Advertisement

Select Page

کارگاه داستان نویسی نسیم خاکسار در ونکوور

کارگاه داستان نویسی نسیم خاکسار در ونکوور

مژگان قوامی

نسیم خاکسار در مدت اقامتش در ونکوور که حدود دو هفته به طول انجامید، از ۱۷ تا ۲۰ آوریل کارگاه داستان نویسی داشت که قبل از شروع کارگاه خود، به محل کلاس‌های دوست قدیمی‌اش محمد محمدعلی نویسنده‌ی سرشناس شهرمان رفت.

در واقع این حضور اولین شب این کلاسها بود که در محل خانهٔ هنر و ادبیات واقع در خیابان پمبرتون نورت ونکوور برگزار شد و نسیم خاکسار به عنوان مهمان افتخاری در کلاس حضور یافت.

در ابتدای جلسه محمد محمدعلی ضمن خوش آمد گویی به نسیم خاکسار و معرفی کسانی که از راه دور به خصوص سیاتل آمده بودند، سخنانی در مورد “مونولوگ” یا ” حدیث نفس” آغاز کرد که در رابطه با بحث مطرح شدهٔ جلسات پیش کلاسش بود. مشخصات این نوع زاویهٔ دید در داستان نویسی را توضیح داد که میتواند این نگاه دانای کل باشد که گاه با خودش، گاه با ما و گاه با شخص ثالثی در داستان صحبت میکند و راوی داستان می‌شود.

پس از این توضیحات، داستان “عروسک چینی” از زنده یاد هوشنگ گلشیری خوانده شد. آنگاه نسیم خاکسار با مقدمه‌ای از دعوت خود به این جمع و حضور دوستان تشکر کرد و از دیدار دوست قدیمی‌اش محمد محمد علی که سالیان سال آرزوی دیدارش را داشت گفت و نقطه نظراتش را در مورد داستان بیان نمود.

دوستان دیگر نیز نظراتشان را در مورد داستان عنوان کردند. یکی از کسانی که از سیاتل آمده بود داستان بسیار زیبایی از نوشته هایش را خواند که چند نفری روی آن بحث کرده و نظر دادند.

انتهای این جلسه با پذیرایی شیرینی و چای همراه بود و نسیم خاکسار یکی از کتابهایش را داد تا یکی یکی امضا کنیم و چند کلمه‌ای بنویسیم.

جلسات بعدی کارگاه از ساعت ۷ تا ۱۰ شب در محل کلیسای ” سنت اندرو” واقع در خیابان سنت جورجز حد فاصل خیابان‌های ۱۰ و ۱۱ برگزارشد.

در جلسهٔ چهارشنبه ۱۸ آوریل دو داستان کوتاه: اردوگاه سرخپوستان اثر ارنست همینگوی و “اولین”(Evelyn)  اثر جیمز جویس پخش شد تا روی آن صحبت شود. آنگاه آقای محمدعلی از نسیم خاکسار خواست تا کمی از خودش و کارهایش بگوید.

نسیم خاکسار ابتدا شمه‌ای پیرامون ادبیات هلند، شعرا و نویسندگان آن صحبت کرد و در مورد کتاب‌هایی از او که به هلندی ترجمه شده و چگونگی مطرح شدن نوشته‌هایش در محافل ادبی هلند توضیحاتی داد. از تدریسش در قسمت زبان‌های شرقی در یکی از دانشگاههای آنجا گفت.

پس از آن داستان “اردوگاه سرخپوستان” اثر همینگوی خوانده شد و دیگران نظراتشان را گفتند. خلاصهٔ داستان این بود که دکتری سفید پوست به همراه پسر کوچکش برای عمل سزارین زنی در قبیلهٔ سرخپوستان به آنجا میرود که شوهر زن در انتها همزمان با تولد نوزاد خودکشی میکند.

بهترین نظری که روی داستان داده شد این بود که در تاریخچهٔ سرخپوستان زنان به کرّات مورد تجاوز مردان سفید پوست قرار گرفته‌اند که در این داستان نیز احتمالأ مورد مشابهی مطرح شده و شوهر با تولد نوزادی با پوست روشن دست به خودکشی میزند.

در پایان کلاس، نسیم خاکسار از کسانی که داستانی داشتند و می‌خواستند که او آن را بخواند و پیرامونش نظر دهد، تقاضا که داستانها را به او تحویل بدهند.

جلسهٔ دوم روز پنجشنبه ۱۹ آوریل در همان کلیسای سنت اندرو برگزار شد. در این جلسه داستانهایی که نسیم خاکسار یادداشتهایی رویشان نوشته بود برگردانده شد و چند نفر فرصت پیدا کردند که نوشته‌هایشان را بلند برای دیگران بخوانند تا آنها نظر بدهند.

گفته شد نویسنده نباید نظری بدهد زیرا نویسنده نظرش را در نوشته داده و دیگر نمیتواند صحبت کند. فقط باید گوش دهد و هر چه را که به نظرش منطقی می آید در نوشته‌های بعدی لحاظ کند و هر چه هم که نمی‌پسندد به کار نگیرد.

جلسهٔ سوم و در واقع آخرین جلسهٔ این سلسله کلاس‌ها در روز ۲۰ آوریل در همان محل برگزار شد که حال و هوای خاصی داشت.

نسیم در ابتدای کلاس شاخه گل‌های لاله‌ای را که برای تک تک حاضرین آورده بود بین آنان پخش کرد.  او گفت که این سفرش را فراموش نخواهد کرد. دوستانی را دید که آرزوی چندین سالهٔ دیدارشان را داشت و دوستان خوب جدیدی نیز پیدا کرد.

با وجود سرماخوردگی شدیدی که از همان دومین روز کلاس گرفتارش شده بود و به رغم بر هم خوردن ساعت خواب و بیداری (که اینجا در بدو ورود و حتی روزهای پیاپی، گریبان هر مسافر راه دوری را میگیرد) هم‌پای کلاس جلو آمد و قصه‌ها و داستان‌های نویسندگان جوان و تازه کار را به دقت گوش داد و تصحیح کرد و نظر داد تا در یادهایشان برای همیشه خاطره‌ای بگذارد.

پس از آن آقای محمدعلی در ابتدا در مورد مطلب جلسهٔ گذشته (نویسنده بهتر است گوش کند تا حرف بزند)، صحبت کرد. سپس دوستانی که تا به حال داستان نخوانده بودند، نوشته هایشان را خواندند و دیگران روی آنها نظر دادند.

نسیم خاکسار دوشنبه، ۲۳ آوریل به مقصد هلند پرواز داشت.

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

۱ Comment

  1. مژگان ق.

    این یادداشت را “محمد محمدعلی” بالای گزارش من در فیس بوکشان قرار داده‌اند:

    در این جلسه من دو کتاب ” برهنه در باد ” و ” باورهای خیس یک مرده ” را دادم دوستان حاضر در جلسه امضاء کردند و به عنوان یاد بود به نسیم خاکسار هدیه کردم.

    ضمن تشکر از ایشان و با پوزش تصحیح میگردد.

    با مهر و احترام
    مژگان ق.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights