گفت و گوی کوتاه شهرگان با شادی امینی، صدای نسلی از خوانندههای جوان زن ایرانی
شادی امینی متولد سال ۱۳۶۵ – تهران، و فارغالتحصیل رشته مهندسی شهرسازی از دانشگاه هنر است. او تا قبل از خروج از ایران در زمینه طراحی داخلی به فعالیت میپرداخت. در سن ۲۴ سالگی از ایران خارج شد و به مدت سه سال در تایلند ساکن بود. شروع فعالیت حرفه ای او با انتشار آهنگ تخت خواب در سال ۲۰۱۲ بود. او پس از انتشار چند تک آهنگ دیگر، راهی آمریکا و ساکن شهر لوس آنجلس شد.
امینی تاکنون چندین تکترانه، روانه بازار کردهاست. آهنگ هایی مانند روسری که در فضای مجازی بازخورد خوبی داشته و با استقبال زیادی همراه شدهاند. او باور دارد که در اجرای هر ترانه، پیام مشخصی دارد و تلاش میکند تا با ارائه آثار متفاوت و هدفمند، صدای نسلی از خوانندههای جوان زن ایرانی باشد که در پی اثبات توانایی های خود در موسیقی پاپ ایران هستند.
شادی جان میدانم که از نوشتن شعر و ترانه شروع کردی. دوست دارم بدانم از نوشتن چطور به سمت موسیقی و تولید آهنگ رفتی؟
من از ۱۲ سالگی نوشتن رو شروع کردم. درواقع از امتحال پایان ترم ادبیات شروع شد با موضوع خانه دوست کجاست. و من شعر نوشتم و با تشویق معلمم دلگرم شدم و ادامه دادم. بیشتر دلنوشته مینوشتم و ترانههام کمک میکرد به تحلیل دنیای سردرگم خودم. از بچگی به خواندن هم خیلی علاقه داشتم. مخصوصا از وقتی ترانهنویسی رو جدیتر دنبال کردم، آرزوم بود که خودم ترانههامو اجرا کنم.
با توجه بهاین که یکی از دغدغهمندترین خوانندههای پاپ هستی، تعداد مخاطب خیلی زیادی داری. به نظر خودت دلیل این موفقیت چیه؟ و سوال دیگه اینه که آیا فکر میکنی مخاطب تو هم به همین اندازه دغدغهمند هست و از هنرمند انتظار داره مسئولانه و با دیدگاه انتقادی کار کنه یا نه؟ فکر میکنی راههای دیگه و فاکتورهای دیگهای در این موفقیت دخیلاند؟
مرسی از اینکه من رو خواننده موفقی می دونی که اگر باشم بهرحال فکر میکنم دلیلش اینه که همیشه سعی کردم با مخاطبم صادق باشم. هر خوانندهای و کلاً هر کسی که اثری رو خلق میکنه دوست داره که اون کار دیده و شنیده بشه که البته برای منم خیلی مهمه. ولی من سعی میکنم که محتوای کارم رو فدای این میل به شنیدهشدن نکنم. دومین دلیل اینکه تعداد معدودی رفیق خوب دارم که فعالیتهام رو دنبال میکنند. فکر میکنم این هست که هیچوقت نتونستم نسبت به اطرافم و جامعهای که ازش اومدم بیتفاوت باشم. ولی به هرحال فاکتورهای زیادی دخیل هستند برای دیده و شنیده شدن که من مطمئنم شنونده من قطعا شنونده دغدغهمندتری هست و نگاهش -مثل خود من- نمیتونه نگاهی بیتفاوت باشه.
لیریک برخی کارهات از خودت نیستند چطور انتخاب می کنی از کی لیریک بگیری؟ آیا فکر می کنی مطالعه و حضور در حیطه ادبیات برای یک خواننده نیازه؟ به روز بودن در حیطه ادبیات چرا و چطور به کار تو کمک می کنه؟
من چند شعر از سید مهدی موسوی و یک شعر از فاطمه اختصاری اجرا کردم و بقیه کارهام تقریبا همه با ترانههایی از خودم هستند. علت علاقه بسیار زیادی که به شعرهای این دو عزیز دارم هم فکر می کنم بسیار واضحه. یکی اینکه از لحاظ شخصیتی هم خودشون و هم افکارشون رو دوست دارم و هم با اشعارشون ارتباط عمیقی برقرار می کنم و دوم اینکه اشعار این دو عزیز بسیار به سلیقه من از لحاظ محتوا و موضوع هم نزدیکاند
در مورد حضور خواننده در عرصه ادبیات باید بگم که شاید نیاز مبرم نباشه ولی قطعا شناخت خواننده از ادبیات میتونه بسیار در سلیقه موسیقیاییاش تاثیر بگذاره و در انتخاب شعر و فضای موسیقی -که باید مثل لباسی بر تن اون شعر بنشینه- به کمک خواننده بیاد.
آیا معتقدی شعر یا ترانه، یا حالا در حالت کلیتری ادبیات، نیاز به هنرهای دیگه مثل فیلم، موسیقی و .. داره که شنیدهو دیده شه؟ اگر قرار باشه بین چاپ کردن یک کتاب، مثلا کتاب شعر، دلنوشته یا ترانه، و یا بیرون دادن یه موزیک ویدیو انتخاب کنی، کدوم رو انتخاب میکنی و چرا؟
شعر و ترانه برای شنیده شدن بین مخاطبین ادبیات شاید نیاز مبرمی به هنرهای دیگه نداشته باشه ولی با کمک گرفتن از هنرهای دیگه میشه دایره مخاطبین رو گستردهتر کرد و همچنین کمک گرفتن از تصویر و موسیقی انتقال مفاهیم رو سادهتر میکنه. در کل به نظر من همگام شدن هنرهای مختلف در کنار هم و تلفیق اونها این امکان رو به ما میده که پیاممون رو به مجموعه بزرگتری از آدمها با سلایق و گرایشهای متفاوتتری منتقل کنیم.
بین چاپ شعر و بیرون دادن موزیک ویدیو در حال حاضر تولید موزیک و تصویر رو ترجیح میدهم. بدلیل رشتهای که الان مشغول تحصیل هستم – که طراحی و تصویرسازی ست- خودم رو بیشتر درگیر دنیای تصویر و تاثیراتش کردهام و زمان زیادی رو صرف طراحی رسانه و ارتباطات تصویری میکنم. بنابراین برای من الان زبان تصویر خیلی ملموس تر هست و در ضمن اینکه عاشق شعر و خواندنش هستم و هنوز هم ادبیات رو دنبال میکنم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
عزیزی ساره جانم ❤️
❤