گفتوگو با حسین بهروزینیا آهنگساز و نوازنده بربت
جامعه هنری ایران و علاقهمندان به موسیقی ایرانی با نام حسین بهروزینیا بهخوبی آشنا هستند. بهروزینیا آهنگساز و نوازنده بربت و عود، از سن ۹ سالگی وارد هنرستان موسیقی ایران شد و نواختن تار را نزد رضا وحدانی و آموزش نواختن عود را نزد منصور نریمان فرا گرفت و ردیف موسیقی ایران را نیز از محمد رضا لطفی آموخت.
استعداد شگرف او در فراگیری موسیقی ایرانی باعث شد تا هنگام نوجوانی در سن ۱۷ سالگی به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران برای کار و تدریس دعوت شود.
او ضمن همت گماشتن به آموزش بربت و تربیت هنرجویان، سفرهای زیادی در سراسر اروپا، آسیا و آمریکای شمالی داشته و کنسرتهای زیادی نیز برگزار نموده و از سال ۱۹۹۲ به عنوان نوازندهی بربت با گروه دستان همکاری مستمر داشته است.
بهروزینیا با تعدادی از خوانندگان برجسته از جمله محمد رضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری، سالار عقیلی، همایون شجریان، پریسا، سیما بینا همکاری نموده و آثاری به یاد ماندنی به جای گذاشتهاست.
از تلاشهای ماندگار او احیای بربت است که بعد از قرنها با همکاری استاد ابراهیم قنبری مهرساز به این ساز حیاتی دوباره بخشید و آن را بار دیگر به جامعه موسیقی ایران معرفی و خود اولین نوازندهی این ساز در این دوران محسوب میشود.
حسین بهروزی نیا اکنون با همسر و دو فرزند خود در نورت ونکوور- بریتیش کلمبیا زندگی می کند.
این هنرمند ممتاز و پیشرو در حفظ موسیقی دستگاهی ایران، اکنون در صدد مرکزی برای اشاعه هنر و موسیقی ایرانی و ارایه خدمات فرهنگی به جامعهی ایرانیتبار است. تاسیس مرکز هنری و فرهنگی نوا در نورت ونکوور، انگیزه این گفت و شنید با این هنرمند پیشتاز در محل در حال تاسیساش شد.
آقای بهروزینیا، شما در ارتباط با اقدام اخیرتان یعنی تأسیس مرکزی فرهنگی – هنری در ونکوور، کمک شایانی به جامعه ایرانیتبار ساکن ونکوور بزرگ میکنید. با چه هدفی پیگیر تأسیس این مرکز هستید؟
من نزدیک به ۱۴ سال است که به ونکوور – کانادا مهاجرت کردم. از همان روزهای اول تصمیم اینکه یک مؤسسهای را باز کنم که بتواند موسیقی و هنر ما را در این کشور بیشتر نشان بدهد و غیرایرانیها نیز با این هنر و موسیقی ما آشنایی پیدا کنند، همیشه دغدغهی ذهنی من بود. ولی به خاطر درگیریهای کاری و سفرهایی که برای اجرای برنامه میرفتم، هیچ وقت واقعاً آن فرصت دست نمیداد که در این شهر باشم و به این خواستهام تحقق ببخشم. چند سالی بود که قدری به طوری مستمرتر دنبال این قضایا بودم. هر مکانی را که برای این کار میدیدم، مشکلات خاص خودش را داشت. بعضی جا، خیلی کوچک بود و مناسب این کار نبود، بعضی جاها هم که خوب بود مشکلات شهرداری داشت و اجازه نمیدادند. البته بیشتر کارها با تلاش و کوشش همسرم پیگیری میشد چون بیشتر اوقات من در سفر بودم. همچنین خانم شیرین صالح در طی ۴ سال گذشته پا به پای همسرم برای یافتن مکانی مناسب تلاش میکرد، تا اینکه بالاخره این مکانی را که شما الان میبینید، از همه نظر مورد تأیید هم خود من قرار گرفت و هم خوشبختانه شهرداری هم آن را برای اینکار تأیید کرد و به کمک دوستانی که میخواستند این مؤسسه راهاندازی شود، شروع کردیم به راهاندازی این مکان. البته این مرکز فقط هم در ارتباط با فعالیتهای موسیقی نیست بلکه مرکزی هنری است که در اختیار تمام هنرها میتواند قرار بگیرد.
اسم این مکان را چه گذاشتید؟
من در عین حال که جای مشخصی را نداشتم، ولی یک شرکتی را در چند سال پیش به نام مرکز هنری نوا در استان بیسی به ثبت رسانده بودم. سالهاست که در واقع این مرکز فعالیت میکند ولی در نه در یک مکان ثابت و بخصوصی.
چه انتظاراتی از جامعه هنری این شهر دارید و چشماندازتان برای آینده این مرکز هنری چیست؟
من این جا را متعلق به همه هنرمندان و همه ایرانیها میدانم. من فقط مسئولیت تأسیس آن را پذیرفته و آن را راهاندازی کردم و امیدوارم بتوانم از عهده مخارج سنگین آن بر آیم. ولی این مکان در اختیار همه هنرمندان است. هنرمندانی که کارهای نمایشی، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و . . . انجام میدهند، این مکان از آن آنهاست. من فکر میکنم که یواش یواش این مکان باید مثل خانهی هنرمندان شود. و اگر میخواهند از یک نقطه به نقطه دیگر شهر بروند، حداقل هنرمندان بتوانند این جا یکدیگر را پیدا کنند. هم چنین مردم بتوانند هنرمندان را در این مکان ملاقات کنند.
دوست دارید این مکان از طرف مردم چه نامیده شود؛ مرکز هنری نوا یا خانه هنرمندان؟
این دیگر بستگی به مردم دارد. ولی من این مکان را مرکز هنری نوا مینامم. قبل از این که من وارد کانادا بشوم دوست داشتم این مرکز هنری را تأسیس کنم و خوب، پس از تأسیس این مرکز باید یک نام میداشت، من هم نام نوا را برای شناخت مردم از این مؤسسه گذاشتم. نام نوا هم از نام دستگاههای ایرانی گرفته شده است.
چه امکاناتی در این مرکز هنری دارید؟
اینجا یک سالن بزرگ دارد که ما میتوانیم مراسم مختلف را در آن برگزار بکنم. شعرخوانی، داستانخوانی و اجرای کنسرتهای کوچک و نمایشهای تئاتری که نزدیک به ۱۰۰ نفر گنجایش دارد.
این مرکز چند تا اتاق دارد؟
این جا ۶ اتاق دارد که ما دو اتاق این مرکز را به صورت اتاق ضبط و استودیو هم داریم استفاده میکنیم.
یعنی کسانی که در صدد ضبط برنامه موسیقیشان هستند، میتوانند بیایند در این جا کارهایشان را ضبط کنند؟
بله. همین طور است و یکی از اتاقها هم به صورت فروشگاه موسیقی است.
در این فروشگاه چه چیزهایی عرضه خواهد شد؟
کتاب، سیدی و ادوات موسیقی در این فروشگاه فروخته خواهد شد. یکی از شانسهای من در راهاندازی این مکان مصادف شد با ورود هنرمند نقاش و خطاط آقای پرویز ناصری به این شهر. ایشان تصادفی آگاهی یافتند که ما چنین قصدی داریم و با طرحهای هنریشان در طراحی و دکوراسیون این مرکز به ما کمک شایانی کردند. از جمله طرح درویشخان که روی دیوار ورودی این مرکز نقش بسته از کارهای آقای ناصری است. این ساختمان را اگر قبلا میدیدید یک دیواری بود و یک موکتی، ولی آقای پرویز ناصری به این مکان روح و جلایی دادند.
از چه تاریخی این مرکز به طور رسمی شروع به کار خواهد کرد؟
من در حال حاضر کلاسهای آموزش بربت خود را در این اینجا شروع کردم و فعالیتهای این مرکز عملا شروع شدهاست. اما قرار است که تاریخ افتتاحیهای را اعلام بکنیم. این تاریخ به احتمال قوی اواخر نیمه دوم ماه می خواهد بود و این انتظار را داریم که این مرکز در روز شنبه ۱۲ ماه می رسماً افتتاح شود.
تاکنون دوستان هنرمند با شما تماس گرفتند که این مکان را برای آموزش هنرجویان خودشان و یا تمرین کارهای نمایش و تئاتر رزرو کنند.
ـ با چند هنرمندی که میشناختیم، تماس داشتم. خیلی استقبال کردند، با آنهایی که هنوز فرصت دست نداده، قرار شد که تماس بگیرم.
سعی من بر این است که در واقع سطح هنری این مکان حفظ شود و در رده بالا باقی بماند. چه در زمینه هنری و چه در زمینهی دیگر سعی در حفظ این سطح است.
آیا میشود از سالن این مرکز برای شعرخوانی و داستان خوانی استفاده شود و یا گروههای متنوع و متخصص برای گردهمایی از آن استفاده کنند؟
ـ حتماً. در واقع یکی از فعالیتهای این مکان نه تنها برای ایرانی تباران، بلکه هر ملیتی میتواند از این مجموعه استفاده بکند چرا که آنها میآیند و با فرهنگ و موسیقی ایران آشنا میشوند. در حال حاضر با سه نفر که سازهای غیرایرانی را تدریس میکنند، از جمله یکی از آنها که گیتار تدریس میکند، خیلی دوست دارد فعالیت خود را در این مرکز شروع کند. هنرجویان ایرانی و غیرایرانی با رفتوآمدهای خود در این مرکز به ایجاد تبادل فرهنگی کمک میکنند.
شما آدم دریادلی هستید. با این سطح هزینه و احتمال استقبال کم از این مرکز، از شما یک آدم جسور و پردل و جرئتی برای من ساخته است.
راستش من تا دو سال فکر میکنم که خیلی باید روی این مرکز هزینه بکنم. ولی برای اطلاع شما چهار تا از سازهای من الان در موزه است. یکی در موزه لندن و سه تا دیگر در موزهی تهران. اگر میخواستم اینها را بفروشم، خودش کلی مبلغ بود. ولی من هیچ وقت به آن فکر نکردم.
آیا در فروشگاه شما، تنوع و کیفیت سازها درنظر گرفته خواهد شد؟
بله. ما سعی میکنیم، سازهایی که برای فروش ارایه میدهیم، سازهایی باشد که مورد تأیید اساتید این مرکز باشد. چون ممکن است شما سازی را از ایران هم تهیه کنید ولی این ساز مثلاً سهتار، ساز خوبی نباشد. اما سازی که در این جا فروخته میشود، مورد تأیید این مرکز است.
شما به عنوان مؤسس این مرکز که هنرمند صاحب نام و شناخته شده به ویژه در ساز بربت و عود هستید، علاوه بر فعالیتهای عمومی فرهنگی، فعالیت فردی هنری نیز دارید. از برنامههای خودتان بگوئید؟
من در طی دوماه گذشته فعالیتهای زیادی داشتم به ویژه با گروههای غیرایرانی. یک برنامه در رادیو CBC داشتم که این برنامه در تاریخ ۱۶ مارچ به اتفاق گروه کرشمه صورت گرفت. با VICO برنامه اجرا کردم و هم چنین، با گروه چند فرهنگی مرکب از ایرانی، چینی، هندی و کانادایی برنامه داشتم. در هفته گذشته هم در تورنتو یک کنسرت داشتم با نام رفتهگان راه دراز که ترکیبی از موزیسین آفریقایی، کانادایی، ایرانی و اروپای شرقی بود.
در ماه آینده هم یعنی ۱۳ ماه می با گروه کرشمه و علیرضا قربانی کنسرتی در کیمیک سنتر اجرا میکنیم. این کنسرت به صورت تور موسیقی است که از مونترال، اتاوا و تورنتو شروع و به ونکوور ختم میشود.
دهم ماه جون هم با خانم پریسا کنسرتی داریم که در این برنامه آقای فرجپوری و حامین هنری و سانیا خالدی نیز با ما همکاری دارند. و در ۱۳ ماه اکتبر هم با سالار عقیلی برنامه دیگری در این شهر برگزار خواهیم کرد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه