«واقعیت بلعیده میشود»
نگاهی به رمان “در عین حال” نوشته: محمد قاسم زاده، نشر_نوگام
فروزان مقصودی
«در عین حال» با صحنه ای ملموس آغاز می شود. صحنه ای که در آن همه جور آدمی هست. انگار نویسنده می خواهد به مخاطب این پیام را بدهد که در این کتاب، با افرادی مواجه می شود که بدون اینکه با ماجرا ربطی داشته باشند، حضور دارند. آدم های از اقشار مختلف از نویسنده گرفته تا مشروب فروش و روسپی و … .
همه چیز طبیعی بنظر می رسد تا اینکه حضور موتورسوارها فضای داستان را عوض می کند. در ابتدا احساس می شود که گرگین خواب می بیند، خوابی که انتظار می رود پایان یابد اما در ادامه چنان فضای غیرواقعی چشمگیر می شود که واقعیت را می بلعد.
شخصیت اصلی رمان، گرگین است. گرگین نویسنده ایست که با جریانات سیاسی کار ندارد، زندان نمی شناسد، با روسپی و مشروب فروش ناآشناست اما در کمال ناباوری چنان پذیرای محسن و شیده می شود که مخاطب با علامت سوال بزرگی در ذهن باقی می ماند.
گرگین، نویسنده ایست که نوشتن در او مختل شده. مدتی است نمی تواند بنویسد و مجموعه اش را تمام کند. ورود ماجراها به داستان که گرگین درگیر آنها می شود، مثل محسن و شیده، دو شخصیتی که در عین حال دو چهره دارند، محسن که هم دلش به حال شیده می سوزد و هم او را به آغوش مردان سوق می دهد و شیده که هم از کاری که می کند خسته است و هم خودش را می آراید تا مورد توجه باشد، خانم توسلی و همسرش که در عین حالی که از هم راضی نیستند و هزار حرف به ناف هم می بندند، بدون معاشقه نمی خوابند، نمی توانند قلم گرگین را راه بیندازند.
کافکا و بورخس وارد ماجرا می شوند. نویسنده با اشاره به محاکمه کافکا، وضعیت قانون و ادارات را بشکل طنز بیان می کند و بورخس که بدنبال دیدن آرامگاه شاعرانی است که نامشان هم برایش با ارزش است دچار سرگردانی و بی هویتی می شوند و ناچار بدنبال گرفتن شناسنامه آواره ادارات و قوانین می شوند.
نویسنده با زبان طنز و با حضور شخصیت ها تلاش دارد تا شخصیت اصلی داستان را وادارد که بنویسد. گرگین مشاهده گری قوی است چیزی که یک نویسنده به آن نیاز دارد. دقت در دیده ها و شنیده ها، اما با اینکه گرگین نقطه مشترک بین تمام ماجراهایی است که رخ می دهد و حتا اگر مرکزیت ماجرا نباشد به شکلی با آن مربوط می شود ولی او در کامل کردن داستانش ناتوان است. انگار که برده ایست که فقط منتظر است تا کاری انجام دهد. برده احساسات روحی و جسمی خودش که در نهایت با ورود فرشته آزادی، ماریان است که از اسارت آزاد می شود.
ماریان نقطه عطفی در زندگی کاری گرگین است. گر چه در این داستان واقعیت و خیال بهم آمیخته می شوند، نه واقعیت مشخص است و نه فانتزی. اما شاید نویسنده اینگونه مرز واقعیت و خیال را در هم می آمیزد تا خیلی چیزها را نگفته باقی گذارد.
پای آزادی که در میان باشد، دریا و آسمان یکی می شوند. لمس آزادی به گرگین بال و پر می دهد و قلمش جان می گیرد و داستان ها پشت سر هم و یک نفس گفته می شوند. بنظر می رسد نویسنده می خواهد این پیام را به مخاطب بدهد که وقتی رها و آزاد باشی می توانی بنویسی.
«در عین حال» داستان مردمانی است که در عین اینکه در کنار هم هستند از نظر فکری و رفتاری فرسنگ ها با هم فاصله دارند. با اینکه کنار همند، هر کدام کار خودشان را می کنند و ساز خودشان را می زنند و در عین اینکه می توانند واقعی باشند، دور از ذهن بنظر برسند.
#فروزان مقصودی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: