Advertisement

Select Page

چالش شرم، سنت و هویت زنانه در ادبیات امروز زنان ایران

چالش شرم، سنت و هویت زنانه در ادبیات امروز زنان ایران

در بررسی ادبیات زنان و تأثیر سانسور بر آن به خصوص در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نظریه‌های متفاوتی ارائه شده است. تأکید بیشتر منتقدان در این بررسی‌ها تأثیر سانسور بر آثار و نوشتار زنان بوده است که درنهایت منجر به خلق آثاری متفاوت  از مردان شده است. اما آنچه مسلم است شناخت و واکاوی آثار زنان تحت تأثیر سانسور تنها محدود به یک علت نیست، بلکه عوامل مختلفی دست به دست هم می‌دهند تا درنهایت بتوانند رابطهٔ میان تن زنانه و نوشتار را نشان دهند. سانسورهای شدید تنها محدود به یک اجتماع و یا یک زاویهٔ خاص نیست، بلکه فرهنگ هم در کنار قوانین زنان را به‌خودی‌خود به حذف تمایلات و خواست‌های زنانه‌شان در ادبیات مجبور می‌سازد. تابوی نوشتن از تن زنان و خواست‌ها و تمایلات زنان در قبال مردان در بسیاری از جوامع به خصوص کشورهای در حال پیشرفت وجود دارد، درعین‌حال به دلیل ارائهٔ شرم و حیا به‌عنوان معیار ارزشیابی زن در جامعه‌ای مانند ایران، حضور زنان حتی در ادبیات نیز تحت تأثیر این تعاریف قرارگرفته است.  یکی از تلاش‌های زنان نویسنده در سال‌های اخیر همین گذشتن از خط قرمزهای تحمیل‌شدهٔ جامعه و تلاش برای به تصویر کشیدن متفاوت زن در آثار است.

روح‌انگیز کراچی معتقد است که: اگرچه در فرهنگ مردسالارانه تصویری که از زن ترسیم شده واقعی نیست و قرن‌ها زن با روش پیشنهادی مرد زندگی کرد و حتی خود را از دریچه چشم مرد تصور کرد و شعر را هم به سلیقه مرد سرود، ولی با گذشت زمان دگرگونی‌هایی در وضعیت سیاسی ـ اجتماعی به وجود آمد که ناچار تأثیری غیرقابل‌انکار برزنان و نوشتار آن‌ها گذاشت. تغییر دیدگاه‌های مرد نیز این حرکت را سرعت بخشید. ادبیات انتقادی ـ اجتماعی اواخر دوره قاجار که بازتاب شرایط سیاسی ـ اجتماعی و یکی از عوامل پیش‌برنده هدف‌های مشروطه بود، در بستری مناسب آگاهی‌دهنده و برانگیزاننده طبقات مختلف اجتماعی علیه نظامی استبدادی شد که از درون پوسیده بود.

می‌توان گفت که بعد از انقلاب مشروطه، بااینکه زنان در آثار ادبی همانند دیگر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نقشی پررنگ داشتند اما درعین‌حال نگاه و تصویر از زن، همان زن دلخواه مردسالاری بود ه است. بااینکه منتقدان به بررسی این عدم حضور زن در ادبیات از گذشته تا کانون به‌درستی پرداخته‌اند، اما در بسیاری از نقدها به تأثیر فزاینده باورهای مردسالاری و حذف بدن زنان از آثار به دلیل سنت و شرم تکیه نشده است. بررسی آثار در پیش از انقلاب و بعد از انقلاب نشان می‌دهد که سنت و شرم دو عامل مؤثر در دور نگه‌داشتن زنان از بیان تن و احساسات و تمایلات زنان در ادبیات بوده است. مهسا صارمی در بررسی این معضل ادبیات زنان بر این باور است که: یکی از خط قرمزهای مشخص که در اکثر جوامع موجود است و همواره با سانسور در ادبیات مواجه می‌شود مربوط به بیان تمایلات و نیازهای جنسی زنان و نوشته‌های تنانه که از آن‌ها به‌عنوان زبان بدن زنانه یاد می‌شود، بوده است. هرگاه که سخن از تن و تنانگی و خواسته‌های زنانه می‌شد، عده‌ای آن را تنها به لذت‌های جنسی زن تقلیل می‌دادند و به‌این‌ترتیب آن را مستحق تیغ تیز سانسور می‌خوانند. چراکه جامعهٔ مردسالار بیان زنانگی را مقابل ارزش‌های مردانه و خلاف معیارهای موجود در فضای فرهنگی و هنری جامعه‌ای می‌داند که همواره با سانسور مواجه بوده است.

شاید به همین دلیل است که در ادبیات امروز زنان در ایران به خصوص آن‌هایی که در داخل ایران منتشر می‌شوند این رویکرد را می‌بینیم، نتوانستن در بیان واقعی احساسات و عواطف زنانه، خواست‌ها و تمایلات تن زنان. گرچه که به نسبت سال‌های گذشته و به خصوص سال‌های ابتدایی حضور زنان در ادبیات، صحبت از عواطف و احساسات زنان در ادبیات رشد زیادی داشته است، اما نگاهی گذرا به ادبیات معاصر زنان در ایران به خصوص آن‌هایی که مجوز می‌گیرند نشان‌دهنده تحمیل شرم بر تن زنان و درنتیجه تغییر رویکرد ساختار در اکثر داستان‌هاست.

شرم حاکم بر رفتار زنان که نه‌تنها از سوی بنیادهای مذهبی و قوانین حکومتی بیان می‌شود، نوعی پرهیز از نزدیک شدن به امیال و خواست‌های زنان را در نوشتار نشان می‌دهد، اما این شرم به‌خودی‌خود بر ساختار روایت زنان تأثیر می‌گذارد گاهی اتفاق افتاده است که شرم به‌صورت سیستماتیک نویسندهٔ زن را از بیان واقعی احساساتش محروم می‌کند. شرم به‌عنوان عاملی قوی و بازدارنده در ادبیات موجب شده است که بسیاری از زنان نویسنده درعین‌حال تکنیک‌های متفاوتی را برای دور زدن سانسور و بیان شرم در آثارشان پیدا کنند، گرچه که درنهایت این تکنیک‌ها با رشد فزایندهٔ سانسور بازهم موجبات دردسر برای نویسندهٔ زن را فراهم کرده است. هر نویسندهٔ زن در ایران برای نوشتن و بیان ساختار روایت خاصی را باید انتخاب کند این ساختار لزوماً برای خوانده شدن توسط مخاطب و گرفتن مجوز باید از معیارهای خاصی پیروی کند و مهم‌ترین معیار آن شرم داشتن، پرهیز از پردازش به تابوهای مربوط به زنان و درنهایت پنهان کرد ن تن و خواست‌های آن است. بااینکه بنا بر نظر بسیاری از منتقدان ازجمله دکتر فرزانه میلانی، سانسورهای حاکم  از یک‌سو توانسته است به رشد فضای ادبی کمک کند، اما درهرحال همین سانسور به‌عنوان عاملی بازدارنده برای بازنمایی زنانگی و خواست‌های تن زنانه است. از سوی دیگر تحلیل و ارائهٔ زن به‌عنوان سمبل کلیشه‌ای خانه و خانواده که نجابت را در مرکز مهم‌ترین اخلاقیات زن قرار می‌دهد نیز عامل بازدارندهٔ دیگر برای توجه زنان به خواست‌های تن خود است. مهسا صارمی در این خصوص می‌نویسد: در ادبیات مدرن ظاهراً زنان از شرم و حیای موجود در سال‌های گذشته رهاشده‌اند، اما زن نویسندهٔ امروز همچنان نمی‌تواند وجود زنانهٔ خود را در نوشته‌هایش به‌طور شفاف بازتاب دهد و به‌صراحت به زنانگی و تن خویش بپردازد. از خواسته‌های سرکوب‌شدهٔ خویش در جامعه و در روابط موجود در آن نمی‌نویسد و زنانگی خود را در نوشته‌هایش سانسور می‌کند و گاه تن به عرصه مردانهٔ ادبیات می‌دهد.

اما درعین‌حال که بخشی از ادبیات زنان در ایران باید از زیر تیغ  سانسور بگذرد تا بتواند منتشر شود، درعین‌حال رشد فضای مجازی به بسیاری از زنان نویسنده این فرصت را داده است تا بتوانند با انتشار کتاب در خارج از فضای سانسور به بیان خواست‌های خود، تن و زنانگی بپردازند. تفاوت میان دو آثار ارائه شده در بسیاری از موارد ورود به خط قرمزهای تحمیل‌شده از سوی جامعه است. در بسیاری از این آثار، نویسندگان زن با پرهیز از شرم و شکستن تابوهای رایج علیه زنان به عصیان در برابر ساختار سنتی دست‌زده‌اند. در این دسته از آثار نیازهای زنان به‌صورت خاص بیان می‌شود، تن زن نه به‌عنوان ابژهٔ جنسی  و نه به‌عنوان بخشی از هویت جامعهٔ مردسالاری،  بلکه به‌عنوان نمادی واقعی از احساسات و عواطف زنانه به تصویر کشیده می‌شود. می‌توان گفت هر چه قدر ترسیم زنان از تن خود تابوهای مربوط به شرم را بیشتر بشکند، بیشتر می‌تواند از تعاریف سلطه گرایانهٔ  مردسالاری علیه زنان فاصله بگیرد. گرچه که غلبه بر شرم به معنای غلبه بر نگاه مرد محور به زن است، اما ممکن است این نگاه با  بازنمایی مورد دلخواه مرد از زن از طریق بیان عریان تن زنان اشتباه شود. غلبه بر شرم در ادبیات به معنای تقویت نگاه سکیستی مردان به زنان نیست، بلکه به معنای گذشتن از باورهای سنتی و کلیشه‌ای علیه زن در بازنمایی ساختار ادبی  است. این فرم از  نوشتار به زنان نویسنده این فرصت را می‌دهد که از فرم‌ها و کلیشه‌های رایج جنسی مردان از زنان فاصله بگیرند و برعکس تمایلات تن خود را به‌صورت بارزتر، صریح‌تر و متفاوت از نگاه مردانه مطرح کنند.

می‌توان گفت زنان نویسنده همان‌قدر که نیاز دارند به شرم موجود در ساختار ادبی و نوشتار زنان غلبه کنند، از سوی دیگر همواره در معرض این خطر قرار دارند که ادبیات و ساختار نوشتاری آنان به سکویی برای تقویت باورهای مردسالارانه تبدیل شود.

آن چه که مسلم است رابطهٔ میان شرم، قدرت نهادهای سنتی و مذهبی و همین‌طور باورهای جامعه در کنار سانسور بر ادبیات و ساختار نوشتاری زنان تأثیر گذاشته است و همواره نوشتن را برای زنان به چالش جدی میان نیروهای سنتی و قدرت و تن زنانه تبدیل کرده است. هر چه قدر که قدرت نوشتار در زنان بیشتر افزایش یابد، عبور از شرم و شکستن تابوهای رایج علیه زنان در نوشتار با چالش بیشتری مواجه می‌شود و به همان میزان گذشتن از این تابوها برای نویسندگان زن مشکل‌تر می‌شود. به‌هرحال آنچه مسلم است رشد ادبیات در ایران هرچند هنوز با چالش جدی شکستن تابوهای زنان و صحبت از آمال و آرزوهای زنان، جنسیت و تن مواجه است، اما درعین‌حال می‌تواند به شکستن بسیاری از تابوها ازجمله بیان احساسات و خواست‌های زنان از دیدگاه زنانه کمک کند. هر چه قدر نویسندگان زن چالش میان تن و شرم را جدی‌تر بگیرند، این غلبه چالش پذیر تر شده در عین حل بخش مهمی از تأثیر را بر ساختار زبان و نحوهٔ نوشتار ادبیات زنان خواهد گذاشت.

 

منابع:

http://www.iichs.org/index.asp?id=144&doc_cat=1

http://www.radiozamaneh.com/35668

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights