کتابمردمان!
اینترنت در ایران؛ روزن تازهای برای نفس کشیدن در حالوهوای آزادِ دنیای بیرون گشود.
آن سالها که سرعت اسمی اینترنت؛ کمتر از پنج کیلوبایت در ثانیه بود؛ باز شدن یک ایمیل نوآمده، که فقط متن داشته باشد ده بیست ثانیه طول میکشید! و اگر ارسال کننده از سر مردمآزاری یا نابلدی، عکسی را هم بجای پیوست کردن، مستقیم روی صفحۀ ایمیل گذاشته بود؛ فرصت داشتی بروی برای خودت یک چائی بریزی و بیائی!
دانلود یک ترانۀ صوتی فشرده شده ۱۵ دقیقه و یک فیلم سینمائی با کیفیت ویدئوسیدی (حجم سیدی ۶۵۰ تا۷۵۰ مگابایت) بیش از ۴۰ ساعت طول میکشید!
با توجه به محدودیت زمانی کارتهای برقراری ارتباط با اینترنت از طریق خطوط تلفن و قطع شدن گاه و بیگاه آن؛ عملاً بدون استفاده از نرمافزارهای مدیریت دانلود؛ بدست آوردن فایلهای حجیم غیرممکن بود.
راه دیگر، استفاده از سیدیهایی بود که قاچاقی از مرز و یا با بهرهگیری از همان اینترنت هندلیهلدادنی و تلاشِ ملّی تکتکِ مردمان گرد آمده بود! دستِ بچهها پر بود از همۀ چیزهایی که میشد در اینترنت یافت. فیلمهای سینمائی، آلبومهای موسیقی، تازهترین نسخۀ نرمافزارها، نسخههای جورواجور سیستمعامل ویندوز، انواع کتاب و مجلّه در قالب پیدیاف، همهجور متن مقالات و نوشتهها، بازیهای کامپیوتری و خلاصه از شیر مرغ تا جان آدمیزاد!
حتی برای طراحان و گرافیستها، سیدیهایی بود با هزاران عکس ماشین، خانه، سگ و گربه و سایر حیوانات. از مراکز شهرهای بزرگ گرفته تا بیابانهای بیآب و علف، از دار و درخت و منظره تا نمای کهکشانها از ته دریا! از تصاویر عتبات عالیات بگیر تا رازبقای آدمها!
آنزمان هم انواعی از سنگاندازی (فیلترینگ!) بر اینترنت اعمال میشد که مهمترین آن همچنان تنگ آوردن شیر سماوراست تا آنجا که موقع ریختن چائی، همزمان خُلق آدم را هم تنگ کند!
جالب بود که هر وقت اندک شلوغی در خیابان پیش میآمد و یا حساسیتی به هر دلیل در میان مردمان ایجاد میشد، یک کشتی نامرئی که فقط در اخبار دیده میشد؛ آماده بود تا لنگرش در ته دریا؛ به کابل اینترنت که میگفتند به آنسوی خلیجفارس میرود، گیر کند و مردمان را دلگیر.
اگر سن شما به آن سالها قد نمیدهد؛ آنهمه شور و شوق آگاهی از دنیای بیرون و حس زیبای کشفِ آن ناشناختههای بدیهی را از کف دادهاید.
بگیر بگیر بود و خرتوخر! از یک طرف هر از گاهی، تلویزیون خردوخاکشیر کردن دهها هزار سیدی و دیویدی زیر چرخ کامیون یا عبور غلتک راهسازی از روی آنها را نشان میداد و از طرف دیگر؛ دست خود دستگاه سانسور هم در دست خر بود!
بسیاری از نرمافزارهای هک شده؛ با ابزارهایی که پیشاپیش در آنها گنجانده شدهبود؛ عملاً کاربر را هم هک میکردند.
جای تعجب نبود که حتی روی سیدی فلان فرهنگنامه؛ از انتشارات فلان دانشگاه؛ نوشته بود: لطفاً قبل از شروع مراحل نصب؛ آنتیویروس خود را غیرفعال کنید!
از حقوق مؤلف هم خبری نبود. در بهار آزادی، جای شهدا خالی!
برای جبران سرعت کم ارسال و دریافت در اینترنت؛ یکی از کارهای اساسی که مردم آنسالها میکردند؛ کمحجم کردن هر فایل تا اندازهای که کیفیت آن خیلی پائین نباشد بود.
امروزه هم میشود صفحات وبگاهها را با فرمت پیدیاف ذخیره و ایمیل کرد تا به مراجعه به سایت فیلتر شده نیاز نباشد! عکس از صفحه (اسکرین شات)، فایلهای متنی با قابلیت ذخیره عکس، حتی تکست ساده با نوتپد و انواع فیلم و چیزهای دیگر را میتوان بدون نیاز به اینترنت به اشتراک گذاشت.
هزار کار دیگر هم هست؛ که اهلفن اینترنت و کامپیوتر پیشبینی و پیشنهاد میکنند و کاربران داخل کشور، با آزمایش و خطا در پی یافتن راهی برای نفس کشیدن در تقلای یافتن آنها هستند.
خلاصه؛ من بدو، آهو بدو!
استفاده از امکانات تکنولوژی جدید، مانند کارتهای حافظه و حتی بلوتوث کردن موبایل به موبایل فایلها در مترو (!) از ابزارهای تازه ایست که آن سالها غیرقابل تصور بود.
از غصّههای بزرگ؛ یکی این بود که اگر ناصرخسرو قبادیانی، دوباره گذری به این مُلک داشته باشد و سری به خیابان ناصرخسرو بزند؛ نخواهد فهمید مردمان از چه سخن میگویند! و اگر سر از چت یاهو درآوَرَد؛ مردد میماند که این نوشتهها به چه زبانی است که به خط فینگلیش نوشته شده است!
البته؛ ناصرخسرو قبل از آنکه به زبان ما کاربگیرد، حیران میماند که این چه بلائی بودست که ما ملّتِ خیرهسر؛ سرِ خود آوردهایم!
بتازگی طرح دیگری برای اعمال محدودیتهای زیاد و سانسور شدید در حد از کارانداختن اینترنت به میان آمدهاست.
مانند تمام موضوعات دیگر در این سالها؛ کلی حرف و حدیث و شایعات در اطراف آن هست و دقیقاً معلوم نیست چه خبر است. انگار برای گریز از اصابت گلولۀ مجازی دشمن مجازیتر، زیگزاگ میدوند! ولی آنچه مسلم است؛ اگر همین امروز بتوانند بنام صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و یا هر نام و بهانۀ دیگر؛ اینترنت را کلاً تعطیل کنند؛ درنگ نخواهند کرد.
آنگونه که میگویند و میشنویم؛ قرار است در سرعت اینترنت سایتهایی که میزبانی آنها در داخل کشور باشد، تغییری ایجاد نشود. با این ژست که به توسعۀ زیرساخت ارتباطی کشور لطمه وارد نشود. ولی برای ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی، شبکههای اجتماعی و خبری مربوط به سایتهایی که در خارج از کشور مستقر هستند مانند همیشه؛ شاخوشانه کشیدهاند.
میخواهند شرکتهای بزرگ و کوچک خارجی را مجبور به آوردن میزبانی سایت خود به ایران کنند. رانت تازهای برای برادران براه افتاده است!
“تکنولوژی سانسور” هم، هر روز کارت تازهای رو میکند. یکی از فراگیرترین آنها در چین واقعیت مجازی یافته است.
دیوار بزرگ چین در آغاز هزاره سوم که درآنیم نه از سنگ و خشت بلکه از نوع آتشین است!
شیوههای مدرن سانسور و خفه کردن هر نوع صدای مخالف و حتی ممتنع؛ در جریان بلعیده شدن، گسترش چتر خفقان، مصادرۀ کامل و به بند کشیدن هنگکنگ توسط چین اعمال شد.
درست است که هنگ کنگ جزئی از چین است ولی در زمان پایان یافتن دورۀ نودونه ساله اجارۀ این جزیره توسط بریتانیا در سال ۱۹۹۷؛ چین تعهدات الزامآوری در حفظ حقوق و آزادیهای مدنی مردم هنگ کنگ پذیرفته بود که عملاً در سال ۲۰۱۹ با نابود کردن تمامی دستآوردهای دموکراتیک این مردم؛ تعهدات خود را زیر پا گذاشت.
بیاعتنایی کامل نسبت به دادخواهی مردم هنگ کنگ و نادیده گرفتن اعتراضات آنان؛ عملاً یکی از مفتضحترین باختهای سیاسی آمریکا در زمان ترامپ را رقم زد.
البته این باخت؛ در رتبۀ پائینتر و بعد از واگذاری مجانی سوریه به روسیه و حاتمبخشی در دادن دسترسی مستقیم دریای مدیترانه به روسها بود که به انتقامجوئی ترامپ از اروپائیها نسبت داده شد!
در مقالۀ مستقلی به این مهم و همچنین باخت ترامپ کازینودار و هتلدار به رانندۀ اتوبوسِ اهل ونزوئلا، خواهم پرداخت.
از آنزمان، مردمان هنگکنگ راههای تازهای برای ارتباط با دنیای آزاد کشف کردهاند. بنابراین برای یادگیری این فنون باید دید آنها با سانسور چه میکنند.
خوشبختانه هنگ کنگیها انگلیسیشان خوب است و هیچ نیازی به فراگیری زبان چینی نیست!
از افغانستان طالبزده نیز خبر میرسد که مردمان و بخصوص اهل فضل و ادب احساس خطر میکنند.
بستن و یا پنهان کردن پروفایلهایشان در شبکههای اجتماعی مؤید این بیم ازآینده است. هارد کامپیوتر وهر وسیلهای که فایلهای دیجیتال در آن ذخیره شود و همینطور نوشتهها و کتابهایشان را دفن میکنند تا بدست طالب منهدم و سوزانده نشود!
تا قرنها از دل خاک افغانستان؛ غزل خواهد شکفت!
ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه (آثار باقی از قرون خالی!) در مورد حمله سردار امویان چنین مینویسد:
وقتی قتیبه ابن مسلم سردار عرب بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
کتابهای عصر ما؛ فایلهای دیجیتال هستند. قفسههای کتابمان؛ کارتهای حافظه و انواع لوحها وهرآنچه در عصر ما در اینترنت ذخیره و یافته میشود؛ کتابخانههایمان!
کتابخانههای عصر ما؛ حتی آنها که دور از دسترس و بر ابرها ذخیره گشتهاند؛ ازدستبرد سانسور در امان نیستند!
برای سوزاندن کتابخانههای این دوره؛ به آتش نیازی نیست؛ فشار یک دکمه برای پاک کردن خیلی چیزها کفایت میکند!
حتی نویسندهای را میشود ظرف چند دقیقه پاک کرد! انگار که هیچگاه نمیزیسته!
فیلم سینمائی “فارنهایت ۴۵۱” را همان سالهای آغازین اینترنت و پس از سالیان سال تأخیر از زمان ساخت آن در سال ۱۹۶۶، روی یکی از همان سیدیهای ارزانقیمت که اگر گرد نشسته بر آنها را فوت میکردی رویشان خط میافتاد؛ دیدم.
داستان فیلم را تعریف نمیکنم تا شما هم اگر حالا با توسل به وبگردی، به تماشای گمگشتۀ تازه بازیافته نشستهاید؛ کیفتان کوک باشد.
امّا در آخر فیلم؛ چندین سکانس بسیار زیبا دارد از گروهی از زنان و مردان که هنوز امید به زنده ماندن و زنده نگهداشتن دارند!
توصیه میکنم این فیلم را ببینید و پیشنهاد میکنم نامی ابدی؛ برای خود برگزینید!
The Book People of “Fahrenheit 451”
تماشای این فیلم برای نوجوانان؛ فقط در صورت حضور والدین، توصیه شدهاست.
در تهیۀ این مقاله از منابع زیر استفاده شده است:
https://hrf.org/the-great-firewall-of-china-xi-jinpings-internet-shutdown/
https://www.cfr.org/backgrounder/hong-kong-freedoms-democracy-protests-china-crackdown
https://freedomhouse.org/report/freedom-net/2021/global-drive-control-big-tech
https://www.dw.com/en/will-the-taliban-restrict-internet-access-in-afghanistan/a-59029364
https://www.ft.com/content/82fffcc8-3631-48dc-829d-44f237549a59
https://foreignpolicy.com/2018/07/23/the-syrian-war-is-over-and-america-lost/
https://www.imdb.com/title/tt0060390/
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید