کتابهای غیرمجازِ آن سالها هدیه نوروز این سالها شد
ارسلان فصیحی از آن دسته مترجمان ایرانیست که در عین پُر کاری، در ارائهی ترجمهی دقیق و با کیفیت، وسواس و حساسیتهای خاص خودش را دارد و اینگونه است که خواندن آثاری به پیچیدگیِ «زندگیِ نو» اورهان پاموک یا به زنانگیِ «ملت عشق» الیف شافاک با ترجمهی او، به خواننده احساس لذت عمیقی از متن میدهد. من فراموش نمیکنم که خواندن «زندگی نو» چگونه دیدگاههایم را در زندگی متحول کرد و چگونه از زمانِ خواندناش تا همین امروز با آن زندگی کردهام. این تاثیرِ شگرف را نه فقط به نویسندهی کتاب، که به ترجمهی درخشان ارسلان فصیحی مدیونم، تا جاییکه شعری را نیز در یکی از کتابهایم به «زندگی نو»، نویسنده و مترجماش تقدیم کردهام. سالها بود که قصد داشتم با ارسلان فصیحی گفتوگویی انجام دهم اما کتابهایی که ترجمه کرده بود مجوز انتشار دریافت نمیکرد و گفتوگو دربارهی آثاری که هنوز چاپ نشده بودند فایدهای نداشت. در سال اخیر، و به خصوص ماههای اخیر چندین کتاب به ترجمهی او اجازهی انتشار در ایران پیدا کردند که سالها غیرمجاز اعلام شده بودند. فصیحی در گفتوگویی که پیش رو دارید، ضمن اشاره به این موضوع، هدیههای نوروزیاش را به خوانندگان مژده میدهد: «انتشارات ققنوس نوروز ۹۴ ابتکار جالبی به خرج داد و اولین چاپ “ملت عشق” را بدون قیمت پشت جلد و با عنوان “هدیه نوروزی” منتشر کرد و به جای سررسید این رمان را هدیه داد. امسال هم سه مجموعه داستان عزیز نسین را که پس از سالها مجوز نشر گرفتهاند برای عید نوروز چاپ خواهد کرد. این سه مجموعه داستان را که خودم از میان کل داستانهای عزیز نسین برگزیدهام سالها پیش ترجمه کردم اما متاسفانه وزارت ارشاد در آن سالها – مثل “ملت عشق” – غیرمجاز اعلامشان کرد. انگار قسمت این بوده که کتابهای “غیرمجاز” آن سالها هدیه نوروز این سالها باشند.»
او نوامبر گذشته در سومین کنگرهی بینالمللی فرهنگ دنیای ترک در ازمیر ترکیه لوح مقالهی برتر را برای مقالهی «اتیمولوژی واژه قورقوت» دریافت کرد. به این بهانه و به مبارکیِ چاپ شدنِ ترجمههایش با او به گفتوگو نشستهایم.
در ماههای اخیر، در «کنگرهی فرهنگی جهان تُرک» در ترکیه سخنرانی داشتید و مورد تقدیر نیز قرار گرفتید. ممنون میشوم دربارهی این کنگره و تقدیرهایی که از شما صورت گرفت برایمان بگویید.
کنگرهای که در آن شرکت کردم “سومین کنگره بینالمللی فرهنگ دنیای ترک” بود که اواخر نوامبر ۲۰۱۵ در ازمیر ترکیه برگزار شد و برگزارکنندگانش دانشگاه اژه و فرهنگستان زبان ترکیه بودند. موضوع کنگره این بار “دده قورقوت و جهان ترک” بود و من نتیجه تحقیقاتم در دوره دانشجویی را که در همین دانشگاه اژه انجام داده بودم به شکل مقاله ارایه کردم. عنوان مقاله ام را گذاشته بودم “اتیمولوژی واژه قورقوت” و در آن فرضیههایی را مطرح کردم که تا آن زمان مطرح نشده بود و به همین دلیل مقالهام جزء برترین مقالهها شناخته شد.
از آنجا که زبانشناسی و تاریخ در ترکیه بر برخی پیشداوریها مبتنی است و به نوعی اسیر تابوهاست نوآوری در این زمینههای علمی رخ نمیدهد و فرضیهها و نظریههای نو را معمولا خارجیها ارایه میدهند. در این کنگره نیز مضمون اکثر مقالات ارایه شده تکراری و گاه مهمل بود.
من در سخنرانیام پیش از آنکه به موضوع مقاله بپردازم چند دقیقه درباره شیوه تحقیق صحبت کردم و درباره فارغ بودن علم از سیاست و ایدیولوژی. مطرح کردن همین چند موضوع بدیهی انگار باعث شده بود باری دهها ساله از دوش مدعوین برداشته شود و به چهرهای محبوب در میان جمع بدل شوم. البته این را در جمعهای خصوصی به خودم هم میگفتند.
به هرحال در مجموع اشتراکم در کنگره موفقیت آمیز بود و لوح مقاله برتر را نیز دریافت کردم.
دده قورقوت، نه تنها برای خوانندگان تُرکِ مجلهی ما، که برای امثال خود من نیز که با کتابهای صمد بهرنگی بزرگ شدهایم و در آنها بارها دربارهاش خواندهایم، مفهومی آشناست. با این حال، شاید برخی خوانندگان با آن آشنا نباشند. لطفا بیشتر دربارهی جایگاهی که در ادبیات تُرک دارد توضیح دهید.
کتاب دده قورقوت حاوی دوازده داستان اسطورهای است که صدها سال سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و در قرن دوازدهم میلادی (به اعتقاد برخی قرن شانزدهم میلادی) به شکل مکتوب درآمده. زبان کتاب بیش از هر زبان دیگری به زبان ترکی آذربایجانی نزدیک است و محل وقوع وقایع داستانها نیز آذربایجان و آناطولی شرقی را در برمیگیرد.
نکتههایی در رمان «ملت عشق» وجود دارد که باید کار ترجمهاش را سخت کرده باشد. مثلا اینکه نویسنده شرط کرده است که تمام فصلهای کتاب، با یک حرف خاص شروع شود، و نکاتی دیگر… برایمان از چالشهای ترجمهی این کتاب بگویید. یک چالش هم میتواند این بوده باشد که الیف شافاک یک زن است و احتمالا از آنجا که فمینیست هم محسوب میشود، زبان و زاویه دیدی زنانه را برای نوشتن کتابش در نظر گرفته است. آیا پیش از این نیز از نویسندگان زن ترکیه کتابی ترجمه کرده بودید؟ آیا زن بودن آنها، کار ترجمه را برای یک مترجم مرد دشوارتر میکند؟
در ترجمه “ملت عشق” دشواری اصلی پیدا کردن متن فارسی شعرهای مولوی و شعری از خیام بود. ترجمه صحیح و دقیق آیههای قرآن و حدیثهای قدسی و نبوی و متواتر نیز کار آسانی نبود. چون اکثر آیهها و حدیثها لابلای متن پنهان بودند و نخست باید پیدایشان میکردی و بعد ترجمهای معیار ازشان به دست میدادی. در این کار از کمک دوستانی که تحصیلات حوزوی داشتند بهره گرفتم.
در پیدا کردن اصل شعرها هم روشم این بود که در ترجمه ترکی اشعار دنبال واژههایی بگردم که معادل فارسیشان را میتوانستم حدس بزنم. بعد در دیوان کبیر و مثنوی معنوی ابیاتی را پیدا میکردم که آن واژهها در آنها به کار رفته بود. سپس بیت یا غزل یا مثنوی مورد نظر نویسنده را در میانشان مییافتم.
ملت عشق در مجموع کتابی زنانه است یا به قولی فمینیستی. این نوع کتابها چند حسن دارند: نخست این که در جامعه مردسالار هویتی مستقل برای زنان تصویر میکنند و آلام و آرزوهایشان را که از منظر مردانه ممکن است پیش پا افتاده به نظر برسند روایت میکنند. حسن دیگرشان این است که فروش خوبی دارند. همین طور است: زنان چند برابر مردان کتاب میخوانند و خوش به سعادت نویسندهای که بتواند برای زنان کتاب بنویسد.
نکتهای را هم میخواهم اولین بار اعتراف کنم:
ملت عشق تاکنون تنها کتابی بوده که هنگام ترجمهاش گریه کردهام و اشکم ورق ترجمه را خیس کرده است.
کیمیاخاتون بود که اشکم را درآورد:
عشقش – زلالیاش – پاکیاش – فداکاریاش ….
ملت عشق اولین رمانی است که از بانویی نویسنده ترجمه کردهام. اولین تجربهام بود. اولین بار بود که به دنیای زنانه وارد میشدم. دنیای غریبی است. البته از نظر من که با دیدگاهی زنانه به آن مینگریستم. دنیایی غریب و زیبا و پاک و سرشار از حس فداکاری که به گمانم زاییده حس مادری است.
پاموک در نوشتنِ کتاب «جودت بیک و پسران» نیز به مانند دیگر آثارش، شگفتانگیز و تحسین برانگیز عمل کرده است. اینکه زمان در کتاب، کُندتر از زمان واقعی میگذرد اما داستان، کشش خود را از دست نمیدهد از قدرت نویسندگی پاموک حکایت دارد. در عین حال، اثریست که از نظر ساختاری چه با «زندگی نو» و چه با «قلعه سفید» که پیشتر با ترجمهی شما از پاموک خوانده بودیم متفاوت است. دوست دارم دربارهی ویژگیهای این کتاب، از زبان مترجماش بیشتر بشنوم.
جودت بیک و پسران رمانی کلاسیک است که به لحاظ فرم با دیگر آثار پاموک متفاوت است –
به خصوص با آثاری که “قلعه سفید” نقطه عزیمتشان بود. اما اورهان پاموک در جودت بیک و پسران است که چیرگی و مهارتش را در رماننویسی به رخ میکشد و رمانی عظیم میآفریند –
رمانی که خواننده را در پی خود میکشد و با انواع و اقسام تفکرات و ایدیولوژیها و جریانهای سیاسی و اجتماعی ترکیه – از مشروطیت دوم در سال ۱۹۰۷ تا کودتای ۱۹۷۰ آشنا میکند.
دغدغههای همیشگی پاموک – سنت و مدرنیته – تقابل شرق و غرب – دموکراسی و استبداد –
در این رمان نیز به چشم میآیند اما این بار در بستری تاریخی. سومین بخش این رمان بخصوص برای نسل ما بسیار آشناست با بحثهای روشنفکرانهاش در باب وظیفه هنر و ادبیات و سیاست انقلاب.
به گمانم ما شرقیها همه جا شبیه هم بودهایم و غربیها از همگیمان به یک اندازه دور بودهاند.
“زندگی نو” و “جودت بیک و پسران” بخصوص بر این نکته مهر تایی مینهد.
از کتابهای دیگری که اخیرا با ترجمهی شما منتشر شده است و یا به زودی منتشر خواهد شد برایمان بگویید.
بعضی رمانها و داستانها هست که از دوران دانشجویی دوست داشتهام ترجمهشان کنم. بعد از ترجمه “جودت بیک و پسران” رمانی از انیس باتور ترجمه کردم که به خیال خودم دینم را به ادبیات فارسی ادا کرده باشم. “معرفت تلخ” یکی از سه رمانی است که انیس باتور نوشته: “رمانی تجربی بر اساس هنر فوگ“. انیس باتور در اصل شاعر است و به نظر اکثر منتقدان بهترین شاعر ترکیه. ترجمه این رمان شاقترین و در عین حال لذتبخشترین کاری بود که در زندگی انجام دادهام. وقتی به انیس باتور خبر دادم که این رمانش را میخواهم ترجمه کنم خیلی خوشحال شد و قول داد در فرایند ترجمه هر کمکی از دستش برمیآید کوتاهی نکند. خوشبختانه بیش از دو سه بار به مشکلی برنخوردم که راهنمایی نویسنده اصلی برای حلش لازم باشد.
مثلا اسم یکی از بخشهای رمان ARALIK بود که دو معنای به کلی متفاوت دارد:”ماه دسامبر” و “شکاف در“.
چارهای نداشتم جز اینکه از خودش بپرسم کدام معنا را در نظر دارد.
خوشبختانه یک ماه پس از انتشار “معرفت تلخ” برای شرکت در کنگره به ازمیر دعوت شدم و من هم از فرصت استفاده کردم و چند نسخه از کتاب را توی چمدان گذاشتم و داغ و داغ برای انیس باتور بردم. دو سه ساعتی تا پروازم از استانبول به ازمیر در بالکن خانهاش در نیشانتاشی نشستیم به گپ و گفت. چند عکس هم به یادگار گرفتیم. بامزه بود که کتاب خودش را امضا کردم و به خودش تقدیم کردم. کمی هم پشت سر اورهان پاموک غیبت کردیم که “مارکوپولو شده بود و مدام در سفر“. این را هم بگویم که خانه پاموک یک کوچه آن طرفتر بود.
از رمانهایی که در دوران دانشجویی تصمیم گرفته بودم ترجمهاش کنم یکی هم “خون حرف نمیزند” نوشته ناظم حکمت است. خوشحالم خبر بدهم که این رمان هم الان زیر چاپ است و به زودی منتشر میشود.از الیف شافاک هم دو رمان دیگر ترجمه کردهام که هنوز بازخوانیشان را تمام نکردهام.
انتشارات ققنوس نوروز ۹۴ ابتکار جالبی به خرج داد و اولین چاپ “ملت عشق” را بدون قیمت پشت جلد و با عنوان “هدیه نوروزی” منتشر کرد و به جای سررسید این رمان را هدیه داد. امسال هم سه مجموعه داستان عزیز نسین را که پس از سالها مجوز نشر گرفتهاند برای عید نوروز چاپ خواهد کرد. این سه مجموعه داستان را که خودم از میان کل داستانهای عزیز نسین برگزیدهام سالها پیش ترجمه کردم اما متاسفانه وزارت ارشاد در آن سالها – مثل “ملت عشق” – غیرمجاز اعلامشان کرد. انگار قسمت این بوده که کتابهای “غیرمجاز” آن سالها هدیه نوروز این سالها باشند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.