«فریاد زن»؛ نخستین فستیوال جهانی شعر زنان در سیدنی- استرالیا
گفت و گوی شهرگان با صبا واصفی شاعر، مستندساز و برگزارکنندهٔ نخستین فستیوال جهانی شعر زنان «فریاد زن» در سیدنی- استرالیا
بار دیگر مسالهٔ حقوق زنان، نویسندههای فمینیست را صرف نظر از گرایشها، زبان و ملیتهای مختلفشان گرد هم آورد تا خواهرانه صدایی شوند برای اعتراض علیه خشونت. ۲۹ ماه مارچ فستیوال جهانی شعر زنان که به «فریاد زن» شهرت دارد برای نخشتین بار در شهر سیدنی استرالیا برگزار شد. در این فستیوال که هدف اصلی آن اعتراض به خشونت علیه زنان از طریق شعر و آثار هنری بود شاعران زیادی شرکت کردند. گفتگوی زیر در مورد اهداف و دستاوردهای این فستیوال با صبا واصفی شاعر، مستندساز و برگزار کننده این برنامه است.
خانم واصفی اگر ممکن است کمی در مورد چگونگی این فستیوال توضیح دهید، تاریخچه و اهداف برگزاری این فستیوال چیست؟
واصفی: جنبش جهانی شاعران زنMPI در سال ۲۰۰۹ توسط «یائیل اوریب» در جمهوری دومینیکن تاسیس شد. این گروه در پی توسعهٔ فعالیتهایش فستیوال جهانی «فریاد زن» را طراحی کرد که ماه مارس امسال در بیش از ۳۷ کشور دنیا برگزار شد. هدف این فستیوال گردآوردن زنان و مردان شاعر در سراسر دنیا برای ادای احترام به حقوق زنان، اعتراض به خشونت علیه آنان و ایجاد فرصتی برای معرفی زنان شاعر و هنرمند ناشناخته است. امسال برگزاری این برنامه در سیدنی به من پیشنهاد شد و خوش حالم که شاعران مطرح استرالیایی، منتقدان، ناشران، فیلم سازان، عکاسان، فعالان سیاسی و مدنی، دانشجویان و عامه مردم درآن شرکت کردند.
انگیزهٔ خود شما از راه اندازی این فستیوال در سیدنی چه بوده است؟
واصفی: رودخانه همیشه آدم را به سنگ و صخره نمیزند، گاهی دستت را به دست اقیانوس میدهد تا آرام لاجوردی را بهتر از چشمهای رنگین گره چینیهای ناصری بشناسی. شاید تنها پیلههای دامن عدالت میتوانست به رنجهایم جوری پیله کند که آزادی با تمام هیبتش سر از زندگی من در بیاورد. حالا گرچه رهایم؛ از هر چه بوی گند ریش میدهد، اما جنس خشونت را خوب شناخته و میدانم خشونت چه حکومتی باشد، چه خانگی چگونه پشت درهای بسته جان گرفته، توحش گردن کلفت میکند.
وقتش رسیده بود آیینه بگردانم برابر چشمهای کورجنس جامعه ای که جان، جهان و جوانیم را زیر سایه خدا، دولت، پدر، برادر، شوهر و هر چه نر بود و مذکر نگاه داشت و بدن، زبان، کلام و کارم را از دستهای تردم ربود. آیینه ای مقابل آنها که بلاهت را بار چمدانهایشان کرده با خود کوچ دادهاند. همانانی که هنوز خشونت خانگی در چشمهای لوچشان دعوای خانوادگی ساده ای است که به محض رویت در سوراخهایشان خزیده، پستانهایشان را میچسبانند به تنور همان فرهنگی که توسرشان زده است.
تراژدی غم انگیزی است وقتی برخی زنان در مدرنترین کشورهای دنیا بودجه میگیرند علیه خشونت قلم بزنند اما جوهر امضایشان پای دفاع از مردان زن و کودک آزار خشک و ثبت میشود. درد را باید داد زد و میدان را از جامعه نمایشی گرفت. حالا که به جای انزوای سجاده، صحنه ای پیش رو دارم پر از لبهایی برای گفتن چرا اهلی، رام، آرام و لال بمانم؟
فکر میکنید چه قدر برگزاری این فستیوالها تاثیر گذار بوده و بازتاب دارد؟
واصفی: وقتی اولین مدارس دخترانه با نامهایی مانند؛ ناموس و عفت تاسیس شد، روحانیت طوری در برابرش موضع گرفت که مثلن شیخ فضل الله آن را همردیف فاحشه خانه دانست و موسس مدرسه آواره و تبعید شد، ولی حالا من و شما از دانشگاه همان کشور فارغ التحصیل شده و حالا باز هم داریم درس میخوانیم. وقتی سیمون دوبوار مساله «ما زن نیستیم از ما زن می سازند» را مطرح کرد با بهت و ناباوری جامعه روبه رو شد، اما حالا یک مانیفست فمینیستی به حساب میآید. وقتی فروغ از تنش تجلیل کرد و متانت جنسی احمقانه و رایج را به ریشخند گرفت، همانها که پس از مرگش در کرنای مدیحههایشان میدمیدند، چپ و راست علیهاش قلم میزدند، ولی امروز ما بر سر تن نویسی بحث میکنیم. میدانید حرکتهای فمینیستی مثل سفرهای استانی آقایان نیست که با یک لی لی پوت و ساندیس فیصله پیدا کند. این نهضت علاوه بر فرهنگ استبدادی مردسالار با هیولایی از جنس دین و سرمایه داری دست به گریبان است که هر لحظه طرح تازه ای برای زنان در میاندازد و به همین دلیل پیوستن به جنبش جهانی فمینیزم یک ضرورت است گرچه زمان زیادی را صرف خواهد کرد.
برگزاری یک فستیوال جهانی با مدیریت زنان، همزمان در سی و هفت کشور دنیا و با یک درد و دغدغه مشترک یک بازتاب بی سابقه است.
به نظر شما چه قدر ادبیات زنان میتواند بیانگر صدای اعتراض آنها به خشونتهای رایج در جامعه باشد؟
واصفی: اثر ادبی در یک جهان انتزاعی خلق نمیشود همیشه در بستر رویدادهای اجتماعی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی به وجود میآیند. تاریخ ادبیات جهان پر از زنانی است که برای خلق آثارشان به شکل فجیعی در محدودیتهایی دست و پا زدهاند که نشانی از آنها در هیچ جای مباحث ادبی نیست. این فقدان اگرچه نشانهٔ آشکاری را به همراه ندارد، اما همزیست خشونت است. به قول الن سیکسو نوشتار زنانه تنها شیوه تازه ای برای نوشتار نیست، بلکه فضایی است که میتواند سکوی پرش اندیشههای براندازانه یا جنبشی مبارک برای دگرگونی معیارهای اجتماعی و فرهنگی باشد.
به نظر من زنان در این استحاله خوش درخشیده و در تبدیل حواشی زندگیشان به متن موفق عمل کردهاند و توانستند به روزمرگیهایشان به موقعیتهایی که همیشه بی ارزش بوده، اعتبار بدهند. حالا زن ایرانی که انقلاب، جنگ، قحطی، کودتا و… را زیسته و از آنها جز زخم نصیبی برنداشته، دیگر غریبهٔ نفرین شده و بی صدا نیست، بلکه صدای رسایی است که از پشت روسری سیاهش علیه ممنوع شورش میکند تا شنیده بشود. شاید عقدههای یک تحقیر تاریخی باعث بشود حتی گاهی این صداها به نالههای ملال آوری پهلو بزند، اما باید آنقدر گفته و شنیده بشود تا خودش را در یک شمایل هنری کشف کند.
چه قدر سانسور توانسته است بر ادبیات زنان در داخل ایران تاثیر بگذارد؟
واصفی: استبداد دینی در ایران با ستم به زنان آغاز شد. چهل روز پس از پیروزی انقلاب اعلام کردند زنان برای پرهیز از توسری، باید روسری سر کنند. چند ماه بعد قانون چند همسری و حق یکجانبه طلاق به مردان و … تا امروز مدام به طول و عرض این کارخانه سانسور افزوده شده و حالا با طرح تبدیل مدارس به حوزه علمیه، تفکیک و سهمیه بندی جنسیتی و چیزهایی از این دست مواجهیم. بی شک محرومیت و محدودیت بر کار خلاق اثرگذار است و زن نویسنده همین که قلم به دست میگیرد تا سلطه را از خود مضایقه کند، باید از یک سو با آپارتاید بجنگد و از سوی دیگر با زنانی که در دیسکورس مردانه عمل کرده با بی رحمی به همجنسان شان نفرت میورزند. در باور من ادبیات مذکر با نادیده گرفتن بعضی مضامین و حذف آنها همیشه یک پیام سیاسی را در برداشته که هر بار پای دست کاری کردن این سیاست به میان میآید، میسوژن هایی که موقعیت و منفعتشان به مخاطره افتاده با آن مقابله میکنند.
اما با تمام اینها راستش را بخواهید من هنوز خوش بینم؛ چون فکر میکنم شاید طی سالها فرهنگ استبدادی و دینی توانسته باشد بر سر و کله زنان پارچه بیندازد، یا قصابهای ماقبل تاریخ در اداره سانسور آثارشان را شقه شقه کنند و بعد آموزش عالی، اداره گزینش و… با اکراه، سهم نصفه نیمه ای از رفاه اجتماعی و امکان کار و تحصیل به آنها صدقه بدهد، اما بخش بزرگی از هوش بشر مرهون تجربههای زیستی است و این همان چیزی است که علی رغم سانسوری فجیع، زنان به مددش حضور غایبشان را حاضر کرده و به متن رساندند.
آیا در میان شرکت کنندگان این فستیوال شاعران و یا فعالان ایرانی هم بودند؟
واصفی: بله در بخش فیلم کوتاه و مولتی مدیا.
فکر میکنید چه قدر برگزاری این چنین فستیوالهایی میتواند جامعه را برای تغییرهای بنیادین آماده کرده و بر شعر زنان تاثیر مثبت داشه باشد؟
واصفی: در جهانی که حتی بخشی از آزادیخواهانش کورجنساند. در اقلیمی که هر روز یادمان میدهند چگونه بیزار و شرمسار از خود عشوه در پستو بفروشیم و چه طور بمیریم به شدت نیازمند فرصتهایی هستیم که در آن خواهران گم شده خودمان را پیدا کنیم و بینیاز از نقد منتقدان سرکوبگر با ترجمه و معرفی آثارمان سکسوالیتهٔ زنانه، هستی، هویت، زندگی و مضامین خودمان را به صحنه آورده و با ادبیات رفتار تازهای را آغاز کنیم.
در ایران که بودم جلسههای نقد و بررسی آثار زنان داشتیم که به همت بلند آقایان خیلی زود بساطش برچیده شد و برنامه را در خانههایمان برگزار میکردیم. چیزی که در آن جلسات بسیار به چشم میآمد رشد، تولید فکر و آثار تازه در سایه بازیابی احساس امنیت از دست رفته بود. هنوز هم حتی در کشوری مدرن میبینم چه طور زنان در سایه امنیت رشد کرده و با اشتیاق میخواهند داستانهایشان شنیده شود. آنها با پشتوانه آزادی برای رهایی از ساختار تحت سیطره سوپراگو با جسارت بیشتری از بدنهای مصادره شده، سکس، خودارضایی، سقط جنین، ترس، خجالت و شرمشان حرف میزنند.
ببینید نادیده گرفته شدن زنان نه موضعی فردی و نه تصادفی که یک جریان کاملن هدفمند و قدرتمند بوده و مقابله با آن نیازمند متحدان جهانی است؛ و دقیقن به همین دلیل همکاری کردن با این فستیوال برایم جالب بود. واقعیت این است که حرکتهای فمینیستی با تمام افت و خیزهایش طوری تاثیرگذار بوده که پیروان ادیان مختلف هم در پی پیوستن به این نهضت به دنبال خلق فمینیسم مسیحی، اسلامی، یهودی و … افتادند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia