چهار مجرم اصلی در آخرین حمله اسرائیل به غزه
نوشته جاناتان کوک*
ترجمه محسن صفاری
* چه کسی را باید برای درگیریای که تعداد دو میلیون فلسطینی ساکن غزه را در خطر قرار داده مقصر دانست؟ اگر چه دستان حماس کاملاً پاک نیست، اما در این زمینه باید به سراغ کسانی رفت که جرمی بسیار بیشتر دارند.
* اسرائیل به شکلی فزاینده گلوگاه زندگی غزه را در هم فشرده، اقتصاد آن را از بین برده، متناوباً زیربناهای آن را در هم کوبیده، آزادی حرکت را از ساکنان آنجا سلب کردهاست.
* اسرائیل همانند عملیات «کست لید»، این بار نیز عملیات خود را در دوره آرامش بین انتخابات و پیش از مراسم سوگند ریاست جمهوری انجام داد.
* گیلاد شارون، پسر آریل شارون :
مردم غزه بیگناه نیستند، چون حماس را انتخاب کردهاند. جریان برق و سوخت در غزه باید متوقف شود. هیچ وسیلهی نقلیهای نباید آنجا تردد نکند. ارتش اسرائیل باید غزه را کاملاً اشغال کند و سراسر آنرا «با خاک یکسان نماید»
* بازدارندگی، در گفتمان اسرائیلی، به معنی موازنه ترس نیست، بلکه منظور این است که اسرائیلیها انحصاراً حق ترور دارند.
مصاحبهای کوتاه که چندی پیش از سی ان ان پخش شد و در آن با یک فلسطینی در غزه و یک اسرائیلی در محدوده تیررس راکتهای فلسطینیها گفتگو شده بود، با نسخههای رایج رسانهای تفاوت داشت. برای یکبار هم که شده این رسانه نقش خود را به عنوان ناظری «بیطرف»، تا به این ترتیب بتواند ذهن ما را نسبت به آنچه در عمل بین اسرائیل و فلسطینیها میگذارد مخدوش کند، رها کرده و ناخواسته پنجرهای به واقعیت گشود.
هدف معمول چنین «بی طرفی» در مناقشه اسرائیل- فلسطینیها دارای دو جنبه است: تا به بینندگان اطمینان دهد که دو طرف دعوا سهمی عادلانه در پوشش رسانهای دارند؛ و تا خشم بالقوه ناشی از کشتار غیر نظامیان فلسطینی را، با اختصاص وقت مساوی به رنجهای اسرائیلیها، خنثی کند.
اما هدف پنهانتر چنین پوششی در مورد غزه، به توجه به این پیش فرض رسانهها که بمباران غزه تنها عکسالعملی در برابر تروریسم حماس است، تغییر جهت خشم بیننده صرفاً به سوی حماس است. به این ترتیب حماس تلویحاً به عنوان تنها مسئول رنجهای فلسطینیها و اسرائیلیها شناخته میشود.
اما به نظر میرسد گزارش دراماتیک سی ان ان، بر خلاف این سیاست عمومی، یک گزارش نرمال ژورنالیستی است. این مصاحبه که از طریق اسکایپ ضبط شده است از گفتگو با محمد سلیمان در غزه شروع میشود. در اتاقی که به نظر جای تنگی میآید، جایی که میتوان فرض کرد پناهگاهی برای بمباران است، او میگوید از اینکه از اتاقش بیرون رود خیلی میترسد. در اثنای مصاحبه میتوانیم صدای انفجار بمبها را در فاصلهای نزدیک بشنویم. محمد گاه با حالتی عصبی به اطراف نگاه میکند. مصاحبه شونده دیگر، نسیم ناهون، یک مقام اسرائیلی در اشکلون، نیز میگوید خانواده او هم در وحشت به سر میبرند، و استدلال میکند که شرایط آنها با شرایط غزه تفاوتی ندارد. او اضافه میکند که تنها یک تفاوت هست: شرایط برای اسرائیلیها بدتر است زیرا آنها مجبور بودند به خاطر اطلاع از حمله فلسطینیها به هدفهای غیر نظامی در وحشت به سر ببرند، برخلاف موشکها و بمبهای دقیق اسرائیلیها که بر غزه فرو میریزند.
مصاحبه به محمد بازمی گردد، اما به محض آنکه شروع به صحبت میکند صدای بمب باران شدیدتر میشود. او به صحبت خود ادامه میدهد و میگوید شرایط بیرون او را به سکوت نخواهد کشاند. مصاحبه کننده، ایشا ساسی، که ظاهراً از صداهایی که میشنود مطمئن نیست صحبت او را قطع میکند تا در مورد صداها بپرسد. سپس هنگامی که محمد شروع به صحبت در مورد عدم پذیرش چنان مقایسهای میکند، در تناقض با آن مقایسه، انفجاری قوی او را از صندلیاش پرتاب کرده در ارتباط اینترنتی اختلال ایجاد میکند. تصویر به استودیو بر میگردد و ساسی به بینندگان اطمینان میدهد که محمد آسیب ندیده است.
اما، ظاهراً بمبها روشنتر از محمد یا نیسیم سخن گفتند
اگر محمد وقت بیشتری میداشت ممکن بود بتواند نکته مخاطب اسرائیلیاش را در مورد ترس بیشتر آنان به چالش بگیرد، و ممکن بود به تفاوت درخور اهمیت مخمصه فلسطینیها با مشکل اسرائیلیها بپردازد. دقت بالای هدف گیری اسرائیل به هیچ وجه نمیتواند موجب آرامش خاطر ساکنان غیر نظامی غزه شود. واقعیت این است که احتمال کشته یا زخمی شدن یک شهروند فلسطینی ساکن غزه با یکی از بمبهای خیلی دقیق اسرائیلی بسیار بیشتر است از کشته یا زخمی شدن یک شهروند اسرائیلی با راکتهای ابتدائی که از غزه شلیک میشوند.
در حمله اسرائیل به غزه در عملیات «کست لید» در زمستان ۲۰۰۹- ۲۰۰۸، سه شهروند اسرائیلی در اصابت راکتها و شش سرباز اسرائیلی در جنگ کشته شدند. در همان حال، بنا به گزارش گروه اسرائیلی بیتی سلم، نزدیک به ۱۴۰۰ فلسطینی در غزه کشته شدند که حدود ۱۰۰۰ نفر از این تلفات خارج از درگیریها بود. بسیاری، اگر نه همه، آن شهروندان غیر نظامی با بمبها و موشکهای به اصطلاح دقیق کشته شدند.
اگر اسرائیلیهایی مانند نیسیم باور دارند که آنان به علت راکتهای غیر دقیق فلسطینیها رنج بیشتری را متحمل میشوند شاید بهتر باشد در واشنگتن لابی کنند تا در توزیع اسلحه تعادل به خرج داده، مقداری سلاح دقیق و کمکهای نظامی هم به فلسطینیها بدهد.
یا بجای آن نزد حکومت خود لابی کنند تا به ایران و حزب الله اجازه دهد تجهیزاتی با تکنولوژی بالاتر از آنچه هم اکنون از راه تونلها میآید به فلسطینیها بدهند.
تفاوت دیگر آن است که اکثریت مردم در غزه، بر خلاف نیسیم و خانوادهاش، جای دیگری ندارند که فرار کنند. و دلیل ماندن و زندگی کردن آنان زیر باران بمب در یکی از متمرکزترین مناطق جمعیّتی جهان این است که اسرائیل – و به میزان کمتری مصر- مرزهای آنجا را بسته و غزه را به زندانی تبدیل کردهاند.
اسرائیل نمیگذارد اهالی غزه بندری از خود داشته باشند، حریم هوایی آنان را کنترل میکند، و مانع از تردد آنان به بخش دیگر سرزمین فلسطین، ساحل غربی، که به وسیلهی پیمان اسلو به رسمیت شناخته شده میشود. این گونه نیست که بنا به ادعای طرفداران اسرائیل حماس خود را در میان اهالی غیر نظامی غزه پنهان کرده است؛ بلکه اسرائیل فلسطینیها را مجبور کرده در باریکهای کوچک که آن را به منطقه جنگی تبدیل کرده است زندگی کنند.
لذا چه کسی را باید برای درگیریای که تعداد دو میلیون فلسطینی ساکن غزه را در خطر قرار داده مقصر دانست؟ اگر چه دستان حماس کاملاً پاک نیست، اما در این زمینه باید به سراغ کسانی رفت که جرمی بسیار بیشتر دارند.
[از سوی دیگر گیلاد شارون، پسر آریل شارون نخست وزیر سابق اسرائیل، روز (یکشنبه) در روزنامه جروزالم پست اسرائیل، مطلبی منتشر کرد که سر و صدای زیادی در شبکه های اجتماعی به دنبال داشت.
گیلاد شارون در این یادداشت میگوید وضعیت غزه باید یک «راه حل نهایی» داشته باشد. فقط یک شروع طوفانی کافی نیست، این عملیات باید یک پایان قاطعانه داشته باشد و حملات حماس باید هر طور که شده برای همیشه به پایان برسد. مردم غزه بیگناه نیستند، چون حماس را انتخاب کردهاند. جریان برق و سوخت در غزه باید متوقف شود. هیچ وسیلهی نقلیهای نباید آنجا تردد نکند. ارتش اسرائیل باید غزه را کاملاً اشغال کند و سراسر آنرا «با خاک یکسان نماید» چرا که فقط در این صورت مردم غزه و حماس آتش بس را خواهند پذیرفت. شارون مینویسد: «آمریکاییها به هیروشیما بسنده نکردند. ژاپنیها با آن سرعتی که باید تسلیم نمیشدند، برای همین آمریکاییها به ناگازاکی هم حمله اتمی کردند». راه حل دیگری برای حل این مسئله وجود ندارد و «ما باید هرچه سریعتر در این نبرد به پیروزی قاطعانه برسیم.» (مترجم)]
اولین مجرم : دولت اسرائیل
عامل محرک درگیری اسرائیل و حماس کمترین ارتباطی با راکت پرانی، خواه از طرف حماس، و خواه از سو دیگر جناحهای فلسطینی ندارد. این ستیز دههها پیش از راکت پرانی، و حتی پیش از شکل گیری حماس، سابقه دارد. این ستیز در سلب مالکیت فلسطینیها در سال ۱۹۴۸، و به زور بیرون راندن بسیاری از آنان از خانه و کاشانهشان، از جایی که اکنون اسرائیل نامیده میشود، به نوار غزه کنونی ریشه دارد. این بی عدالتی را باید به اشغالی افزود که اسرائیل طی سالها نه تنها پایان نداده، که با محاصره باریکه غزه به آن افزوده است.
اسرائیل به شکلی فزاینده گلوگاه زندگی غزه را در هم فشرده، اقتصاد آن را از بین برده، متناوباً زیربناهای آن را در هم کوبیده، آزادی حرکت را از ساکنان آنجا سلب کرده، و آنان را در شرایط رقّت باری قرار داده است. تنها کافی است به محدودیت آنان در استفاده از دریای خود اشاره کنیم. در اینجا صحبت از حق آنان برای استفاده از ساحل خود برای خارج شدن از و یا داخل شدن به سرزمین خود نیست، که تنها صحبت از حق استفاده از آبهای ساحلی خود برای امرار معاش است. برابر با مفاد موافقتنامه اسلو غزه حق ماهیگیری تا ۲۰ مایلی ساحل خود را دارد. اسرائیل تدریجاً این فاصله را به ۳ مایل کاهش داده، و حتی در این محدوده هم گاهی به قایقهای ماهیگیری اهالی غزه شلیک میکند.
دومین مجرم: بنیامین نتانیاهو و ایهود باراک
نخست وزیر و وزیر دفاع، فراتر از نقش وسیع اسرائیل در ادامه اشغال، دستی بالا در گسترش خشونتها دارند. به هنگام شروع هر جنگی، اولین اولویت اسرائیل و حامیانش مخدوش کردن ترتیب وقوع حوادث برای گل آلود کردن مسئولیت جنگ است. و البته رسانهها نیز با اشتیاق در این گمراه کردن همکاری کردهاند.
در حقیقت اسرائیل برای بدست آوردن بهانه حمله «انتقامجویانه» یک رویارویی را تدارک دید. همانگونه که ۴ سال پیش برای شروع عملیات «کست لید» به این کار دست یازید، سپس با حمله به غزه و کشتن ۶ عضو حماس آتش بس ۶ ماهه را نقض کرد.
این بار، در ۸ نوامبر، اسرائیل با حمله به غزه در پی فروکشی دو هفتهای در تنشها، به هدفی مشابه دست یافت. در این حمله یک بچه ۱۳ ساله که مشغول بازی فوتبال بود با گلوله اسرائیلیها کشته شد. در ۱۲ نوامبر گروههای رزمنده فلسطینی با آتش بسی موافقت کردند که دو روز به طول انجامید- تا آن که اسرائیل با ترور رهبر نظامی حماس، احمد جباری، این آتش بس را شکست. اما راکتهای پرتاب شده از غزه پس از آن به عنوان نقطه آغاز جنگ معرفی شد.
اینک ما به لطف فعال صلح طلب اسرائیلی، گرشون باسکین، میدانیم در دورهای که منجر به ترور جباری شد، مصر در حال تلاش برای ایجاد آتش بسی طولانی بین اسرائیل و حماس بوده و جباری نیز با آن موافقت کرده بود. باسکین که از نزدیک در گفتگوها شرکت داشت کانالی مورد اعتماد از نظر اسرائیلیها و حماس بود زیرا هم او بود که سال گذاشته جباری را به امضای موافقت نامهای قانع کرد که با مبادله زندانیان بین اسرائیل و حماس، منجر به آزادی سرباز اسرائیلی گیلاد شلیط شد. باسکین در یاد داشتی در روزنامه هاارتص نوشت ترور جباری: «احتمال دست یافتن به آتش بس و همچنین توانایی مصر را برای میانجیگری از بین برد».
این صلح طلب اسرائیلی قبلاً برای جلب توجه باراک به آتش بس به ملاقات او رفته بود اما به نظر میرسد باراک و نتانیاهو مقاصدی غیر از کاهش تنش با حماس در سر داشتهاند. به نظر میرسد انتخابات عمومی اسرائیل، در ماه ژانویه، مشغولیت فکری این دو بوده باشد. باسکین مینویسد درسی که در سالهای اخیر رهبران اسرائیل فرا گرفتهاند این است که جنگ باعث رای آوردن و برنده شدن جناح راست در انتخابات میشود. این امر بر هیچ کس همچون نتانیاهو روشن نیست. او قبلاً دو بار بر گرده جنگی که به وسیله مخالفین سیاسی «میانهروتر» او آغاز شده بود سوار شده و در انتخابات برنده و نخست وزیر شد.
به نظر میرسد اسرائیلیها رهبری را ترجیح میدهند که مشت آهنین خود را در دستکشی ابریشمین نپوشاند.
سومین مجرم: ارتش اسرائیل
ارتش اسرائیل به دو دکترین معتاد شده است، «اصل بازدارندگی» و «برتری کیفی نظامی». هر دوی این عناوین بیان پر زرق و برق این معنا هستند که، مانند سنگین وزنهای مافیا، بگوییم ارتش اسرائیل میخواهد مطمئن باشد خود به تنهایی توان در هم کوبیدن دشمناناش را دارد. بازدارندگی، در گفتمان اسرائیلی، به معنی موازنه ترس نیست، بلکه منظور این است که اسرائیلیها انحصاراً حق ترور دارند.
بنا بر این تجمع راکت در نزد حماس، هم چنان که انبار شدن آن در نزد حزب الله در شمال، تخطی از حس برتری در نزد ارتش اسرائیل است. اسرائیل خواهان آن است که دشمنان همسایهاش به هیچ وجه توانایی مقاومت در مقابل تحمیلات او را نداشته باشند. بی شک ارتش بسیار آماده حمایت از مهندسی انتخابات نتانیاهو و باراک بود در حالی که خود نیز فرصتی برای پاک سازی راکتهای حماس به دست آورد.
اما دلیل استراتژیک دیگری نیز برای اشتیاق ارتش به در هم شکستن دوباره حماس وجود دارد … به طور خلاصه میتوان گفت که فرماندهان اسرائیلی از این که حماس در مقابل این واقعیت که ارتش اسرائیل بخشهای بزرگی از غزه را به زمین بازی خود تبدیل کرده ساکت نمینشست، به خشم آمده بودند. اسرائیل، در داخل حصار پیرامون غزه، منطقهای که آن را «منطقه حائل» مینامد درست کرده بود. منطقهای به پهنای یک کیلومتر که فلسطینیان نمیتوانند به آن داخل شوند، اما ارتش اسرائیل میتواند آن را به عنوان دروازهای برای عملیات خود مورد استفاده قرار دهد. تفنگهای خود کار کنترل از راه دور هم میتوانند از برجهای دیده بانی هر فلسطینی را که مشکوک به نزدیک شدن باشد هدف قرار دهند.
سه حادثه، به فاصله کوتاهی پیش از ترور جباری، تصویر کننده کشمکش برای کنترل داخل غزه است.
در ۴ نوامبر ارتش اسرائیل یک جوان فلسطینی را در داخل غزه به خاطر آنچه طبق گزارش نزدیک شدن به حصار دور غزه بود به ضرب گلوله گوشت. فلسطینیها میگویند این جوان تعادل روانی نداشته و اگر اسرائیلیها ساعتها مانع از نزدیک شدن آمبولانس به او نمیشدند میتوانست زنده بماند.
در ۸ نوامبر، همانگونه که پیشتر گفته شد، ارتش اسرائیل برای حمله به مبارزان فلسطینی تهاجمی را به داخل غزه صورت داد که در نتیجه یک پسر بچه در حال بازی فوتبال کشته شد.
و در ۱۰ نوامبر، دو روز بعد، رزمندگان فلسطینی یک موشک ضّد تانک به یک جیپ اسرائیلی که در اطراف حصار پیرامون غزه گشت میزد شلیک کرده، ۴ سرباز اسرائیلی را زخمی کردند.
برابر با گزارش روزنامه اسرائیلی هاآرتص، به نظر میرسد حماس کوشش میکند نشان دهد همانگونه که اسرائیل حق دفاع در آن سو حصار را دارد، آنها نیز حق دفاع در سمت غزه را دارند.
البته پاسخ اسرائیل به این گونه گستاخیهای بومیان غزه اعمال یک تنبیه وحشیانه جمعی است تا نشان دهد ارباب کیست.
چهارمین مجرم: کاخ سفید
تقریباً نزدیک به غیر ممکن است بتوان تصور کرد اسرائیل تصمیم گیری در مورد سیاست خود برای از سر گیری ترور رهبران فلسطینی- و هر رهگذر- را لااقل بدون مشورت با کاخ سفید انجام داده باشد. همچنین آشکار است که اسرائیل از افزایش تنشها تا پایان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خود داری کرده، همانند عملیات «کست لید»، این بار نیز عملیات خود را در دوره آرامش بین انتخابات و پیش از مراسم سوگند ریاست جمهوری انجام داد.
این طراحی زمانی، به منظور اجتناب از خجالت دادن زیادی باراک اوباما صورت گرفت. با فرضی منصفانه میتوان تصور کرد اوباما نیز پیشاپیش عملیات اسرائیل را تأیید کرده است. قطعاً او از زمان آغاز عملیات از آن حمایت نامحدودی به عمل آورده است، برخلاف سناریوهای بسیار خوشبینانه برخی مفسران که گمان میکردند اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود از نتانیاهو انتقام خواهد گرفت.
همچنین باید به خاطر داشته باشیم که حمله اسرائیل به غزه، و کم شدن فشار داخلی به اسرائیل برای مذاکره با حماس، یا رسیدن به آتش بس با آن، عمدتاً به علت آن میسر شده است که اوباما مالیات دهندگان آمریکائی را مجبور کرد صدها میلیون دلار به هزینه ایجاد سیستم دفاعی در برابر راکتها، سپر آهنین، کمک کنند.
گنبد آهنین برای زدن راکتهای شلیک شده از غزه در هوا و جلوگیری از فرود آمدن آنان در مناطق ساختمانی ایجاد شده است. لذا آمریکا و اسرائیل توانستهاند بخششهای آمریکا را به عنوان کمکهای انسان دوستانه جلوه دهند. اما در عمل گنبد آهنین به میزان زیادی باعث چرخش محاسبات سود و زیان جنگ به سوی جنگ طلبی بیشتر اسرائیل شده، زیرا این گنبد به آنان احساس مصونیت بیشتری داده است.
گنبد آهنین، برخلاف ژست انسان دوستانه تأمین مالی آن، تنها به معنای تحمیل تلفات و مجروحان بیشتر به فلسطینیها در درگیری با اسرائیل، و نیز به معنای وقوع بیشتر این رویاروییهاست.
——————
* جاناتان کوک برنده جایزه ویژه مارتا گلهورن برای روزنامه نگاری است. آخرین کتابهای او عبارتند از: اسرائیل و برخورد تمدنها؛ عراق، ایران، و طرح تغییر نقشه خاور میانه و امحای فلسطین؛ تجربیات اسرائیل در ایجاد سرخوردگی انسانی.
منبع انگلیسی: سایت rabble.ca
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمههای زیادی از او در نشریات فارسی بهویژه شهروند بیسی و سایت شهرگان چاپ شدهاست.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شدهاست.
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدنهای باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کرهی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.