
این جهان، از آن ما نیست

سالها باید بگذرد تا دریابی
این زندگی، در رگ و ریشههایت بیتوته کرده؛
و دیگر، هیچ
به هیچ راهی میندیش
چون یقین دارم از این درماندگی درنمیگذری
نه تنها با گامهایت
که با خیالت هم رفتنی نخواهی بود.
تو از اسارت،
از بند بند زنجیرت شادمانی؛
انسان بندی، به پاس شادمانیهایش دربند است
برای مشتی خنزرپنزر که به خود آویخته است.
روزگار ما،
یعنی جنگ که تنها من آن را درمییابم
نه تنها من،
من و همه آنها که در راهند.
اینکه چیزها، همه پوچاند
یک حقیقت همیشه جاودان است
و این درد، این درد جانکا هرگز مبرهن نیست.
چه میخواهیم بگوییم؛
هرگز به این روزها دلخوش نیستم
چرا که به فرمان اراذل و اوباش است.
این جهان، جهان ما نیست
با همه چیزهایش حتی مال ما نیست،
تنها زندگیمان از آن ماست؛
چرا که انتخاب خود ماست.
آنچنان آزاردیده و مفلوکم
که دیگر فرصتی برای خود ندارم.
برابر آینه که میایستم
نه خودم، مردمان را میبینم
و دوستان که میخواهند از رویم درگذرند.
خوب میدانم روزهایم چگونه روزهاییست
روزهایم کارزاری ابدالدهریست
روزهای آخرالزمانیام از رویم میگذرند.