
شعری از حسن پویا آنارشیست

تو هم مثل من ترجیح می دهی
که گل ها را نچینم
نه از ریشه
نه از شاخه
نه حتی از ساقه ی باریکش
شریان زندگی اش را قطع نکنیم
بعد از سال ها دوری
داشتم به پیشواز مادرم می رفتم
بین خریدن یک دسته گل
و کاشتن نهال درختی
بنامش دودل بودم
وقتی به فروشگاه های گران شهر سرزدم
گل های ابریشمی خوش رنگی دیدم
در بسیار
محاصره شده در پلاستیک
و کاغذهایی رنگی
در بند ربان
آنجا بود که ترجیح دادم
نهالی بکارم
تا درختی شود شبیه تو مادر
غنچه ها و میوههای تازه بار آورد
مثل فرزندانت
شاد
سرزنده
خوش بو
خوش رو
با برگهای پهن
شاخه های ترد انگشتانت
مارا از سوزش آفتاب و سرما محفوظ داشتی
وقتی از پستانت شیر و از رگ های
ساقه هایت سیرمان کردی
ما را همیشه بالای دست هایت نگه داشتی
میدانستم که تو هم مثل من
به شکستن و کندن هیچ گل درختی رضایت نمی دهی
وبه کاشتن هر نهال
فرمان زندگی می دهی