Advertisement

Select Page

گپ و گفت با دکتر زهرا سدیدی

دکتر زهرا سدیدی

افسانه ذوقی

شاید عهدنامه‌ی فین‌کن اشتاین یک خوبی در خودش داشت، از علت‌های تاسیس اولین مدرسه‌ به زبان اروپایی بود. به بابت تاریخ سیاسی ایران، زبان فرانسه در کشمکش بین دولت‌های روسیه و انگلیس بود که برای خودش جایگاهی پیدا کرد. این زبان در بیشتر دربارهای دنیا رایج بود و اجر و منزلت خاص خودش را داشت. آمار بالای شهروندان مسیحی در تبریز سبب شد تا پیش از تهران اولین مدرسه‌ی فرانسوی زبان در تبریز تاسیس شود و باز به دلیل اقلیت مذهبی و مسیحیت در اصفهان نیز تاسیس مدرسه‌ی فرانسوی را شاهد باشیم. سرانجام در سال ۱۸۶۲ مدرسه‌ی سن لوئی در تهران آغاز به کار کرد. مدارس فرانسوی زبان آلیانس که تحت پوشش آلیانس یهودیان فرانسه بود نیز در همین ایام در شهر‌های شیراز، همدان، ارومیه و سنندج آغاز به فعالیت کردند. محمد قاضی، مترجم والای ما، از شاگردان آلیانس سنندج بود. از بزرگان اهل ادبی که در مدرسه سَن لوئی درس خواندند نیما یوشیج و صادق هدایت بودند. نیما یوشیج مجموعه‌ی بی‌نظیر خود، افسانه، را به استادش نظام وفا هدیه کرده است که او نیز ادیبی بود درخور ستایش. طولی نکشید که بعد از مدرسه سَن لوئی مدرسه‌ی دخترانه ژاندارک هم که خواهران روحانی سَن ژوزف آن را اداره می‌کردند، در تهران شروع به کار کرد.

روزگاری در دربار قاجار ترسی بود از ایجاد سوءتفاهماتی میان فرستاده‌ی ناپلئون درباریان. حالا بعد از سال‌ها جای این ترس را لذت و آشنایی با فرهنگ و زبان فرانسه گرفته است. عهدنامه‌ی فین‌کن اشتاین شاید یک خوبی در خودش داشت و آن کم‌رنگ کردن این باور بود که هر فرانسوی الزامن باید یک مونتسکیو، ولتر، دیدرو یا روسو باشد نبود. آموزش زبان فرانسوی در ایران و امکان رفت و آمد باعث شکل‌گیری ارتباط بین مردم عادی دو ملت شد. انتخاب زبان فرانسه به عنوان دروس زبان خارجه در مدارس نیز از دلایلی شد که ادبیات فرانسوی جایگاه خودش را در بین روشنفکران محکم‌تر کند. شهر تبریز به واسطه‌ی تاریخی که به آن اشاره شد با این زبان و کشور آشنا بود و به نوعی پتانسیل خوبی برای فعالیت در این حوزه را دارا بوده و است.

متن حاضر «از تبریز تا فرانسه» گپ و گفتی است با یکی از بهترین مترجمین ادبیات فرانسه. مترجمی که با ترجمه‌ی آثار نوتومب او را برای اولین بار به مخاطب ایرانی معرفی کرد.

«آن روز صبح نامه‌ای از نوع غیرمتعارف دریافت کردم»

همین یک سطر کافی بود تا علاقه‌ام به خواندن آثار املی نوتومب توجه‌ام را به سوی مترجم اثر روان کند. زهرا سدیدی فارغ‌التحصیل از دانشگاه سوربون فرانسه در مقطع دکتری، چندین رمان و داستان با عناوین: خرابکاری‌های عاشقانه(نشر مرکز) ردای یونانی(نشر کتاب روشن) شکلی از زندگی(نشر اسلیم رویان) کیک عروسی(نشر اسلیم رویان) و خدایان همیشه ناشناس سفر می‌کنند(در دست چاپ) است.

فین‌کن اشتاین خودش را به گونه‌ی دیگر در زندگی خانم سدیدی نشان داد. داستان از زبان خودشان به این شرح است: « ده سال بیشتر نداشتم که به همراه خواهرم با یک آهنگ فرانسوی می‌رقصیدیم. علاقه‌ی فراوان من به آن آهنگ آغاز علاقمندی‌ام به زبان فرانسه شد. بزرگتر که شدم در زمان انتخاب رشته‌ی دانشگاهی، زبان فرانسه را انتخاب کردم. در آن زمان آموزشگاه‌های زیادی به تدریس زبان فرانسه نمی‌پرداختند و من تصمیم گرفتم که زبان فرانسه را در دانشگاه و زبان انگلیسی را در آموزشگاه بیاموزم. وقتی زبان فرانسوی را یاد گرفتم، به دنبال همان آهنگ گشتم و متوجه شدم بسیار پرمحتوا و زیباست. اسم آهنگ: Mendiqnt de lamour  به معنی گدای عشق بود از Enrico mqciqs .

لیسانس و فوق‌لیسانس را از دانشگاه تبریز گرفتم و به قصد گرفتن دکتری با حمایت همسر به فرانسه رفتم و به کمک یکی از اساتیدم از دانشگاه سوربون موفق به اخذ پذیرش شدم. قبل از رفتن به فرانسه، از طریق اینترنت و یک سایت دوست‌یابی به دنبال دوستی بودم که به زبان فرانسه آشنایی کامل داشته باشد. علاقه‌ی زیادی به ترجمه داشتم و از زبان فارسی به فرانسه ترجمه می‌کردم. دنبال کسی بودم که بتواند در ترجمه به من کمک کند. افراد زیادی جواب دادند، ولی از آن‌جا که زبان فرانسه زبان پیچیده‌ای است خود فرانسوی‌ها هم به املا و گرامر زبان خودشان تسلط ندارند و وقتی به من جواب می‌دادند، خنده‌ام می‌گرفت و من اشتباهات آن‌ها را اصلاح می‌کردم. تا اینکه بالاخره دوستم را پیدا کردم. جواب داد. و من متوجه شدم که یک فرانسوی تحصیل‌کرده است و خیلی خوب به زبان خودش تسلط دارد  جالب که به ادبیات ایران و ایران هم علاقه‌ی خاصی داشت. باهم دوست شدیم. در سفرهایم به فرانسه به دیدنش می‌روم. او هم دوبار به ایران سفر کرده و باهم به ایران‌گردی رفته‌ایم. با نوتومب از طریق یک دوست روسی آشنا شدم که مترجم آثار او در کشور روسیه بود. در همان ایام برای دوره‌ی یک ماهه‌ای به سوییس رفته بودم که آن‌جا چند کتاب از نوتومب خریدم و بعد از خواندن خوشم آمد. افکار و نگرش خاص نوتومب به مسایل و فرم داستان‌پردازی و داستان‌نویسی‌اش جذبم کرد.»

سکوت کرده بود. سوالم را طرح کرده بودم. سکوت کرده بود. منتظر بودم. به هم نگاه کردیم به تلفن دستی‌اش چشم انداخت پاسخ داد: «به طور کلی امید چندانی به آینده‌ی کتاب و ترجمه در ایران ندارم. فرهنگ کتا‌بخوانی و کتاب‌خواهی به هیچ عنوان در کشور ما جا افتاده نیست. با وجود این ضعف‌ها و مشکلات به نظر من دور مانده‌ایم از جریانات ادبی روز دنیا. یک اتفاق عجیب هم هست با این وضعیت کتاب‌خوانی در ایران، اکثر رمان‌های پرفروش فرانسوی بلافاصله در ایران ترجمه می‌شوند.

به تازگی ترجمه‌ی رمانی از لوران گونل را تمام کرده‌ام به نام: خدایان همیشه ناشناس سفر می‌کنند. بیشتر اوقات کتاب‌هایی ترجمه می‌کنم که به دلم بنشیند و نوعی روانشناسی با موضوع داستان عجین شده باشد. این ترجمه‌ی آخر رمانی با همین مشخصات است. هیچ برنامه‌ای برای نوشتن ندارم و هم‌چنان در حوزه‌ی ترجمه به کار ادامه می‌دهم. شاید پیش بیاید و در کنار ترجمه نوشتن را هم شروع کنم نمی‌شود اتفاقات آینده را پیشبینی کرد.»

حق با دکتر سدیدی بود. آینده را نمی‌شود ترجمه کرد. در ایام قرنطینه اقبال عمومی برای خرید کتاب خوب بود و این استقبال امیدهایی را تداعی می‌کند. به شوق روزهای خوب. به امید روزهای خوب.

 

 

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights