سانسور، دستاویزِ معروفیتی کاذب
گفتگوی اختصاصی شهرگان با محمد گنابادی شاعر و فعال در حوزهی کتاب و نشر نیماژ
گفتگوکننده: صادق امیری
من به ممیزیها و سانسور اعتقادی ندارم اما شاعر و نویسنده باید به نوعی حرفش را بزند و بتواند مقصودش را به مخاطب برساند و خودش را درگیر پدیده ای به نام سانسور نکند چیزی که در جامعه ایران کنونی اتفاق افتاده است این است که دوستان به نوعی اثر خود را مینویسند که از ارشاد مجوز نگیرد تا اینگونه معروف شوند. بله کتاب من مجوز نگرفت کتاب من غیر مجاز شد این نیز متاسفانه دستاویزی شده است برای گروهی از نویسندگان که بخواهند معروف شوند و زمانی که کار را مشاهده میکنیم چیزی به غیر از اروتیک نویسی پشت کار نمی بینیم به نظر من اگر قرار است کسی اثری را خلق کند باید با سختی هایی که دارد راه درست را انتخاب کند و این چیز عجیبی نیست بلکه اندیشیدن برای چگونگی انتقال مفاهیم است. محمد گنابادی تجربهی مفیدی دارد چه در عرصهی نویسندگی و شعر که اولین کتاب شعرش را با نام پیانو برای گوش ونگوک روانهی بازار کرد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد و چه درخصوص وضعیت کنونی مردم ایران در خرید کتاب و کتابخوانی، او دغدغه ای خود را دارد اما حقایقی را نیز برملا میکند از سوء استفاده از مجوز نگرفتن برخی کتابها تا بزرگپنداری برخی از نویسندگان و همچنین مشکلات تولید و چاپ کتاب، در همین خصوص به گفتگویی مفصل نشستهایم با وی که در ادامه میخوانید:
شعر محمد گنابادی در چه فرم، قالب و دارای چه موضوع و مضامینی است؟
در کل نگاه اثر شما به جهان اطراف چگونه است؟
شعر بعد از نیما با کارکردی که شاملو در ادبیات ایجاد کرد یک مقوله ای را به عنوان شعر سپید وارد ادبیات کرد ولی آن شعر، شعر شاملو است و من معتقدم که اگر کس دیگری به آن سبک بنویسد از کار های شاملو کپی برداری کرده است چرا که هر کاری باید در زبان انجام می شد با آن فرمش شاملو انجام داده است ولی با توجه به شکل ها و فرم های مختلفی که در شعر هست قالب کاری من شعر آزاد است و تمام این سالها تلاش کردهام در آن فرم زبانی که مد نظر خودم بوده است کار کنم حالا چقدر موفق بوده ام به نظر مخاطبین و منتقدان بر خواهد گشت اینجا جا دارد نکته ای را بگویم و آن این است که یک مقوله ای مطرح می شود به عنوان شعر زبانی من به شخصه با این موضوع مخالفت دارم چرا که معتقدم شعر قیام میکند بر علیه زبان و زبان را به هم میریزد و زبان است که در شعر دچار شکستگی میشود به همین خاطر شعر زبانی تعریف درستی نیست چرا که دقیقا کارکرد شعر این است که زبان را بشکند و مخاطب را در فرم دیگری دچار چالش کند ما در دهه ۷۰ بالندگی خوبی را در شعر داشتیم که متاسفانه در ایران ادامه پیدا نکرد و آن روند را ادامه ندادیم و بعد از آن به این سمت آمدیم که مخاطب محور شدیم و در این پروسه سطح سلیقه مخاطب را پایین آورده ایم با حربهی سادهنویسی این موضوع پیش برده شده است خب خیلی ها بر این باورند که برای مثال مولانا هم ساده نویس بوده است بله ولی خب ساده نویسی پارامترهای دارد، الان ما با عکس طرف هستیم نه با تصویر سازی، عکس هایی به مخاطب ارائه می شود که از متن بسیاری از فیلم ها گرفته شده است و خب این عجیب است و شاعر هایی وجود دارند که فیلم می بینند و آن دیالوگ را در شعر خود پیاده می کنند که متاسفانه این رویکرد مناسبی نیست در مورد مضامین باید بگویم که دغدغه من دغدغه های سیاسی و اجتماعی است جایی با رویکردی منطقه ای جایی با رویکردی جهانی شما زمانی که میخواهید در مورد ظلم بنویسید این ظلم باید شکل و شمایل جهانی داشته باشد چرا که ما داشته ایم برای مثال میرزاده عشقی را که شعرهایش تاریخ مصرف داشته است و اگر قرار است اتفاقی در این موضوعات رخ دهد باید به شکل جهانی آن فکر کنیم چرا که برای مثال وقتی به شکنجه فکر می کنیم این شکنجه در زندان ابوقریب هم اتفاق می افتد در فرانسه نیز اتفاق میافتد و در ایران نیز همچنین. موضوع دیگری که به شخصه خودم احساس می کنم که از شاملو گرته برداری کرده ام این مضامین اجتماعی و سیاسی را تلفیق کنم با اتفاقات عاشقانه که این رفت و برگشت ها را داشته باشد.
پیانو برای گوش ونگوک اثر اخیر شماست، استقبال مخاطبان و منتقدان را از این کتاب چگونه دیدید؟
و اینکه چرا پیانو برای گوش ونگوک؟
در کل استقبال مخاطب از شعر کاهش پیدا کرده است و میدانم که سبک و سیاق من در نوشتن مورد پسند عموم قرار نمی گیرد چرا چونکه به ما می گویند سخت نویسان و این سخت نویسی دلیلی برای پیچاندن مخاطب نیست به شخصه آن کشفی که باید مخاطب از زیر لایههای پنهانی شعر بکند را جذاب میدانم اگر قرار باشد که بگویم بادی از آن طرف خیابان خواهد آمد و زیبایی تو را با خود برد این اصلا به نظرم اتفاق خاصی را رقم نزده است اتفاقی که در شعر معاصر ما رقم خورده است ولی در کل مخاطب شعر های من مخاطب های مشخصی هستند به قول دوستی که میگفت ما مخاطبانمان را به اسم میشناسیم ولی خوب بازخوردی که از کسانی که مخاطب من نبوده اند و کتاب به دستشان رسیده است بازخورد خوبی بوده است و در کلیت کار را پسندیده اند ذهنشان را درگیر کرده است چقدر این مجموع موفق بوده است را من نمی دانم دو نقد بر روی کار نوشته شده است یکی توسط خانم سارا اسماعیلی و دیگری توسط دوست عزیزم سردار شمس آوری که از جنبه های مختلف بررسی کرده اند خانم اسماعیلی معتقد است که کارکرد شعرهای من به سبک هندی است و سردار شمس آوری نیز در مورد اسلش هایی که در سطرهای این کتاب هست صحبت کرده است
چرا پیانو برای گوش ون گوک؟ خوب من شعری را در این مجموعه گفتهام که برای سال ۸۰ است قسمتی از یک محاکمه را به تصویر می کشد که دراین محاکمه سوالاتی را از طرف مقابل می پرسند و او می گوید پیانو میزنم برای گوش ونگوک که عملاً کاری عبث است.
محدودیتها و ممیزیها در ایران واقعیتی کتمان نشدنیاست.
نویسنده و شاعر چگونه میتوانند فضای ذهن خود و آنچه را که میبینند را وارد اثرشان کنند بدون اینکه دست به خود سانسوری بزنند؟
این محدودیتها و ممیزیها در سراسر دنیا وجود دارد هر جایی به یک شکل و این گونه نیست که بگوییم تنها مختص یک کشور است شما اگر می توانستی آزادانه حرف بزنی هیچ گاه نمی توانستی آدم مستعدی باشی برای ارائه آثار ت اثر زمانی می تواند ماندگار شود و صیقل خورده باشد که تلاش کند از موانع بگذرد من به ممیزی ها و سانسور اعتقادی ندارم اما شاعر و نویسنده باید به نوعی حرفش را بزند و بتواند مقصودش را به مخاطب برساند و خودش را درگیر پدیده ای به نام سانسور نکند چیزی که در جامعه ایران کنونی اتفاق افتاده است این است که دوستان به نوعی اثر خود را مینویسند که از ارشاد مجوز نگیرد تا اینگونه معروف شوند. بله کتاب من مجوز نگرفت کتاب من غیر مجاز شد این نیز متاسفانه دستاویزی شده است برای گروهی از نویسندگان که بخواهند معروف شوند و زمانی که کار را مشاهده میکنیم چیزی به غیر از اروتیک نویسی پشت کار نمی بینیم به نظر من اگر قرار است کسی اثری را خلق کند باید با سختی هایی که دارد راه درست را انتخاب کند و این چیز عجیبی نیست بلکه اندیشیدن برای چگونگی انتقال مفاهیم است
رسالت یک نویسنده و شاعر کجا به سرانجام میرسد؟
عده ای اعتقاد دارند اثری که به زمانهی خود توجهای نداشته باشد فاقد اعتبار است، برای مثال آثار غیر اجتماعی را در برههء کنونی بی ارزش میدانند.
نظر شما چیست؟
من به شخصه موافق آثار اجتماعی هستم یعنی معتقدم اگر اثر جنبه اجتماعی نداشته باشد تاثیر گذاری ندارد یادمان باشد که جامعه شعرعاشقانه نیز میخواهد شعر رمانتیک نیز میخواهد ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که او تنها شعر اجتماعی بنویسند یا شعر عاشقانه و نمیشود گفت که مخاطب تنها شعر عاشقانه بخواند و یا اجتماعی اما بخشی هست به نام ابتذال که با روی کار آمدن شبکه های مجازی سراسر ادبیات ما را در بر گرفته است به خاطر دارم زمانی در بشاگرد که منطقه ایست بسیار مهجور و البته با مردمانی بکر و دوست داشتنی که از لحاظ امکانات سخت افزاری بسیار ضعیف بود حدود یکسال مشغول راهاندازی شبکه تلفنهای ماهوارهای بودم. بعد از حدود یکسال که به بندرعباس مراجعه کردم و فیس بوکم را چک کردم دیدم که با بسیار انسانهایی روبهرو هستم که در پرسش کارشان نوشته بودند شاعر. فیس بوک بسیاری را شاعر کرد، و جالب است که بسیاری از آنها الان دارای کتاب هم هستند، البته نقش مراودات رختخوابی را در این مقوله نباید نادیده گرفت. شاعرانی که برای دیگران شعر نوشتند و…
در مورد رسالت شاعر به هر حال من به شخصه اعتقادی به رسالت داشتن شاعر ندارم چرا که رسالت داشتن امری مقدس است امری مقدس یک جنبه از مطلق گرایی است و آن را هرگز نمی پسندم و معتقدم شاعر باید خودش کار را انجام بدهد شاعری که بخواهد تنها تکنیکی کار کند تنها فرم را انجام داده است اما اگر سیستم کاری کند که جامعه به سمت اشعارعاشقانه برود و این بازخورد را به آنها بدهد اصلا درست نیست شاعر یک کار میتواند بکند و آن این است که به خلق اثر دست بزند اثری که اتفاقات بهتری در آن رخ میدهد شما شعری میخوانید از شاملو که میگوید:
مرا تو بی سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای
ای غزل ستاره باران کدام سلامی به آفتاب
از دریچه تاریک از نگاه تو شکل می بندد خوشا نظربازی که تو آغاز می کنی
تا اینجا با شعری عاشقانه رو به رو هستیم ولی در ادامه فضا به شدت یک فضای سیاسی می شود اینجاست که نمیتوان شاملو را شاعری به صرف عاشقانه و اجتماعی دانست کار شاعر خلق اثر خوب است که روشنگری را به مخاطب نشان دهد زمانی که مغز مخاطب را مچاله می کنم و او را می پیچانم لذت میبرم چرا که در فشردگی مغز مخاطب، مخاطب به دنبال این است که چگونه خودش را خلاص کند و به راه فرار بیاندیشد که اگر زرنگ باشد با همان کلمات فرار می کند و اگر نه در آن کلمات می ماند.
شما در نشر نیماژ مشغول بهکار هستید از اهداف و کارکرد این نشر بگویید و اینکه چه تفاوتی با ناشران مشابه دارد؟
از یکم اسفند ماه ۱۳۹۴ وارد نشر نیماژ شدم.
نشر نیماژ فعالیت خودش را در ابتدا با شعر شروع کرده بود و در ادامه وارد حوزه داستان ایرانی و ترجمه شده بود جالب است اولین داستان هایی که چاپ شده کتابهای خوبی بودند که یکی از آنها «خانه کوچک ما» سال ۹۶ در ایران خیلی سر و صدا کرد اکثر منتقدین و نویسندگان را مجبور کرد که به این مجموعه احترام بگذارند.
نشر نیماژ امروز در زمینههای مختلفی کار میکند؛
در شعر با شکل خاصی شروع کرد و سپس فعالیتش را کمتر کرد و اکنون در زمینه شعر سعی کرده است به چاپ آثار پر محتوا دست بزند با یک رویکرد خاص و در کنار این آثار سراغ استعدادهای جوان هم رفتهاست. در نشر نیماژ هر سال مجموعه هایی چاپ میشوند که به عنوان استعداد معرفی شدهاند و از آنها حمایت کردهایم.
در زمینه داستان ایرانی نیز همینطور، بسیاری از نویسندگان کتاب اولشان با حمایت نشر نیماژ چاپ و توزیع شد که نمونههای موفقی در زمینهی ادبیات داستانی ایران بودند. مثلا کتاب مستر جیکاک از آقای احمد حسن زاده که اولین اثر ایشان بود جایزه هفت اقلیم را از آن خود کرد که به گفتهی خود نویسنده با حمایت نشر نیماژ چاپ شد. مسترجیکاک از کتابهایی بود که به شدت توسط منتقدین تحسین شد.
در زمینه رمان و ترجمه نیماژ کاری کرد که دیگر به سمت تکرار مکررات نرویم از نویسندههایی کار کرد که در دنیا شناخته شده و در ایران از آنها کار نشده بود نویسندگانی از کشورهای اسکاندیناوی استرالیا آمریکای جنوبی آفریقا و غیره که البته در زمینه فروش این آثار ما با مشکلاتی مواجه شدیم چون مخاطب با نامهایی که شنیده است ارتباط برقرار می کند ولی نیماژ این کار را انجام داد چرا؟ چون که میخواست متفاوت باشد و ما نویسندگان جدیدی را به بازار معرفی کرده ایم این روند را نیماژ ادامه میدهد و وارد حوزههای دیگر نیز خواهد شد و یک هدف را دنبال خواهد کرد و آن این است که متفاوت کار کند و این تفاوت را نشان دهد و باعث شود که درکنار یک نسل از مخاطبان کتاب خوان ایرانی باشد که به دنبال بهترینها هستند.
عمده مشکلات ناشران چه موضوعاتی هستند و برای مقابله با آن چه راه حلهای دارند؟
یکی از موضوعاتی که همه با آن دست و پنجه نرم می کنند موضوع تولید است اتفاقاتی که در قسمت تولید افتاده و نمی شود آن را کتمان کرد و خوب ناشرانی هستند و بودهاند که نگاه کاسب کارانه، دلالانه و همچنین استثمار گرانه به مولفان داشتند و دارند
اما نیماژ دارای دو اصل است مقدم بودن و در اولویت بودن مولف و مخاطب و در هر صورتی حق با این ۲ گزینه است اما مشکل دیگری که وجود دارد نگاهی است که معرف به اثری که خلق کرده است دارد و آن اینکه مولف اعتقاد دارد که اثر او بسیار اثر عجیبی است و اکنون بازار در انتظار خواندن اثر اوست و همین امر باعث می شود که در همکاری خلل ایجاد شود و مشکل دیگری که وجود دارد خود مخاطبین هستند گاهی پیش آمده است که آنها گفته اند که شما کتاب را به ما می اندازید و آنها نیز تفکری کاسبکارانه به کتاب و نشر دارند حال آنکه اگر ناشران مولفان و مخاطبین نگاه استثمار گرایانه خود را نسبت به جریان نشر تغییر دهند اتفاقات خوبی خواهد افتاد.
با توجه به اینکه شما با مردم و ارتباط آنها با کتاب و کتابخوانی سر و کار دارید، استقبال مردم از خرید و خوانش کتاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله بسیاری بر این عقیده هستند که خوانشها کم شده است اما خب اتفاق جالبی در حال وقوع است و آن این است که مخاطبین جوان ما به خصوص جوانان دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ با این که از نسل دیجیتال اند و از نسل موبایل، ولی عجیب به خواندن کتاب علاقه نشان دادهاند و جالبتر آنجاست که دوستانی را می بینم که با اینکه سن کمی دارند مرا شگفت زده می کنند چرا که زمانی که به آنها کتابی را پیشنهاد می دهم برای خواندن و یا کتابی را از آنها سلب می کنم به این دلیل که مناسب سن آنها نیست انها کتاب هایی را مطرح می کنند و ادعای خواندن آنها را دارند که به راحتی آنها را مورد تحلیل قرار میدهند و این باعث خوشحالی من و امیدواری من است و تصور من این است که اتفاق بسیار خوبی برای مطالعه در کشور در حال رخ دادن است و امیدوارم که ناشر ها نیز تولیدات خوبی داشته باشند و در کنار آن بیزینسی که دارند به مخاطب و و اندیشه مخاطب نیز احترام بگذارند
مخاطبان نشر نیماژ بیشتر بر چه اساسی خرید میکنند؟ برای مثال آیا آثار ایرانی مورد توجه قرار میگیرند؟
اگر نه چرا؟
مخاطبان نشر نیماژ چند دسته اند ما یک سری از مخاطبین را دارا هستیم که عضو خانواده ی نیماژ هستند و منتظرند که ببینند آیا نیماژ کتاب جدیدی را چاپ کرده است و آن را تهیه کنند و خوشبختانه تعدادشان کم نیست یک سری دیگر از مخاطبین ما هستند که از ما راهنمایی می خواهند و در این صورت با توضیح ما و توضیحات ما کتابی را انتخاب میکنند و میخرند بخش دیگری بر اساس نویسنده مترجم و نوع داستانها آثار نیما را تهیه می کنند. ما در تلاش هستیم که آثار داستان نویسان ایرانی را معرفی کنیم و این کار کارِ بسیار سختی است مخاطب ایرانی به داستان ایرانی نگاه بدی دارد چرا چون که آثار خوبی به شان معرفی نشده خوب ما با این مخاطبان صحبت میکنیم و آنها را راضی می کنیم که داستان ایرانی نیز بخوانند و بازخورد اش را هم می گیریم و البته بازخوردها بسیار اندک بوده که منفی بوده باشد هرچند صحیح نیست اسم بیاورم اما در جایی که گلشیریها هستند کوروش اسدی رضا قاسمی و خیلی های دیگری که در ادبیات داستانی ما کار می کنند قطعاً مخاطب با اینها لذت کافی را از داستان ایرانی خواهد بود و ما تمام تلاشمان را خواهیم کرد که مخاطب را تشویق کنیم به خواندن داستان های ایرانی و بیراه نمی گویند اگر بگویم که اولویت در معرفی کتاب در نشر نیماژ آثار ایرانی است
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: