پیشنیاز خشکسالی و دروغ
در همین ابتدا، ذکر این نکته را لازم میدانم که این نوشتار بههیچوجه به هدف تبلیغ برای تئاتر «خشکسالی و دروغ» نوشتهنشده و نگارنده اصلاً متولیان اجرای این نمایش را در کانادا نمیشناسد البته چاپ این یادداشت در کمتر از چهل دو ساعت باقیمانده به اجرای نمایش مزبور در ونکوور، خود مؤید مدعای نگارنده است چراکه به قطع یقین بلیتهای نمایش تاکنون فروختهشده و دیگر احتیاج به تبلیغات از این طریق نیست. اصولاً نگارنده هیچگاه از فنها یا علاقهمندان پروپاقرص آثار محمد یعقوبی نبوده و جستجو و پیگیریام بیشتر بهسوی آثار محمد رحمانیان و حمید امجد بوده است تا محمد یعقوبی؛ اما نمیتوانم این واقعیت را پنهان کنم که همیشه از خواندن نمایشنامهها یا تماشای اجراهای صحنهای محمد یعقوبی لذت بردهام؛ این لذت چنان بود که حتی مرا کنجکاو و جذب خواندن نمایشنامه «شببهخیر مادر» مارشا نورمن کرد یعنی اولین نمایشی که یعقوبی بهطور رسمی اجرا کرده بود (پیش از زمستان ۶۶اش). این همان حس لذتی است که یقیناً پس از هر اجرایی برای تکتک تماشاچیان نمایشهای یعقوبی حاصل خواهد شد که به نظر نویسنده این سطور، ماحصل ارزشمندی برای هر اجراکنندهٔ تئاتر است.
اما آنچه مرا وادار به نگارش این یادداشت کرد یادآوری این نکته است که آنچه در هنگام اجرای هر اثری از آثار یعقوبی بر صحنه میبینیم، خودِ اوست که بر صحنه جاری است حتی اگر بهترین و مشهورترین بازیگران ایران هم آن را به اجرا درآورند و این همان نکته ایست که در معرفی و تبلیغات تئاتر «خشکسالی و دروغ» به آن پرداخته نشده یا کمتر توجه شده است (هرچند منکر، حظّ و لذت از نزدیک دیدن بازیگران معروف سینما و تلویزیون نیستم که برای همه مردم در هر نقطهای از دنیا، لذتبخش و شادیآفرین است). و این نه بر اساس حدس و گمان بلکه محصول نگرش و تجربه بهدستآمده از دیدن حداقل ده اثر نمایشی (از رقص کاغذ پارهها تا مرد بالشی) و خواندن بیش از پانزده نمایشنامه از اوست. به نظر نگارنده، اگر بسیاری از بازیگران توانا تئاتر ایران از پانتهآ بهرام، ریما رامین فر، آیدا کیخایی، امیر جعفری، بهروز بقایی تا علی سرابی، نوید محمدزاده و پیام دهکردی در نمایشهای محمد یعقوبی خوش درخشیدهاند این را میتوان بهواسطه اختلاط هنر بازیگر در اندیشه و هنر جاری یعقوبی در نمایشنامه دانست این دو چنان درهمتنیده میشوند که آنچه بر صحنه مقابل دیدگان تماشاچی نشان داده میشود تنها نامی که میتوان بدان نهاد، زیبایی صرف است و بس. در اینجا، این نقش نوشتهشده توسط نویسنده است که بازیگر را به اوج میرساند (که از اقبال نیک، کارگردان و نویسنده یکی شدهاند) که البته در نمایشنامه دیگری که در این سطح از زیبایی نباشد هنر بازیگر هم آنچنان بروزی نخواهد داشت. این را میتوان بخت بسیاری از بازیگران دانست که در نمایشی بازی میکنند که میتوانند والاترین جلوههای هنر خویش را نمایان سازند.
[image src=”http://shahrgon.com/fa/wp-content/uploads/2015/03/IMG_5433.jpg” width=”450″ lightbox=”yes” frame=”light” align=”center”]
آثار محمد یعقوبی، آیینه تمام نمای جامعه ایران است. او در آثارش به بازگویی و کنکاش در روابط اجتماعی نسل امروز ایران میپردازد. یعقوبی کهنهکار و کهنه نویس نیست و از همین مردمی مینویسد که هرروز در خیابان از کنارمان رد میشوند. او اصلاً از خود ما مینویسد؛ خودی که زیر نقاب لبخندهای دروغین و بهبه و چه چهها، پنهان کردهایم. خودی اگر آشکار شود بسیاری از منافع بدست آمدهمان به باد خواهد رفت اما دیدن این خود بر روی صحنه، لذتبخش است چراکه دوست داریم آنگونه باشیم ولی جامعه متولی صداقت اجازه بروز آن را نمیدهد. * از سوی دیگر، یعقوبی هنرمندی روشنفکر است. او عدالت جوی است و شاید این عدالتجویی ریشه در تحصیلات وی در علم حقوق داشته باشد. این عدالت در آثار او نیز نمود پیداکرده و پروتاگونیست و آنتاگونیست یا شخصیت خوب و بد در نمایشنامههایش وجود ندارند. همه شخصیتها امکان بروز صفات و خواستههای خود را دارند و شاید به همین دلیل آثار او انتها ندارند چه که زندگی را پایانی نیست؛ چه که زندگی را برنده و بازندهای نیست همه میکوشند تا بازندهٔ این بازی نباشند ولی برندهای هم این بازی ندارد. نکته اینجاست که این همسطح و معادل بودن شخصیتهای نمایشی، خود چالش نمایش میشود و آن را پیش میبرد. درگیری نمایشی (تعلیق) از همان صحنه آغازین، شروع میشود و حتی پس از پایان نمایش، با تماشاچی همراه است.
یعقوبی روشنفکر است ولی نه از نوع روشنفکران ادا داری که عاج نشینند و وصف حال پایینترین طبقات جامعه را میکنند. او از پرجمعیتترین و میانیترین طبقه جامعه ایران مینویسد. البته بازگویی (نه وارونگی) واقعی این طبقه در ایران همواره با خطرات و محرومیتهای بسیار همراه است فیلمهایی که هرساله از اکران جا میمانند و اجازه پخش ندارند نمونههایی از برخورد با چنین تفکراتی است. ولی در تئاتر برای گریز از این پدیده، هنرمندان سعی میکنند سخن خود را در مکان و زمانهای غیر معاصر یا طبقه اجتماعی دیگری بازگو کنند اما یعقوبی از روشنفکر جنس شاملو و بیضایی است از موضع خود عقبنشینی نمیکند حتی اگر با ممنوعیت و محرومیت همراه باشد، تحت تعقیب قرار گرفتن و بعد، حبس تعلیق به اتهام اجرای خصوصی نمایش «باغ وحش شیشهای» یا ممنوعیت از کار تئاتر که او را مجبور به مهاجرت چندساله در تورنتو کرد، ازجمله محرومیتهایی است که قلم یعقوبی برایش به ارمغان آورده است.
نمایش «خشکسالی و دروغ» هم از این قاعده مستثنی نیست. نگارنده این تئاتر را دومرتبه با تغییرات بعضی بازیگران دیده است (آخرین بار در جشنواره تئاتر آدانا ترکیه دیدم که بسیار موردتوجه تماشاچیان ترک قرار گرفت). باآنکه بهزعم نگارنده، نمایشنامههای «زمستان ۶۶» و «یک دقیقه سکوت» آثار ارزشمندتری نسبت به این اثر هستند (پنهان نمیکنم که یکی از آرزوهایم، اجرای نمایشنامه «یک دقیقه سکوت» است) ولی نمیتوان ارزشهای نهفته در خشکسالی و دروغ را نادیده گرفت. خشکسالی و دروغ هم مانند آثار دیگر محمد یعقوبی، کنکاشی است در روابط انسانی چهار فرد (دو زن و دو مرد)؛ که در این داستان، ایرانی هستند ولی میتوان به بسیاری از زندگیها در نقاط مختلف جهان، تعمیم داد و شاید به همین دلیل در بین خارج نشینان و خارجیها بسیار موردتوجه قرارگرفته است. نمایش درون یک مربع عشقی که بعضی اضلاعش پاک یا کمرنگ شدهاند، میگذرد. هرچند خشکسالی و دروغ، نمایش روابط انسانی در چاردیواری خانه است ولی درواقع، آیینه روابط پنهان و دروغین اجتماعی است که در آن زندگی میکنیم و به همین دلیل هم در بروشور نمایش آمده: اهورامزدا این سرزمین را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ دور بدارد.
تماشای نمایش خشکسالی و دروغ با بازی بازیگر توانای تئاتر ایران، علی سرابی و بازیگر توانمند سینمای ایران، باران کوثری، فرصت مغتنمی برای همه ایرانیان دور از وطن است تا آنچه در روابط انسانها در سرزمین مادریشان میگذرد، به عینه مشاهده کنند. روابطی که احتمالاً در داستان زندگی بسیاری از ما و ایشان هم نمایان است خشکسالی و دروغ را از زندگی برچینیم تا سبزی و راستیِ نشاط به زندگانی بازگردد.
*هشت نمایشنامهنویس ایرانی در بیانیهای در سال ۸۸ خطاب به همکاران خویش مینویسند: «کنشگری برای ما نمایشنامه نویسان هیچ نیست جز ثبت دقیق و صادقانه رخدادها، همچون شهادتی از این دوران برای آیندگان. پس همه دوستان نمایشنامهنویس خود را دعوت میکنیم در این امید رهاییبخش با ما همراه شوند و در نمایشنامههایشان راوی صادق روزگار خود باشند.» این هشت نمایشنامهنویس عبارت بودند از: نغمه ثمینی، محمد یعقوبی، حمید امجد، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر، محمد رضایی راد، علیرضا نادری و محمد امیر یاراحمدی.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
کیان ثابتی؛ روزنامه نگار، ادیتور و فعال در عرصه هنر تئاتر است.
ثابتی هنرجوی آموزشگاه بازیگری و کارگردانی سمندریان و همچنین هنرآموز دو کارگاه خصوصی فیلمنامهنویسی و شناخت فیلم استاد بهرام بیضایی بوده است. او با نمایشهای یخبندان و صعود مقاومت پذیر آرتور اویی به عنوان بازیگر بر صحنه تالار وحدت و سالن اصلی تئاتر شهر ظاهر شده ولی به دلیل ممنوعیت و تمایل به تئاتر تجربی، به اجرای نمایشهایی در محیطهای غیرتئاتری مانند منازل، انبارها و گالریها پرداخت. از جمله نمایشهایی که او به عنوان کارگردان یا بازیگر حضور داشته میتوان به؛ تک گویی از هارولد پینتر، استاد از اوژن یونسکو، هنر از یاسمینا رضا، مضرات دخانیات از آنتوان چخوف، آخرین نوار کراپ از ساموئل بکت، خرس از انتوان چخوف، ارتباط از ابراهیم مکی، اژدهاک از بهرام بیضایی و تعدادی از آثار قلمی خودش اشاره کرد.
کیان ثابتی، هم اکنون در حال تحصیل در رشته تئاتر، تحقیق و مطالعه در زمینهی شیوههای جدید اجرای تئاتر و رقص و اجرای پرفورمنس آرت است.