یک ترجمه و چند شعر از خالد بایزیدی (دلیر)
ترجمه شعر تازهای از شیرکو بیکس همراه با متن اصلیاش به زبان کوردی که در ضمن آخرین اثرش نیز بهحساب میآید.
«من وتنهایی»
می بینم:
در واپسین دم
من وتنهایی
با هم میمانیم
او آتش سیگارش
خاموش می شود
من نیز…
تا [برای]همیشه به خواب ابدی
[فرو] خواهم رفت؟!
ترجمه از خالد بایزیدی (دلیر)
——————
متن اصلی شعر بهزبان کوردی
«من وته نیایی»
له به رچاومه دواجار
من وته نیایی
پیکه وه
ده مینیته وه
ئه وئاگری جگه ره که ی
ده کوژیته وه و
منیش بوهه تاهه تایه
ئیترئه نووم
چند شعر از خالد بایزیدی
تقدیم به پاپلو نرودای کورد؛ شیرکو بیکس که به شکوفههای ستارگان پیوست و شعر جهان را یتیم کرد
«رنج»
اگرمردم
برمزارم بنویسید:
که درآستانه تولد مرد
و مرگ اش
در نخستین نگاه به این کره
به ثبت رسید.
………………………………..
«مرگ شاعر»
ازجنگلی
صنوبری مرد
از آسمانی
ستاره ای
از دریایی
ماهی ای
و از آشیانه ای
کبوتری
اما آنگاه که شاعری مرد
یعنی:
جهانی مرد
………………………………………..
«چندمین بار»
روح سبکبال من
چه غریبانه می رود
وگل می بارد
برتابوت من
راستی!
این بارچندم است
که تشییع می شوم
بردستان شما؟
……………………………………….
«طرح»
تو که رفتی
چه شب بارانی بود
و من
چه دردناک
با اندوهی غمناک
باران های شب را
در تنهایی تو
بدوش می کشیدم
……………………………………….
«مرگ»
مرگ گاه
جام شرابی ست
که بی مقدمه
تعارف می شود
و تو منتظر مهمانی ناخوانده
که به اتفاق
از تنگی قفس
پرواز کنی
……………………………………….
«طرح»
نه…مرگ ماهی
هرگز!
درتصوردریا
نمی گنجد
……………………………………….
«کوچ»
از مرگ
هرگز!
هراس ام نیست
این منم
که عاشقانه به او
می اندیشم
و دست در کمراش
تانگو می رقصم
………………………………………
«پایان»
دیگر نمی خواهم
آرزویی داشته باشم
چرا که می دانم:
هر آرزویی سرانجام
چون زورق شکسته ای
در بندر مرگ
لنگر می اندازد
………………………………….
«طرح»
آه!…
از ما خاک می ماند
گل می روید
و انسان دوباره
عاشق می شود!
………………………………….
«طرح»
همیشه آدرس
و شماره تلفن ام را
عوض می کنم
تا مرگ
هیچ نشانی
از من
نداشته باشد!!
………………………………..
«طرح»
تا بدانم:
که انسان
پس ازمرگ نیز
جاودانه است
می خواهم بمیرم
……………………………….
«طرح»
تنها گذاشتن پروانه
با انبوه خاطرات
اندوه من است
پس ازمرگ
……………………………….
«پرواز»
پشت پنجره ی بیمارستان
با دیدگان مه آلود
مرگ را دیدم
که آرام و باشکوه برایم
دست تکان می داد
و من
بدون هیچ شتابی
بدرقه ی راه اش
……………………………..
«مرگ»
مرگ گاهی
زن زیبایی است
که با یک نگاه
دلت را می رباید
……………………………….
«مرگ شاعر»
وقتی که مردم
برسنگ مزارم بنویسید
که او شاعری بود
درمرکب شعرهایش
غرق شد
پشت میله های زندگی
غم انگیزترین شعر را
به خواب خیال انگیز
پریان غمگین برد
و دیوان شعرش را
به بادهای سهمگین سپرد
تاجنگل
با لالایی شعرهایش
بخواب رود
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید