پاسداشت عدالت یا حفظ حق انتقام؟
۱– ریحانه قصاص شد
ریحانه دختری بود که هنگام ارتکاب قتل کمتر از ۲۰ سال داشت. در هفتههای اخیر، وقتی حکم قصاص او پس از تحمل ۷ یا ۸ سال زندان قطعی شد، انسان دوستان جامعه ما کوشش فراوان کردند تا بازماندگان مقتول را از انتقام کشی منصرف کنند و آن دختر را که هنگام ارتکاب قتل در اوائل سنین جوانی بود از اعدام نجات دهند؛ اما شراره انتقام کشی نیرومندتر از این کوششها بود و چنان شعله کشید که آن دختر، عاقبت پس از کشمکشهای فراوان اعدام گردید.
۲– آیا ممکن بود ریحانه اعدام نشود؟
اگر در قانون مجازات کشور ما، مجازات قاتل، نه از حق بازماندگان برای انتقام کشیدن، بلکه از حق عمومی جامعه برای پاسداری از عدالت ناشی میشد و تعیین مجازات بر عهده دادگاه گذاشته شده بود این امکان وجود داشت که قاضی با در نظر گرفتن کم سنّ و سالی ریحانه در هنگام ارتکاب قتل، به علل مخففه مجازات استناد کند و به این ترتیب، ریحانه از اعدام نجات یابد و در عین حال عدالت اجراء گردد.
۳ –چرا جمهوری اسلامی ایران از قانون قصاص دست برنمیدارد؟
مستمسک فقیهان و قانونگزاران جمهوری اسلامی ایران این است که اولاً در قرآن مجید، مجازات قاتل، حق خصوصی بازماندگان مقتول شناخته شده است و ثانیاً ما در عصر حاضر ملکف هستیم این حق شناخته شده را ملاک قانون گزاری قرار دهیم.
۴ –استدلال فوق نادرست است
صاحب این قلم بارها گفته و نوشته است که بخش دوم استدلال فوق که تنها یک استنباط و افتاء است مبنای علمی صحیح و قابل دفاع ندارد. در دو مقاله کوتاه که چندی پیش تحت عنوان تنقیح محل نزاع با فقیهان در همین وبسایت منتشر کردهام، دلیل خود را در باب نادرستی آن استنباط و افتاء مشهور نشان دادهام. در این یادداشت کوتاه نیز همان دلیل را با بیان دیگر باز میگویم و بار دیگر از فقیهان و قانونگزاران جمهوری اسلامی ایران میخواهم بیاعتنایی به خون و جان انسانها را که متاسفانه چون یک بیماری مزمن در تفقه و قانونگزاری پارهای از آنان ریشه دوانده کنار بگذارند و چون طریق نشاندن پاسداری از عدالت به جای حفظ حق انتقام از نظر علمی گشوده است در مقام افتاء و قانونگزاری از آن طریق درآیند.
امکان تبدّل مفهوم متون در طول تاریخ زندگی اجتماعی یک اصل مهم در زبانشناسی و هرمنوتیک مدرن است. یکی از مصداقهای این اصل این است ممکن است که یک متن که زمانی برای مخاطبان آن، متنِ آمرانه و قانونی بوده است در عصری دیگر برای مخاطبانِ دیگر آن متن، نه یک متن آمرانه و قانونی بلکه یک متن تاریخی به شمار آید که فقط چگونگیهای تاریخی را نشان میدهد و نه بیش از آن را. اگر این وضع پیش آمده باشد و متن آمرانه به یک متن تاریخی مبدل شده باشد با هیچ حیله و تدبیری نمیتوان آن را دوباره یک متن آمرانه و قانونی به حساب آورد. چنانکه پیشتر نوشتهام در عصر حاضر ما ایرانیان در جامعهای جدید زندگی میکنیم و در آن چنان زندگی اجتماعیای به سر میبریم که به هیچ صورت، استمرار زندگی اجتماعی قبیلهای مومنان عصر پیامبر نیست. ما ایرانیان در عصر حاضر دو بار با تدوین قانون اساسی و رأی دادن به محتواهای آن و زندگی با آن وارد تاریخ جدیدی از زندگی اجتماعی شدهایم که با عنوان «دولت – ملت» تعریف میشود. اگر متون قصاص در زندگی اجتماعی قبیلهای مخاطبان پیامبر اسلام که در آن حفظ حق انتقام کشیدن، عدالت به شمار میآمد، متون آمرانه تلقی میشدند همان متون و امثال آنها، امروز برای ما که زندگی اجتماعی جدیدی داریم متون تاریخی گشتهاند. آنها فقط نشان میدهند که در عصر پیامبر مجازات قاتل را به حق به انتقام کشیدن یا بخشیدن بازماندگان مقتول واگذار کرده بودند. آنها به عنوان متنهایی برای ما، به بیش از این دلالت نمیکنند. آنها تبدلات مفهومی پیدا کردهاند و این تبدل معلول تاریخیت اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی ما انسانها است و از این تاریخیت گریزی نیست. اگر به دلالتهای عقلانی متون پای بند باشیم هیچ متنی نمیتواند در ساحتی فراتر از ساحت تاریخیت زندگی اجتماعی معنایی را بفهماند. اگر مطلب اینطور است (که به نظر صاحب این قلم همینطور است) تلقی فقیهان و قانونگزاران در عصر حاضر از آن متون به مثابه متن آمرانه و قانونی و حفظ قانون قصاص فاقد هرگونه مبنای علمی موجه است.
در عصر حاضر قانونگزاران ما موظفاند قانون مجازات کشور ایران را با توجه به تغییرات اجتماعی که به «دولت – ملت» شدن جامعه ما منتهی شده، بر مبنای پاسداری از عدالت که حق جامعه است تدوین کنند و نه بر مبنای حق انتقام کشیدن بازماندگان مقتول که مخصوص زندگیهای قبیلهای است. در این صورت قضاه ما خواهند توانست با استناد به چنان قانونی در تعیین مجازات فقط پاسداشت عدالت را مبنای قضاوت قرار دهند و بدینگونه در همه موارد حرمت خون و جان انسان را که آن نیز بخشی از مراعات عدالت است نصب العین خود سازند و در موارد لزوم از استناد به هر گونه علل مخففه سود جویند.
۵ –بزرگترین چالش زبانشناسی و هرمنوتیک مدرن با فقیهان
به نظر میرسد آنچه در بند اخیر آوردم (آگاه شدن ما از تبدلات مفهومی متون در روند زندگی اجتماعی جدیدمان) امروز بزرگترین چالش زبانشناختی و هرمنوتیکی است که فقیهان با آن مواجه هستند. پارهای از نویسندگان حوزه علمیه قم که در دو دههٔ اخیر در مقام نفی هرمنوتیک مدرن به دفاع از مسأله «حجیت ظواهر متون» پرداختهاند و در این باب مقالات و کتابهایی نوشتهاند به عمق این چالش توجه نکردهاند. آنها همهٔ ابعاد این چالش را در این صورتبندی ساده خلاصه کردهاند که آیا متون دینی معنای ثابت دارند که همیشه باید به دنبال فهم آن بود یا از این متون میتوان فهمهای متفاوت داشت؟ اما مساله به این سادگی نیست که آقایان تصویر کردهاند. مهمترین مسأله این است که تاریخیت زندگی اجتماعی ما ایرانیان و تبدلات آن که یک واقعیت غیر قابل انکار است در باب فهم و تفسیر متون دینی ما را با پرسشهای زبانشناختی و هرمنوتیکی جدید و دشوار مواجه کرده است. دفاع از مبانی گذشته چون حجیت ظواهر کلام قادر به گشودن مشکلات این رویارویی نیست. این رویارویی جز با پرداختن به بسیاری از مسائل که در علوم انسانی عصر حاضر با جدیت مطرح شدهاند و زبانشناسی و هرمنوتیک مدرن از مهمترین آنهاست ممکن نیست. برای تفسیر متون دینی در جهان حاضر بسنده کردن به مبناهای اتخاذ شده در مباحث الفاظ علم اصول شبیه سفر در اقیانوس با قایق بادی است!(۱)
__________
(۱) از باب نمونه نگاه کنید به کتاب «نظریه تفسیر متن» از احمد واعظی و «عوامل فهم متن» از حمید رضا حسینی. در این کتابها و مانند آنها از چالشهای بنیادین زبانشناسی و هرمنوتیک مدرن با مباحث علمای اصول غفلت شده و صورت بندیهای سادهای از آنها به عمل آمده است که بهیچوجه حق مطلب را ادا نمیکند.
[منبع: وب سایت نویسنده]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید