چالشی در بیبهرگی زنان از آوازخوانی
واقعیت این است که محرومیت زنان از آوازخوانی را بایستی با تدابیری به چالش کشاند و غیرعادی بودن آن را دایما” یاد آور شد و مانع از میان رفتن این هنر و ناامیدی زنان گردید. شکایت و اعلام انزجار از این قاعدۀ غیر انسانی کاری خوب ولی ناکافی است. نزدیک به چهل سال از اعمال این محرومیت میگذرد و یافتن راه حلی برای رفع آن لازم است. غلبه بر این محرومیت همگان را بخصوص هنرمندان مرد را متنفع خواهد کرد. تمرکز برای رسیدن به یک هدف مشترک در میان هنرمندان میتواند به آنان اعتبار دهد و توان و انگیزه لازم برای تامین اهداف بعدی را موجب شود.
[clear]
شهرگان: “ممنوعیت آوازخوانی زنان” در طی سالیان پس از انقلاب تبدیل به “عادتی ” شده است که اقشار مختلف جامعه بصورت ناخودآگاه آنرا همچون یک امری عادی پذیرفته اند. تبعیض جنسیتی که در ذات این محرومیت است مضر به حال جامعه در سطح کلان و در سطح خردتر جامعه موسیقیایی است و مانند هرگونه تبعیضی خشونت و جداییآفرین است. این اصل که آوازخواندن زنان ممنوع است بهصورت خودکار مردان آواز خوان را به شکل ناخواسته در موقعیتی برتر قرار میدهد و منجر به جدایی دو جنس همصنف و همراه میشود. جدایی و تفرقی که تشدید کننده مسایل و مصایب جامعه هنری بوده است و تاثیر آن از مقایسه موسیقی مان در سالهای قبل وبعد از انقلاب امکان پذیر است.
از سوی دیگر، زنان آوازخوان می بایست مکانی برای عرضه موسیقی خود داشته باشند. تعلیم و تربیت هنرجویان زن با شرایط فعلی همانند پذیرش دانشجویان در رشته ایست که پس از فارغ التحصیلی بازار کاری برایشان وجود ندارد. هرچند ، زنان عاشق به فراگیری ردیف های آوازی، از ابتدای مسیر می دانند که چه راهی را انتخاب کرده اند و چه پایانی در انتظارشان است اما اگر این عشق بی فرجام را فرجامی باشد، محصول بهتری حاصل خواهد شد. همانند تمامی فعالیت های بشری، نیروی محرکِ هنرو هنرمندان، اقتصاد و درآمد حاصله از فعالیت های هنریست. حذف زنان از بازار موسیقی کشور(ممانعت از ضبط و فروش آثار، عدم پخش در رادیو و تلویزیون، عدم مجوز برگزاری کنسرت و قطع ارتباط میان تولید کننده و مصرف کننده) آنان را از تامین هزینه های تولید و درآمدزایی برای به انجام رساندن آثار بعدی محروم می کند وعملن منجر به حذف و نادیده شدنشان می گردد.
نبود عرضه گاهی معتبر، برای ارایه کارهای زنان، دریچه های نقد را مسدود می کند. چنانچه حتی کارهای بسیار محدود آنان که با غلبه بر مشکلات توانست
ه است عرضه شود در دسترس مردم، هنرمندان و نقادان قرار نمی گیرند و در نتیجه خوانندۀ زن را از دریافت بازخورد کار خویش محروم می سازد. محرومیتی که بر سطح کیفی کارشان تاثیر منفی می گذارد.
چاره جویی برای غلبه براین محرومیت یک بحث کلی است که کلیه هنر جویان زن را مورد توجه قرار می دهد. در این میان بوده اند زنانی که شجاعانه و به راه های مختلف این محرومیت را به چالش کشیده اند اما حتی برای این دسته معدود، سختی ها را پایانی نیست. زیرا که حضورشان مقطعی و کوتاه مدت است . حضورموثر، بایستی دایمی؛ مستمر و با برنامه باشد . ممنوعیت فعالیت زنان، کنش بین هنرمندان زن و مخاطبین را برهم زده ومفاهیم بازار و بازاریابی و بالطبع تولیدات موسیقیایی بانوان را متاثر کرده است. از سوی دیگرهر چند که این حضوراندک ( در قیاس با تعداد هنرجویان زن) وپرهزینه، برای ” غیر عادی” نشان دادن آثار سوءِ این محرومیت به جامعه بسیار مفید و تاثیر گذار بوده، ولی به دلیل اینکه حرکات انفرادی محسوب می شود برد کوتاهی داشته و چاره ای را برای خیل زنان علاقمند تامین نمی کند.
نا امیدی از تغییر و نو کردن نگاه برنامه ریزان و مسوولان فرهنگی کشور نقش هنرمندان و موسیقی دانان کشور را برای یافتن چاره ای، بزرگتر و پررنگتر می کند. اساتید موسیقی ایرانی می توانند با تدابیری شور و عشق وبازار( محل عرضه) موسیقی زنان را رونق و آینده بهتری را در پیش روی آنان قرار دهند. رسیدن به راه حلی موثر با کمک گرفتن از نظرات و افکار جمعی حتمن امکان پذیر است و ضرورتی لازم و اجتناب ناپذیر برای حفظ و رشد موسیقی مان می باشد.
یکی از راهکارها می تواند بر پایی یک عرضه گاه مجازی ( یک وب سایت ) باشد که با همت یک یا تعدادی از بزرگان موسیقی راه اندازی شده است . اعتبار این بازار مجازی از اعتبار همین اساتید بدست خواهد آمد و مکانی است برای ارایه محصولات هنری تولید شده توسط زنان. این محصولات در سطوح مختلف می توانند مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند و برگزیدگان هر ساله به جامعه معرفی گردند. معرفی این منتخبین به جشنواره ها و فستیوال های خارج از کشور می تواند حرکت دیگری برای کار آفرینی زنان خواننده باشد. بانوان منتخب حتی می توانند به عنوان پاداش قطعه ای از آهنگ سازان دریافت کنند و با اجرا آن به موسیقی مان غنا و به کار هنری خود اعتبار بخشند. همچنین این تارنما می تواند رابط و مرجعی برای انتقال اخبار و کارهای هنری زنان به رسانه ها باشد. فعال شدن زنان و هدفمند شدنشان در تولید آثارهنری همگی ثمره و پاداشی است که از حضور در این عرضهگاه بدست می آید و آثار مرغوب ره به جشنواره ها خواهند برد و مورد توجه رسانه ها قرار خواهند گرفت.
واقعیت این است که محرومیت زنان از آوازخوانی را بایستی با تدابیری به چالش کشاند وغیرعادی بودن آن را دایما” یاد آور شد و مانع از میان رفتن این هنر و ناامیدی زنان گردید. شکایت و اعلام انزجار از این قاعدۀ غیر انسانی کاری خوب ولی ناکافی است . نزدیک به چهل سال از اعمال این محرومیت می گذرد ویافتن راه حلی برای رفع آن لازم است. غلبه بر این محرومیت همگان را بخصوص هنرمندان مرد را متنفع خواهد کرد. تمرکز برای رسیدن به یک هدف مشترک در میان هنرمندان می تواند به آنان اعتبار دهد و توان و انگیزه لازم برای تامین اهداف بعدی را موجب شود.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید