![شعر کوتاه تازهای از مرضیه رشیدپور-کیمیا](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/06/FrontPp.Marzieyeh-150x150.png)
«کوچههای بوسه و باران» بخش نخست
![«کوچههای بوسه و باران» بخش نخست](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/04/frontpp-ebrahimian.png)
کاربرد واژگان «باران و بوسه» در شعر دکتر مریم حسینزاده:
مریم حسینزاده متولد چهار فرودین ۱۳۵۱ ساری شاعر و پزشک متخصص جراح از شاعران خوش قریحهای است که در حوزهی شعر کلاسیک و بیشتر غزل، شعر میگوید و با توجه به طبیعت سرسبز و بارانی مازندران از این محیط تاثیر پذیرفته و واژهی «باران» را در شعرهایش به کار برده است و به خاطر فضای تغزلی اغلب اشعار او کلمهی «بوسه» در شعرها به ویژه غزلهایش دیده میشود:
کوچههای بوسه و باران و چتر و وسوسه
از خیابان گناهی رذل و طولانی گذشت
از این شاعر دو مجموعه شعر تاکنون به چاپ رسیده است:
۱- از طاعون و چیزهای دیگر (منتخب شعر)، تهران، ناشر: آنیما، ۱۳۹۷
۲- بیستوری (مجموعه غزل)، تهران، ناشر: آنیما، ۱۴۰۱
در شعر مریم حسینزاده نشانههای زیست محیطی و اجتماعی شاعر با توصیف تصویرهای گوناگون طبیعت مانند جنگل، درخت، دریا و به ویژه باران کاملاً مشهود است و مخاطب و خوانندهی شعرهایش میتواند به موقعیت زمانی و مکانی شاعر پی ببرد و متوجه شود که شعر او از تجربههای زندگی و تاثیر محیط طبیعی و اجتماعی مازندران بر روح شاعر شکل گرفته است و نوعی طبیعتگرایی در اشعارش دیده میشود.
طبیعتگرایی یا ناتورالیسم( Naturalism) در حقیقت خواننده میان آن و طبیعت، پیوندی احساس میکند.” این مکتب ادبی تحت تاثیر ناتورالیسم فلسفی پدید آمد. به موجب اصول ناتورالیسم فلسفی، تمام پدیدههای هستی در طبیعت و در محدودهی دانش عملی و تجربی جای دارند.”( فرهنگهای اصطلاحات ادبی، سیما داد، ص:۴۵۷)
طبیعتگرایی در پایان قرن ۱۹ میلادی در فرانسه به وجود آمد.” بنیانگذار این رودیکرد ادبی، امیل زولا نویسندهی فرانسوی بود.” ( همان: ۴۵۶)
از لحاظ موضوع، ناتورالیسم چه در رمان و چه در نمایشنامه و چه در شعر همواره تصویرگر طبقات فرودست جامعه است و در حقیقت در همهی سطوح جامعه، افشای بیعدالتیهای پنهان اساس کار ناتورالیستهاست.( تاریخ ادبیات ایران و جهان، دوم انسانی، ص:۲۱۸)
مریم حسینزاده نیز تحت تاثیر این اصل مکتب ناتورالیسم مضامین اجتماعی را در شعرهایش منعکس میکند:
حتی غروب دهکده را سایههای ترس
از خشکسالی و تب و افسون گرفتهاند
( از طاعون و چیزهای دیگر، شعر ۱۲)
و یا:
سکوت میکنی و رنج میکشی و خوشی
که خوب میشود این روزگار از فردا
(همان: شعر ۵۴)
تقویم را ورق بزن، از عصر دلخوشی
ما تا به حال این همه آبان نداشتیم
(بیستوری، شعر ۶)
و یا:
به مناسبت روز کارگر میگوید:
تمام عمر برای بقیه گندم کاشت
نمانده در کف دستش دو مشت دانه غروب
نشست گوشهی کوچه میان سنگ و چنار
دو دست پینه نهاده به زیر چانه غروب
(کانال تلگرام مریم حسینزاده)
“گاهی برخی از شاعران مانند سهراب سپهری نمادهای طبیعت را همانند شعرای اجتماعی- سمبولیک به عنوان نمادهای سیاسی به کار نمیگیرند بلکه از آنها به عنوان نمادهای اساطیری و عرفانی استفاده میکنند:
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانهی نور” ( نمادها در شعر سپهری، پایاننامهی دکترای زبان و ادبیات فارسی، نادر ابراهیمیان، ص: ۲۶)
باران در اشعار شاعران ادب فارسی:
طبیعتگرایی و آوردن واژگانی مانند ” باران ” در شعرهای شاعران سبک خراسانی مانند رودکی و… بسیار دیده میشود.
رودکی:
باران مشکبوی ببارید نو به نو
وز برف برکشید یک حلّهی قصیب
و یا:
سپیده سیمزده بود و درّ و مرجان بود
ستارهی سحری بود و قطره باران بود
سعدی:
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
مولانا:
در این سرما و باران یار خوشتر
نگار اندر کنار و عشق در سر
حافظ:
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
فردوسی:
چو از دامن ابر چین کم شود
بیابان ز باران پر از نم شود
صائب:
عشق میخواهد دل مجروح و چشم اشکبار
کشت بینم، ابر بیباران نمیآید به کار
نیما:
قاصد روزان ابری، داروگ!
کی میرسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
شاملو:
بارون میاد جرجر/ رو پشت بون هاجر/ هاجر عروسی داره/ تاج خروسی داره
که در اینجا باران نماد خفقان و ستمگری است
اما در جای دیگر شاملو باران را در مفهوم مثبت به کار برده است:
میزند باران به انگشت بلورین ضرب/ با وارون شده قایق/ میکشد دریا غریو خشم/ میخورد شب/ بر تن از توفان/ به تسلیمی که دارد مشت
استاد شفیعی کدکنی:
آه/ بگذار چو قطره بارانی باشم/ در این کویر/ که خاک را به مقدم او مژده میدهد
حسین منزوی:
میباری ای باران و میشویی زمین را
اما نمیشویی دل اندوهگین را
فروغ:
ناودانها ناله سر داده در ظلمت
در خروش از ضربههای دلکش باران
میخزد بر سنگفرش کوچههای دور
نور مجوی از پی فانوس شبگردان
فاضل نظری:
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچکس آسان نگرفت
—- ادامه دارد —-
———————————
دکتر نادر ابراهیمیان: پژوهشگر زبان و ادب فارسی
@naderebrahimii
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the diaspora of Iranian culture.
Shahrgon is an online magazine for the diaspora of Iranian culture and the Persian-speaking language in Canada.
Shahrgon, the magazine of the diaspora of Iranian culture in Vancouver, Canada, started working in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the diaspora of Iranian culture;
شهرگان مجلهی دیاسپورای فرهنگ ایرانی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید