![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
یاد و خاطره سمانه مرادیانی گرامی باد
![یاد و خاطره سمانه مرادیانی گرامی باد](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2012/05/samaneh42.jpg)
همکارمان سپیده جدیری خبر داد که سمانه مرادیانی، شاعر و مترجم جوان در این هفته در ایران دست به خودکشی زد. سمانه مرادیانی، شاعر و مترجم، متولد سال ۱۳۶۶ در تبریز، در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شده بود و دانشجوی سرگردان حقوق بود که تصمیم به تغییر رشته به فلسفه میگیرد.
سمانه در اولین روزهای اردیبهشت امسال (روز یکشنبه، دهم اردیبهشت ۱۳۹۱)، در تهران دست به خودکشی میزند و در تبریز به خاک سپرده میشود.
از او ترجمههایی در حوزه فلسفه، روانکاوی و نمایشنامه بهجا ماندهاست. کتاب «ساختار روانشاسی فاشیسم» اثر ژرژ باتای، چهار روز پس از درگذشت خانم مرادیانی و پس از آنکه ماه ها به دلایل نامعلوم از سوی ناشر بایگانی شده بود، همزمان با برپایی بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران به بازار نشر آمد.
سمانه مرادیانی، متونی از برخی روشنفکران و متفکران دیگر از جمله کتی آکر، آنتوان آرتو، فروید، ژیژک و مارسل موس را نیز به فارسی ترجمه کرده بود.
سمانه همچنین از فعالان حقوق بشر و مسائل زنان بود که در تجمع هشتم مارس ۱۳۸۶ در تهران همراه با مارال فرخی، گیتا احمدی، مونا فیاضبخش و ناهید نوروزی بازداشت و روز بعد، پس از گذران یک شب در بازداشتگاه وزرا، با قید ضمانت آزاد میشود.
به پیشنهاد سپیده جدیری بخشهایی از صفحات این شماره شهروند بیسی را به مطالبی درباره سمانه مرادیانی، و نیز جوانان و هنرمندانی نظیر او که در ایران خودکشی میکنند، اختصاص دادهایم. در این ویژهنامه؛ آقای شاهرخ رئیسی در مقالهشان به معضل خودکشی جوانان در ایران امروز پرداخته و آقای داریوش برادری نیز این پدیده را از منظر روانشناختی – جامعه شناختی بررسی کردهاست. یک ترجمهی منتشر نشده سمانه مرادیانی از شعری از تسوتایوا را برای صفحه شعر این شماره انتخاب کردهایم. دو شعر نیز که یکی توسط پگاه احمدی و دیگری توسط سپیده جدیری در سوگ سمانه مرادیانی گفته شدهاند، در همین شماره به چاپ رساندهایم تا یاد و خاطرهی این شاعر جوان و مترجم خوب را زنده نگه داریم.
یاد و خاطره سمانه مرادیانی گرامی
اولا که اگه زر نزنی نمیگن لاله یا مرده!!
در ثانی سمانه حقوق نمیخوند، جامعه شناسی میخوند. ثالثا بعدا حقوق خوند نه فلسفه، رابعا متولد ۶۴ بود نه ۶۶، خامسا کتابش ماه ها پیش چاپ شده بود و ۲ تا کتاب دیگه داشت که روش کار میکرد و قرار بود چاپ بشه، سادسا سمانه اوایل اردیبهشت خودکشی کرد نه اواخر اردیبهشت!چرا زر زر میکنید وقتی نمیدونید؟لا اقل اطلاعاتتونو تکمیل کنید…مایه ی شرمساریه،از مرده ی تو قبر هم واسه اظهار فضل نمیگذرید؟؟راحتش بذارید.