چالشهای نقد ادبی در ایران در گفتوگو با امیر احمدی آریان
به بهانهی انتشار کتاب « شعار نویسی بر دیوار کاغذی»
امیر احمدی آریان نویسنده و منتقد ادبی است که به تازگی در حوزهی نقد کتابی تحت عنوان «شعار نویسی بر دیوار کاغذی» توسط نشر چشمه از او منتشر شده است. آن طور که خودش در معرفی کتاب در صفحهی شخصی فیس بوکش نوشته است این کتاب عصاره ده پانزده سال نوشتن دربارهی ادبیات معاصر است: «کتاب فاصله زمانی ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ را هدف گرفته، به دلایلی که در متن آمده، هر چند که هنوز به گمانم در بسیاری از موارد در بر همان پاشنه میچرخد».
علی چنگیزی هم در یادداشتی این کتاب تازه را اینگونه معرفی میکند: «کتاب دو فصل دارد، زمانه و زمینهی ادبیات در دههی هشتاد و چخوفیسم ایرانی و ادبیات زندگی روزمره. نویسنده در این کتاب تلاشی را آغاز کرده است برای بررسی ادبیات دههی هشتاد، دورانی که به زعم نویسنده از سال هفتاد و شش، آغاز دوران اصلاحات، شروع میشود و تا سال هشتاد و هشت ادامه پیدا میکند. آریان در آغاز کتاب بیان میکند که چرا سال هفتاد و شش را به عنوان دوره آغاز این دوران انتخاب کرده است اما توضیح چندانی درباره اینکه چرا سال هشتاد و هشت را به عنوان پایان این دوران برگزیده است ارائه نمیدهد. چه به نظر من کم و بیش در ادبیات دهه نود بر همان پاشنه میگردد و میشود این سالها را هم جزوی از دورانی دانست که از سال هفتاد و شش آغاز شده است، کم و بیش با مختصری تغییر، چرا که در این سالهای اخیر اینترنت و فیسبوک نقش بارزتری در نویسندهتراشی ایفا کردهاند و کارگاههای داستاننویسی بیشتر و بیشتر نقش وضع حمل آنچه بر دل نویسندهٔ فاقد اعتماد به نفس را ایفا میکنند«. به نظر میرسد تلاش و دغدغهی نویسنده در این کتاب به نوعی تمرکز بر فضای ادبی تولیدشده در دهه هشتاد و نقد فضای ادبی این دوران است. آن چیزی که ادبیات مدرن ایران بیشتر از هر چیزی به آن احتیاج دارد.
گفتوگوی زیر در خصوص انتشار کتاب تازهی احمدی آریان و دیدگاههای او در حوزهی نقد ادبی است. امیر احمدی آریان تا به حال یازده کتاب منتشر کرده که از آن جملهاند؛ مجموعه داستان «تکههای جنایت» و رمان «چرخ دندهها»، و ترجمه رمانهایی از پی دی جیمز، پل استر، کارمک مککارتی، و ای آل داکترو. او در حال حاضر دانشجوی دکترای ادبیات تطبیقی در دانشگاه کویینزلند استرالیا است.
آقای احمدی در توضیح خبر انتشار این کتاب در فیس بوک خود نوشتهاید که کتاب به بررسی و نقد ادبیات در سالهای خاص میان هفتاد و شش و هشتاد وهشت باز میگردد، آیا انتخاب این بازده زمانی برای شما معنا و مفهوم خاصی دارد و چرا بر این دو زمان خاص برای بررسی ادبیات و نقد ادبی در کتاب اخیرتان تمرکز کردهاید؟
سیاست و ادبیات در ایران به طرز تفکیکناپذیری به هم گره خوردهاند. به گذشته هم که رجوع کنید، معمولاً حرف تاریخ ادبیات معاصر که پیش میآید نقاط عطف را معمولاً واقعهای سیاسی میگیرند: ادبیات بعد و قبل از مشروطه، ادبیات بعد از کودتای سی و دو، ادبیات بعد از انقلاب، الی آخر. مسلماً این تقسیمبندی چندان دقیق نیست و هیچ واقعهی سیاسیای کل صحنهی ادبیات را زیر و رو نمیکند، اما بیربط هم نیست. به هر حال از ادبیات قبل و بعد از مشروطه که میگوییم تفاوتها مشخص است، و تأثیر مشروطه بر تولید ادبی ایران غیر قابل انکار. در این کتاب هم به نوعی همین سنت تقسیمبندی را لحاظ کردهام، از دوم خرداد شروع کردهام که نقطه عطفی کلیدی در ادبیات بعد از انقلاب بود و شعر دههی هفتاد و ژورنالیسم ادبی را به ساحت تازهای پرتاب کرد و با سال ۸۸ تمام کردم، هر چند که هنوز درست نمیتوانم توضیح دهم این دومی چه تأثیری بر ادبیات ما گذاشته است. شاید ده دوازده سال بعد بشود گفت. اما واقعهای در این ابعاد و گستره بعید است اثری به جا نگذارد. این دوره همچنین سالهایی است که از نزدیک در فضای ادبی ایران کار کردم و نفس کشیدم، بسیاری از وقایعش را مستقیم تجربه کردم و راحتتر میتوانستم دربارهاش بنویسم.
در این کتاب چه زوایای خاصی از نقد ادبی در ایران مورد بررسی قرار گرفته است؟
موضوع کتاب نقد ادبی در ایران نیست. در واقع، جدا از انواع و اقسام ضعفها و نقایص که نتیجه کار من است و اجتنابناپذیر، این کتاب بیشک مشکلات دیگری هم دارد که نتیجه تولد و رشدش در فضای نقد ادبی ایران است. به بیان دیگر، این کتاب شاید کلکسیون مسائل و معضلات نقد ادبی در ایران هم میتواند باشد، نوعی دردنشان یا سیمپتوم این فضا که با خواندنش بشود گفت در این فضا چه میگذرد، چون محصول مستقیم فعالیت و درگیری نزدیک با حیات ادبی ایران در طول پانزده سال است. همان طور که در مقدمه آمده، این کتاب بیشتر ماهیت قطعهوار دارد و بازنویسی ایدههایی است که در دههی هشتاد در مطبوعات ایران به شکلهای مختلف مطرح کردم، و ادعای بررسی اوضاع نقد ادبی ایران را ندارد.
به نظر میرسد که تمرکز شما بر سالهای خاص در بررسی ادبیات داستانی به نوعی تداعی کنندهی نوعی از فراز و فرودها و چالشهای سیاسی در ایران است که به نوعی با ادبیات روزمره در ایران گره خورده است، فکر میکنید چه قدر نقد ادبی در ایران و به خصوص در سالهای بعد از انقلاب تحت تأثیر این چالشهای سیاسی قرار گرفته است؟
تولید ادبی ما، مثل تولید ادبی هر کشور دیگری، تحت تأثیر اوضاع سیاسی است. در ایران به خصوص این تأثیر شدیدتر است، به این دلیل روشن که سیاست، چه سیاست دولتی که به معنای قانونگذاری و وضع محدودیتهای فعالیت فرهنگی باشد و چه سیاست مردمی و از پایین، بر زندگی روزمره و کاری نویسنده را، مثل هر کس دیگر، مستقیم تأثیر میگذارد. نمونههایش در تاریخ معاصر ایران به سادگی قابل ردیابی است و در پاسخ سؤال اول آمد. به تبع آن نوشتن در باب ادبیات هم متأثر میشود و همین فراز و فرودها را طی میکند، و اگر تاریخ معاصر نوشتن در باب ادبیات را از تقی رفعت و نیما یوشیج و محمدتقی بهار بگیری و بیایی تا براهنی و بعد انقلاب تا امثال عنایت سمیعی و حسین پاینده، نقاط عطف نقدنویسی را به راحتی میشود حوالی تحولات جدی سیاسی نشانهگذاری کرد. در مورد ادبیات داستانی، در کتاب مفصل شرح دادهام که به نظرم این چرخش به سوی روزمرگینویسی از یک جهت محصول سانسور شدید در حوزهی مطبوعات است: بخش عظیمی از جامعه در این سالها نمیتوانست تصویر خود را در مطبوعات ببیند، هیچ گزارشی از حیات خود در مطبوعات ایران نمیدید، و به همین دلیل رابطهی روزنامهها و مجلات با زندگی مردم روز به روز کمرنگتر میشد. از آن سو، بعد دوم خرداد بسیاری از نویسندگان ما در مطبوعات قلم میزدند و نوشتن را آنجا شروع کردند، و چه بسا ناخودآگاه چنین فقدانی را حس کردند و در داستاننویسی به جبرانش پرداختند.
امروزه نقد ادبی در ادبیات مدرن ایران دچار چالش جدی است، شاید بتوان گفت کمبود فضاهای مناسب برای رشد و بسط تئوریهای ادبی در ایران در این میان مهمترین عامل باشد. شما وضعیت نقد ادبی را به خصوص با رشد سریع اینترنت و فضای مجازی در ایران چه طور میبینید؟ فکر میکنید که گسترش این فضاها به خصوص فضای مجازی میتواند راهگشای مناسبی برای بسط تئوریهای مربوط به نقد و بررسی ادبیات مدرن باشد؟
در مجموع خیلی به تأثیر فضای مجازی بر تولید ادبی در ایران خوشبین نیستم. به نظرم ظهور اینترنت فرصتی طلایی بود برای شکستن انحصار عدهای خاص بر فضای ادبی، ولی این فرصت تا حد زیادی بلااستفاده مانده و هرز رفته. به جای خلق فضاهای موازی تولید و کنش ادبی بخش حیرتآوری از فعالیت مجازی به یارکشی و دعوای شخصی هدر میرود و میزان تولید متن مخرب بیحاصل در این فضا، لااقل تا جایی که من رصد میکنم، به وضوح بر میزان فعالیت مولد آن میچربد. اینترنت نوعی انفجار تریبون و امکان انتشار را موجب شد که اتفاق بینظیری است. این که وابستگی آدمها به چند نام و نهاد مشخص که هم گرایشهای سیاسی فرهنگی خاص دارند و هم ملاحظات سانسور کم شده فرصت فوقالعادهای است، ولی شخصاً هنوز نتوانستهام جریانی در حد و اندازهی مثلاً روزنامهی شرق دورهی اول یا کارگاه براهنی یا مجله آدینه را در فضای مجازی ردیابی کنم. شاید از چشم من دور مانده و بعداً دیده شود. شاید هم هنوز زود است و باید صبر کرد تا فضای مجازی شکل و راه خودش را پیدا کند.
فکر میکنید چه قدر کتابهایی از این دست میتواند در گسترش تئوریهای نقد ادبی و نگاه جدی به ادبیات مؤثر باشد؟ تا چه حد منتقدان در ایران به گسترش این نگاه انتقادانه و اصولی در ادبیات مدرن ایران پرداختهاند؟ چه راهکارهایی برای اشاعهی بهتر نقد ادبی در ایران پیشنهاد میکنید؟
به نظرم نیاز به کتاب نوشتن دربارهی ادبیات حیاتی است. متن جدی و قابل تأمل در این سالها، چه در فضای مجازی و چه در مطبوعات، کم منتشر نشده است. اما حجم زیادی از ایدهها و نظراتی که افراد مختلف راجع به ادبیات نوشتهاند هدر رفته و نخوانده فراموش شده، یا به حلقههای بسیار کوچک محدود مانده است. برای همین فکر میکنم کسانی که دستی بر آتش دارند و در این سالها قلم زده و فکر کردهاند اگر همت کنند و عصارهی هر چند سال کار را در قالب کتاب منتشر کنند، میتواند منشأ اتفاقی مثبت باشد که چه خوشمان بیاید و چه نیاید، کتاب هنوز جدیترین و ماندگارترین شکل انتقال دانش است. بازنویسی ایدهها و مطالب منتشرشده در قالب کتاب چیز عجیبی نیست، تقریباً هر کتابی از فیلسوفان و نظریهپردازان خواندهایم محصول چنین فرایندی است، معمولاً ایدههاشان را در قالب مقاله و یادداشت منتشر میکنند یا سر کلاس درس میدهند و ورز میدهند و بعد به هیأت کتاب درمیآورند. به خصوص حالا که فضای اصلی نوشتن در باب ادبیات فضای مجازی، علی الخصوص فیس بوک است، نیاز به کتاب نوشتن جدیتر است. کتاب محصول فاصله و درنگ است و آن بیواسطگی فیسبوکی و شوق لایکشماری، که نوعی پالایش فکری کاذب و مخرب به همراه میآورد، به کتاب بسیار کمتر راه دارد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia