
عاشقم (صفحهی ۶-۷)
در این شعر، شاعر از نگاه مردانهی خود، نمادهای زنانه را بازسازی کرده است. نهایتاً به محوریت مرد- زن میرسد. آن چیزی که در این شعر اهمیت دارد واسازی زبان به گونهای است که جنسیت تمرکزش را بر یک شکل خاص از دست میدهد. زبان فرم را از کلیشه خارج میکند و نوعی نماد گرایی جدیدی را بنا مینهد. زبان در این مجموعه واسازی شده است و هربار شکلهای متفاوتی را به خود میگیرد آشنا زدایی و رهایی از ساختار عادی از کارکدرهای زبان در این مجموعه است.
مرتکب تخت میشوم
و همین ماه نیمه کاره هم
تمام تنم را کبود میکند!
اما
همهی همبازیهای من
برای کور کردن چشم پنجره
به یک سنگ هم قانعاند
وبه من می گویند:
«دیگر شباهت بی حد تو نیستم
که وقتی از مسیری طولانی بیایی
در صدای کفشهایت بپیچم » (صفحهی ۱۱)
ژاکلین رز در مقدمهای برتئوری لکان از تئوری فالو سنتریسم دفاع میکند، که در واقع اشارهی لکان به فالوس نوعی فریبکاری است، این دلالت بر هیچ جنس خاصی نیست و در واقع دربردارندهی هر دواست. از آنجایی که فالوس برای بی ثباتی هر نوع هویتی است که سوژه آن را فرض میکند نمیتواند نشان دهندهی مزیت مردانه در سوژه باشد. رز بر این باور است که گرچه دیدگاه فالوس گرایی لکان در خصوص زنان میتواند مشکل ساز باشد، اما او بر این باور است که برای لکان مرد و زن هر دو فقط در زبان هستند و از آن جهت همهی حرفهایی که شروع میشوند مرز میان این دو هستند و هر کدام که از این مرز عبور کنند و ویژگیهای دیگری را نشان دهند نشان دهندهی آن چیزی هستند که از لحاظ آناتومیکی به آنها داده شده است. برای مثال اگربه صفات مردانه اشاره شود، منظور نوعی ویژگیهای طبیعی است. در نتیجه شکلی از زبان که شکل میگیردکه تنها محدود به مزیت مردانه در زبان نیست. در این مجموعه نیز استفادهی مکرر از مردانگی ارتباط خاصی با قدرت مردانه ندارد، بلکه با جابجایی سوژهها، شاعر این قدرت را به جنسیت زن بخشیده است برای مثال در شعر زیر:
باید برای اعصاب پدرم
بزرگ میشدم.
با صورتی پهن
و شانههایی که
به خطوط شکستهی خیابان بیاید.
پدر،
همیشه در سکانسهای تاریک اتاق میرسید!
وقتی که زیر پیراهنم، ماه کامل میشد
یا با یک دسته کلاغ
همدست میشدم
او مدام یک مرد است
با دستهای کلید
که حوصلهاش را در ماشین،
گوشهی حیاط پارک میکند.
تا من
که آخرین عضو یک جنین هستم
و حالا
به قرص کامل ماه معتادم!
هرشب
در ادامهی خوابهایت
پرت میشوم. (صفحهی ۲۶-۲۷)
در این شعر، شاعر با تمرکز بر ویژگیهای مردانه نوعی زبان را ارائه میدهد که به نقد یک جنسیت پرداخته است. برخلاف آن چیزی که مخاطب ممکن است از یک شاعر مرد انتظار داشته باشد، نگاه شاعر از قضا در نقد رفتارهای مردانه است. برای مثال تاکید شاعر بر واژهی او مدام یک مرد است در حالی صورت میگیرد که در سطر بعد شاعربه نقد این مردانگی میپردازد: با دستهای کلید / که حوصلهاش را در ماشین / گوشهی حیاط پارک میکند. در همین چند سطر تاکید شاعر بر مردانگی مطابق همانی است که ژاکلین رز در مقالهاش به آن پرداخته است. جنسیت و فالوس محوری این بار باسازی میشود و دیگر در خدمت قدرت مردانه نیستند، بلکه به نوعی در انتقاد و نقد از مردانگی است. این نگاه و در واقع صدا دادن به جنسیت زنانه از طریق واسازی کلیشهها در بیشتر شعرهای این کتاب تکرار میشود در شعر سی و هفت دوباره تمرکز شاعر بر این محوریت را میبینیم که بیشتر از آنکه مردانگی را به تصویر بکشد نوعی نقد از بنیادهای مردسالاری است.
مرا با چشمهایم تنها بگذار
مرا با ماهیچههایم،
با خودت
که قرار است
اندامهایمان در تمام شعر
حلال شود
تنهابگذار.
بگو قابله به یاد!
میخواهم پیش از آنکه مرد شوم،
زن باشم.
زنی که آبستن یک انفجار است
و تو را در ادامهی اندامش
اعتراف میکند (صفحهی ۵۴-۵۵)
وارونه کردن سازههای زبانی و به کار گیری آن به نفع جنسیت زن در بیشتر سطرها تکرارمی شود و همین ویژگی زبانی و چالشهای آن را در این کتاب چند برابر کرده است.
میخواهم پیش از آنکه به دنیا بیام،
زن باشم.
زنی که ادامهی اندامش را
به شوهرش یادگاری میدهد
ومی میرد.
بگذار با جنین مردهام تنها باشم
شاید،
روزی از همین روزها
لبهای مان بر دروازههای شهر تصویب شود.
و ما دیگر نگران هیچ در نیمه بازی نباشم. (صفحهی ۵۵-۵۶)
در پایان میتوان گفت جدا از ساختار زبانی و تکنیکهایی که شاعر در این مجموعه بهکاربرده است، نوع نگاه و تصویرسازی از جنسیت کاملاً متفاوت و دگرگونه عمل کرده است و همین از ویژگیهای این مجموعه است. این مسئله از آنجایی بهویژه اهمیت دارد که شاعر با زندگی در یک محیط مردسالار و تجربههایی که بهعنوان مرد از این فضا داشته است، با نمادسازی و به چالش کشیدن همان دریافتها، نوع دیگری از جنسیت را در زبان بناکرده است. تجربهی شاعر با دو فضای مرد- زن گرهخورده است و همین موجب شده است که شاعر در واسازی زبان در این مجموعه شعر برخلاف کلیشههای رایج عمل کند. شاعر از فضای تحمیلشده خارج میشود و بهنوعی به مبارزه با آن میپردازد که این خود از طریق قرار دادن زبان و نشانه سازی است. به نظر میرسد جدا از دستاوردهای موفق زبانی در این مجموعه، شاعر توانسته است از طریق شعر بهگونهای دیگر بهنقد جامعه بپردازد، نقدی که در هویت مردانه و زبان مختص گم میشود.
منابع:
Rine, Abigial. Phallus/ Phallocentrism
http://www.blackwellreference.com/subscriber/uid=/tocnode?id=g9781405183123_chunk_g978140518312339_ss1-2
Wallace, Elizabeth K. Encyclopedia of Feminist Literary Theory. London: Routledge, 2009.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia