یک شعر پسازبان از کریم قیطانی فرد
استیتمنت اثر:
معمولا در این برهه از تاریخ جهان که انسان به درستی احساس میکند هر چیزی ته خودش رسیده است برای فردایش تلاش میکند تا آغازی بینهایت داشته باشد اما کدامین آغاز میتواند سفری به بینهایت باشد؟
تو ادامهی این داستان
به چیزی فکر نمیکنم
وقتی کلمات به ته خط رسیده باشن
مثل آدما
لیکن به دیدنا امیدوارترم
به جامعه نخستین جفت
به حالیات نیست درختان
به این همه عشق
که از لای خطوط کاغذی
به تو ختم میشه
به نواحی مرزی جنوب گرما
(منظورم گرمای هوا نیس ها)
از نقطهای به نقطهای دیگه
مثل پلک همین خورشید
پلک همین تابیدن
پلک همین چشم بر نداشتن از گونههای زمین
ذرهای اعتماد برانگیز
پرتاب خود از خود
زیر پوست معشوقهای
و بر همین منوال بوسهای آبدار
بوسههای پی در پی
و جامهای لاغر اندام
که به فراموشی دریا اومده بود
ای ماه من
ای سجده گاه من
زبونم سکوتو نعره میزنه
به بی زبونی احساسات
به خاموشی کلمات
هنگام یگانگی همه در همه
و این همهمه تو دل من
در این داستان کجای دلته
لطفا بهم بگو.
( قیطانی فرد، کریم ، مرداد ۱۴۰۳)
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عبدالکریم قیطانی فرد، متولد ۱۳۶۶ شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مخترع ساکن خوزستان شهرستان دزفول است. او صاحب دو مجموعه شعر، دو اختراع و دهها مقاله است که در آخرین تحقیقات خود مفهوم آنتروپی را وارد علوم انسانی – ادبیات و شعر کرده تا شاید از این طریق پنجره ای نو رو به آسیب شناسی، نقد و بررسی ادبیات و شعر امروز گشوده شود.